eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
34.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز ، کمدی ، ماجراجویی ، معمایی 🇮🇷 قسمت ششم @kodak_novjavan1399
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۱۶ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 دوست شکارچی ، درب قفس را باز کرد 🇮🇷 تا از بین گربه ها ، بهترین ها را گلچین کند . 🇮🇷 مادر بچه گربه ها ، ترسید ، 🇮🇷 که نکند بچه هایش را ببرد . 🇮🇷 چندتا گربه برداشت . 🇮🇷 و می خواست به بچه گربه ها دست بزند . 🇮🇷 اما گریه بچه گربه ها و مادرشان ، 🇮🇷 دل فرامرز را لرزاند . 🇮🇷 و به دوست شکارچی حمله کرد ، 🇮🇷 تا به بچه گربه ها ، دست نزند . 🇮🇷 دوست شکارچی نیز ، 🇮🇷 به فرامرز بد و بیراه گفت و عقب کشید . 🇮🇷 سپس خود شکارچی آمد 🇮🇷 و از قفس دوم چند گربه بالغ دیگر برداشت . 🇮🇷 که یکی از آنها ، مینه بود . 🇮🇷 مینه گریه کنان ، به فرامرز التماس می کرد 🇮🇷 که نجاتش بدهد . 🇮🇷 فرامرز نیز با ناراحتی ، مینه را صدا می زد . 🇮🇷 و با عصبانیت ، سرش را به قفس می کوبید . 🇮🇷 دوست شکارچی ، 🇮🇷 گربه ها را در ماشینش گذاشت و رفت . 🇮🇷 اما فرامرز با ناراحتی و حسرت ، 🇮🇷 دست به دعا شد . 🇮🇷 و از خدا کمک خواست . 🇮🇷 مادر بچه گربه ها نیز ، در گوشه خیابان ، 🇮🇷 سرش را به طرف آسمان بالا برد 🇮🇷 و از خدا خواست تا بچه هایش را ، 🇮🇷 به او برگرداند . 🇮🇷 دختری به نام شیعه فاطمه ، 🇮🇷 به همراه مادرش ، در بازار قدم می زد . 🇮🇷 شیعه فاطمه ، دختری شگفت انگیز بود . 🇮🇷 او فرشته ای بود که هفت ساله ، 🇮🇷 با دعای ویژه ، به زمین فرود آمد . 🇮🇷 شیعه فاطمه ، آن روز پوشیه پوشیده ، 🇮🇷 از آن خیابانی که ، 🇮🇷 مادر بچه گربه ها ، در آن ، 🇮🇷 در حال دعا کردن بود ، گذشت . 🇮🇷 ناگهان متوجه مادر بچه گربه ها شد . 🇮🇷 که به خدا التماس می کرد تا کمکش کند 🇮🇷 شیعه فاطمه ، پوشیه خود را بالا زد ، 🇮🇷 پیش مادر بچه گربه ها رفت . 🇮🇷 و مشکلش را پرسید و به او گفت : 👑 چی شده ؟! از خدا چی می خوای ؟! گربه با تعجب به شیعه فاطمه نگاه کرد و از اینکه زبان همدیگر را می فهمند ، ترسید و به عقب برگشت . شیعه فاطمه گفت : 👑 از من نترس عزیزم 👑 منو خدا فرستاده تا کمکت کنم 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
🌹🌱دانش آموزان عزیز 🔰🔰تکلیف 🌿☘️🌼بعد از دیدن کلیپ آموزشی موارداقلاب را در سوره شمس پیدا کنید @kodak_novjavan1399 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فرارازدست عزراییل 🌸🍃 روزی از روزها، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم، به باد می گویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. عزرائیل ادامه داد: تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم... 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
👈 خاک مالی : نقل می‌کنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را می‌ساخت، دم دمای غروب خودش می‌رفت و مزد کارگران را می‌داد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف می‌کشیدند و خوشحال و قبراق مدت‌ها در صف می‌ماندند تا از دست شاه پول بگیرند. در این میان عده‌ای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت می‌زدند و لباس‌های خود را خاکی می‌کردند و در صف می‌ایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان می‌رسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکرده‌های رند را خوب می‌شناختند، به پادشاه ندا می‌دادند و کارگران خاک‌مالی‌شده را با فحش و بد و بی‌راه بیرون می‌انداختند أمّا شاه عباس آن‌ها را صدا می‌زد و به آن‌ها نیز دستمزد می‌داد و می‌گفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم! 💫🌺💫یا صاحب الزمان! مدت‌هاست در بساط شما خودمان را خاک‌مالی کرده‌ایم! گاهی در نیمه‌ی شعبان، گاهی جمعه‌ها، گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعای‌تان کرده‌ایم! می‌دانیم این کارها کار نیست و خودمان می‌دانیم کاری نکرده‌ایم ولی خوب یاد گرفته‌ایم خودمان را خاک مالی کنیم و در صف، منتظر بمانیم تا دستمزد دریافت کنیم. ای پادشاه مُلک وجود! این دست‌های نیازمند، این چشم‌های منتظر، این نگاه‌های پرتوقع، گدای یک نگاه شمایند! یک نگاه! از همان نگاه‌های لطف آمیز که به کارکرده‌های با إخلاص‌تان روامیدارید 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
💎از شیخ بهایی پرسیدند: ای شیخ !! خدا را كجا یافتی؟ شیخ فرمود: من خدا را در قلب كسانی دیدم كه بی هیچ توقعی، مهربانند .. قلبهایتان مملو از مهر خدا باد!! 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
☀️ 🔸 حضرت محمد (ص): هنگام آسایش خدا را بشناس، تا هنگام گرفتاری تو را بشناسد 🔸 پیامبر رحمت (ص): هر کس دوست دارد خداوند هنگام سختی و گرفتاری، دعای او را اجابت کند، در هنگام آسایش زیاد دعا کند. /نهج الفصاحه۳۲۳ @kodak_novjavan1399
🌹 اولین انتخابات انقلاب اسلامی 🌹 🇮🇷 روز دوازدهم فروردین سال ۵۸ ، 🇮🇷 همه مردم با هم دوست بودند . 🇮🇷 رو لب هاشون ، گل لبخند نشسته بود . 🇮🇷 و دل هاشون ، مثل آینه برق می زد . 🇮🇷 بچه ها جون ! 🇮🇷 در این روز ، همه باباها و مامانای ما ، 🇮🇷 یک کاری داشتند ، یه جا می رفتند 🇮🇷 و از یه چیز حرف می زدند . 🇮🇷 اون روز ، همه می خواستن رأی بدن . 🇮🇷 شناسنامه هاشون رو تو دست گرفته بودن 🇮🇷 و یکی یکی به مسجد می رفتند . 🇮🇷 یک صف خیلی بلندی درست شده بود . 🇮🇷 اون قدر بلند که آخر صف معلوم نبود . 🇮🇷 همه مردم ، احساس مسؤولیت کرده بودند 🇮🇷 چون برای پیروزی انقلاب زحمت کشیده بودند 🇮🇷 به خاطر همین ، هرطوری شده بود 🇮🇷 برای رأی دادن ، خودشون رو ، 🇮🇷 به مسجدها ، حسینیه ها و تکیه ها رسوندن . 🇮🇷 اونا خوشحال بودن که انقلاب اسلامی ، 🇮🇷 به نظرشون اهمیت می ده 🇮🇷 و به رأی اونا احترام میذاره ، 🇮🇷 بله بچه های گُلَم ! 🇮🇷 مردم خوب و دوست داشتنی ایران ، 🇮🇷 در ۱۲ فروردین ۵۸ ، 🇮🇷 اولین انتخابات انقلابی خودشون رو ، 🇮🇷 تجربه کردند . 🇮🇷 و در آن انتخابات ، 🇮🇷 به جمهوری اسلامی ایران رأی دادند . @kodak_novjavan1399
🌹 شعر کودکانه جمهوری اسلامی 🌹 🌹 به مناسبت ۱۲ فروردین 🌹 🇮🇷 سبز و سفید و قرمز  🇮🇷 پرچم ما چه زیباست  🇮🇷 جمهوریِ اسلامی  🇮🇷 نام حکومت ماست 🇮🇷 به روی پرچم ما  🇮🇷 نام خدای یکتاست 🇮🇷 هر که دشمنه با ما 🇮🇷 به حکم حق بر فناست 🔮 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 🌺 رابطه با خدا مثل رابطه رود با دریاست اگر بین اتصال رود و دریا بسته بشه رود ازبین میره و نابود میشه،اما ضرری به دریا نمیرسه. اما اگر هر روز و هر لحظه با دریا در ارتباط باشه، زلال و دیدنی و پاک میشه. 🌺 اینکه خدا میگه اگه ارتباطت رو با من کم یا قطع کنی، زندگیت سخت میشه آرامشت کم میشه، به همین خاطره، نه اینکه اگه نماز نخونی یا دعا نکنی چیزی از خدا کم میشه یا خدا به نمازت احتیاج داره، 🌺 در واقع اگر به بزرگی و آرامش خداوند متصل بشیم کم کم ما هم بزرگ میشم و جزئی از دریای مهر و محبت و آرامش خداوند میشم.و اونجاست که نه تنها خودمون از زندگی لذت می‌بریم بلکه اطرافیانمون هم در کنار ما به آرامش می رسن. 🌸 وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامهِ أَعْمَىٰ / ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻦ [ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﻳﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ] ﺭﻭﻱ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺗﻨﮓ [ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ] ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ . 📖 سوره طه/۱۲۴ 💖 @kodak_novjavan1399
🔔 حتی یک استکان... ✅ آیت الله انصاری همدانی:  هیچ وقت دیگران نباشید ، اگر حمّالی شد، بروید انجام دهید اما سربار دیگران نباشید. شاگردان او می گویند ایشان کارشان را به شخصی دیگر نمی گوید بلکه حتی یک را هم خودشان می شویند ... ‍از ایشان پرسیدند که چطور می توان خدمت حضرت ولیّ عصر عجّ الله تعالی فرجه الشریف رسید؟ گفتند : وقتی حضور و غیبت شان برای شما نکند! ✅ ‌‌آيت الله نجابت (ره) در سفرى كه آيت الله شهيد دستغيب به همدان داشتند، يك براى آیت الله انصاری همدانی (ره) هديه برده و آن را روى طاقچه گذاشته بودند. سال ديگر كه دوباره به مى روند، مى بينند آن عبا درست در همان جايى است كه خودشان گذاشته بودند.  مى پرسند آقا اندازه تان نبود؟  به درد نمى خورد؟  مى فرمايند: شما كه نگفتى اين را براى من آوردى، مطمئن نبودم براى من است. تا اين اندازه به شرع بودند. ✅ آقای علی انصاری می گوید: آقای حکمت نقل می کردند که یک بار آیت الله انصاری با ملا آقا جان زنجانی که مدتی ملازم این عالم ربانی بودند به یک انگور می روند.مرحوم ملا آقا جان می گوید: این باغ مال یکی از دوستان ما است، از انگورهای آن کنید. ولی آیت الله انصاری از انگورها نمی خورند.بعد آقای حکمت می گوید:من تعجب کردم که چرا آیت الله انصاری به انگورها لب نزد؟! واز ایشان در این رابطه سوال کردم. آیت الله انصاری فرمودند: حاج ملا آقا جان می کند. بعدا که تحقیق کردیم، دیدیم باغ مال شخص دیگری بوده‌است. @kodak_novjavan1399
28.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 او خواهد آمد... 🌹 پیشکش به ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عج) 🔹 کاری از: سید احسان باقری ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا