eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
194 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 شیطان از مأموریت که برگشت،خوشحال بود! سربازش پرسید: گمراه ڪردن این شیعیان‌ چه فایده ای دارد؟ ابلیس جواب داد: امام اینها ڪه بیاید، روزگار ما سیاه خواهد شد؛ اینها که گناه می ڪنند، امامشان دیرتر می آید... 💚امام زمان (عج): اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد در راه ایفای پیمانے ک بر دوش دارند، همدل می شدند، ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمےافتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشـت. @tadavomehamsaran
#یاد_امام_زمان_در_هر_زمان @tadavomehamsaran
🔴واکنش پرویز مظلومی پیشکسوت باشگاه استقلال به خوشحالی بعد از گل مهدی ترابی: فکر نمی‌کردم ترابی اینقدر رفتار پخته داشته باشد و اینگونه پشت مملکت و رهبرش باشد ولی نشان داد در عین جوانی، بازیکنی با تجربه‌ است. انصافاً از حرکت او لذت بردم. وقتی یک بازیکن دغدغه‌اش این است که مملکتش با چه شرایطی روزگار می‌گذراند، جای تبریک دارد. حرکت او باعث فرهنگ‌سازی و الگوسازی است اعتقاد دارم ایران به یکدلی و اتحاد نیاز دارد ما باید پشت یکدیگر باشم و از حکومت و رهبرمان حمایت کنیم. هنوز سلبریتی داریم که فرای علایق شخصی نظر بده و مملکتش براش مهم باشه نه خوش گذرونی‌های آمریکا و اروپا و غذای سگ و گربه‌ش! @tadavomehamsaran
‼️ هر ایرانی روزانه دو دقیقه کتاب می‌خواند‼️😕😕 @tadavomehamsaran
کتاب را مثل نان و خوراکی به سبد اصلی خانوار اضافه کنیم. 📚 رهبر انقلاب: باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. 🚫 مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی- مثل لوستر‌ها، میز‌های گوناگون، مبل‌های مختلف و پرده و...- به کتاب اهمیت بدهند. اول کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند؛ بعد که این تأمین شد به زواید بپردازند. خلاصه، باید با کتاب انس پیدا کنند. در غیر این صورت، جامعه‌ی ایرانی به هدف و آرزویی که دارد که حق او هم هست، نخواهد رسید. ۷۴/۲/۲۶ #کتاب_خوب_بخوانیم #چهارشنبه_ها_با_کتاب @tadavomehamsaran
📚 معرفی کتاب عنوان: یک محسن عزیز ( روایتی مستند از زندگی شهید محسن وِزوایی) نویسنده: فائضه غفارحدادی انتشارات: سوره مهر #معرفی_کتاب @tadavomehamsaran
📖 درباره کتاب (یک محسن عزیز) روزی در میانه هجده‌سالگی شبیه ما بود. شبیه ما آدم‌های معمولیِ این روزها و نه حتی آدم‌های نسلِ خودش. می‌توانست خوش باشد و بی‌خیالِ همه‌چیز رشد کند و به پول و شهرت و هر چیزی که می‌خواست برسد. می‌توانست به تاریخ گره نخورد؛ در روزگاری که تاریخ، زیادی گره خورده بود. ولی افتاد به باز کردن یک به یک گره‌هایی که سر راه رشد کشورش افتاده بود و یا در لحظه می‌افتاد. استبداد، فقر، استعمار، جنگ. با دست، با دندان، با جان. یکی را که باز می‌کرد، گره کورتری جلوی راهش سبز می‌شد. عادت به کارهای سخت نداشت. اما آدمِ کارهای سخت شد. بس که امید داشت به حل مشکل‌ها و نمی‌ترسید از خطر کردن و ناامید نمی‌شد از شکست‌ها. گره‌ها جلویش غول می‌شدند و او از هفت خان می‌گذشت تا آن‌ها را باز کند و گاهی هفت وادی سخت را باید می‌گذراند که قسمتی از جغرافیای مردم را از دست بدقلقیِ تاریخ نجات بدهد. روزی که در میانه بیست و دوسالگی، از جانش برای باز کردن گرهی مایه گذاشت، اصلاً شبیه آدم‌های معمولی نبود. نه آدم‌های معمولیِ نسل خودش و نه آدم‌های نسل ما و نه حتی نسل گذشته‌اش. این کتاب شرح یک سفر چهار ساله است. چهارسالی که در آن کسی از یک آدم معمولی به یک قهرمانِ فراموش نشدنی تبدیل شده است. شرح یک سفر چهارساله جذاب و رو به رشد. یک سفرِ عمودی. @tadavomehamsaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا