eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
251 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امام على عليه السلام: 🔹 صوْمُ شَعْبَانَ يَذْهَبُ بِوَسْوَاسِ الصَّدْرِ وَ بَلاَبِلِ الْقَلْبِ. 🔸 روزه مـاه شعبــان، وسـوسه‌هاى سينه و پريشانی‌هاى دل را از بين مى‌برد. 🌙 فرارسیدن ماه ، ماه پیامبر رحمت مبارکباد.
💠 اعمال مشترک ماه شعبان 🔸 گرفتن 🔸 فرستادن 🔸 دادن 🔸 خواندن 🔸 هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود. 🔸 هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. 🔸 در کل این ماه هزار بار ذکر «لا اِلهَ اِلا اللهُ وَ لا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» گفته شود. 🔸 در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت اقامه شود؛ که در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود. 🔸 هنگام ظهر و نیمه شب، که از امام سجاد (ع) روایت شده، خوانده شود. @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت سوم 🍡 🌟 محمد ، با چشمی گریان و پر از اشک ، 🌟 روی زانو نشست . 🌟 و دخترش را بغل کرد . 🌟 و با دستش ، موهایش را نوازش کرد . 🌟 و با چشمانی گریان به او گفت : 🌹 دختر گلم ، عزیز بابا ! 🌹 من که تنهات نمی ذارم 🌹 من همیشه باهاتم 🌹 من خیلی دوستت دارم 🌹 تو نفس منی ، تو عشق بابایی 🌹 منم بدون تو می میرم گلم . 🌹 دیگه حرفی از مُردن نزن جوجوی من 🌹 من همیشه پیشتم عزیزم . 🌟 کوثر و محمد ، در حیاط خانه نشستند 🌟 و به خاطر حرفهای نازنین زهرا ، 🌟 با هم گریه می کردند . 🌟 سپس محمد ، برای دخترش داستانی خواند 🌟 تا خوابش گرفت . 🌟 کوثر نیز ، آرام دخترش را ، 🌟 از بغل باباش گرفت . 🌟 و به محمد اشاره کرد تا برود . 🌟 محمد نیز ، آرام بلند شد 🌟 همسرش را بوسید 🌟 و از او خداحافظی کرد و رفت . 🌟 کوثر نیز ، با چشمانی اشک آلود ، 🌟 برای محمد دست تکان داد . 🌟 محمد ، با غیرت تمام و به امر رهبرش ، 🌟 از ناموس و وطنش دفاع کرد . 🌟 ولی دیگر هیچ وقت به خانه برنگشت 🌟 حتی جنازه اش مفقود شد . 🌟 و نازنین زهرایش را ، 🌟 با یک عالمه غم و غصه و تنهایی ، 🌟 به دست مردم سپرد و رفت . 🌟 بعدها فهمیدند 🌟 جنازه محمد به دست دشمن افتاد 🌟 و آن نامردها هم ، به جنازه اش رحم نکردند . 🌟 سرش را از تن جدا کردند 🌟 سینه اش را شکافتند 🌟 دل و جگرش را در آوردند 🌟 و او را زیر پا ، له کردند . 🍡 ادامه دارد 🍡 💟@kodak_novjavan1399
24.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مثل نامه 🇮🇷 قسمت ۲۷ : دزد شب رو 🇮🇷 قسمت ۲۸ : رفقا 🔮@kodak_novjavan1399
40.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 این قسمت : فرار از لایخورها @kodak_novjavan1399
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 این قسمت : هراس کاراکان @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت چهارم 🍡 🌟 نازنین زهرا ، روزها و شبها ، 🌟 چشمش به در ، خیره مانده بود . 🌟 تا شاید صدای پای پدر بیاید . 🌟 تا شاید خبری ، نامه ای ، از او بیاد . 🌟 غیبت بیش از حد پدرش ، 🌟 صبر او را ربود . 🌟 همیشه عکس بابا محمدش را می گرفت 🌟 و با او حرف می زد و درد و دل می کرد . 🌟 آنقدر گریه می کرد 🌟 که همسایه ها هم بغضشان می ترکید ، 🌟 و بی اختیار گریه می کردند . 🌟 و از اینکه نمی توانند برای او کاری کنند ، 🌟 همیشه شرمنده بودند . 🌟 همسایه ها ، محمد را خیلی دوست داشتند 🌟 محمد ، خیلی آرام بود 🌟 و حوصله زیادی برای بچه ها می گذاشت . 🌟 گاهی که می دید بچه های همسایه ، 🌟 در کوچه ، سر و صدا می کنند ، 🌟 برای آنها ، از مغازه شکلات می خرید 🌟 و بچه ها را صدا می زد ، 🌟 و با محبت به آنها شیرینی تعارف می کرد . 🌟 سپس آنها را دم در خانه خودشان می نشاند 🌟 و داستان از امامان و پیامبران ، 🌟 برای آنها تعریف می نمود . 🌟 به خاطر همین ، همسایه ها نیز ، 🌟 برای جبران محبت های محمد ، 🌟 گاهی شکلات و عروسک و خوردنی ، 🌟 برای نازنین زهرا می آوردند . 🌟 ولی باز هم آرام نمی شد . 🌟 نازنین زهرا ، 🌟 هر روز ، سراغ بابا محمدش را ، 🌟 از دوستان و هم رزمانش می گیرد . 🌟 اما آنها ، از جواب دادن به او ، تفره می رفتند 🌟 و او را در آغوش می گرفتند تا آرام شود . 🌟 گاهی هم با او بازی می کردند 🌟 گاهی او را به پارک می بردند تا بازی کند 🌟 گاهی هم او را به بقالی برده ، 🌟 تا هر چه دلش بخواهد ، بخرد . 🌟 اما باز آرام نمی شد . 🌟 نازنین زهرا ، هر شب ، 🌟 خواب پدرش را می دید 🌟 و در خواب صدایش می زند و گریه می کند 🌟 هر شب در تب دلتنگی می سوخت . 🌟 و با ترس و وحشت ، از خواب می پرید . 🍡 ادامه دارد 🍡 @kodak_novjavan1399
🌙ماه رجب رو به پایان است التماس دعا در آخرین روز ماه مبارک رجب 🌙 ان شاءالله ماه پر فیض و برکت 🌸 شعبان براتون پر از اتفاقات خوب باشه همراه با سلامتی و دلخوشی💞 التماس دعا 🙏 ༺🦋@kodak_novjavan1399