eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت سوم 🍡 🌟 محمد ، با چشمی گریان و پر از اشک ، 🌟 روی زانو نشست . 🌟 و دخترش را بغل کرد . 🌟 و با دستش ، موهایش را نوازش کرد . 🌟 و با چشمانی گریان به او گفت : 🌹 دختر گلم ، عزیز بابا ! 🌹 من که تنهات نمی ذارم 🌹 من همیشه باهاتم 🌹 من خیلی دوستت دارم 🌹 تو نفس منی ، تو عشق بابایی 🌹 منم بدون تو می میرم گلم . 🌹 دیگه حرفی از مُردن نزن جوجوی من 🌹 من همیشه پیشتم عزیزم . 🌟 کوثر و محمد ، در حیاط خانه نشستند 🌟 و به خاطر حرفهای نازنین زهرا ، 🌟 با هم گریه می کردند . 🌟 سپس محمد ، برای دخترش داستانی خواند 🌟 تا خوابش گرفت . 🌟 کوثر نیز ، آرام دخترش را ، 🌟 از بغل باباش گرفت . 🌟 و به محمد اشاره کرد تا برود . 🌟 محمد نیز ، آرام بلند شد 🌟 همسرش را بوسید 🌟 و از او خداحافظی کرد و رفت . 🌟 کوثر نیز ، با چشمانی اشک آلود ، 🌟 برای محمد دست تکان داد . 🌟 محمد ، با غیرت تمام و به امر رهبرش ، 🌟 از ناموس و وطنش دفاع کرد . 🌟 ولی دیگر هیچ وقت به خانه برنگشت 🌟 حتی جنازه اش مفقود شد . 🌟 و نازنین زهرایش را ، 🌟 با یک عالمه غم و غصه و تنهایی ، 🌟 به دست مردم سپرد و رفت . 🌟 بعدها فهمیدند 🌟 جنازه محمد به دست دشمن افتاد 🌟 و آن نامردها هم ، به جنازه اش رحم نکردند . 🌟 سرش را از تن جدا کردند 🌟 سینه اش را شکافتند 🌟 دل و جگرش را در آوردند 🌟 و او را زیر پا ، له کردند . 🍡 ادامه دارد 🍡 💟@kodak_novjavan1399
40.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 این قسمت : فرار از لایخورها @kodak_novjavan1399
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 این قسمت : هراس کاراکان @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت چهارم 🍡 🌟 نازنین زهرا ، روزها و شبها ، 🌟 چشمش به در ، خیره مانده بود . 🌟 تا شاید صدای پای پدر بیاید . 🌟 تا شاید خبری ، نامه ای ، از او بیاد . 🌟 غیبت بیش از حد پدرش ، 🌟 صبر او را ربود . 🌟 همیشه عکس بابا محمدش را می گرفت 🌟 و با او حرف می زد و درد و دل می کرد . 🌟 آنقدر گریه می کرد 🌟 که همسایه ها هم بغضشان می ترکید ، 🌟 و بی اختیار گریه می کردند . 🌟 و از اینکه نمی توانند برای او کاری کنند ، 🌟 همیشه شرمنده بودند . 🌟 همسایه ها ، محمد را خیلی دوست داشتند 🌟 محمد ، خیلی آرام بود 🌟 و حوصله زیادی برای بچه ها می گذاشت . 🌟 گاهی که می دید بچه های همسایه ، 🌟 در کوچه ، سر و صدا می کنند ، 🌟 برای آنها ، از مغازه شکلات می خرید 🌟 و بچه ها را صدا می زد ، 🌟 و با محبت به آنها شیرینی تعارف می کرد . 🌟 سپس آنها را دم در خانه خودشان می نشاند 🌟 و داستان از امامان و پیامبران ، 🌟 برای آنها تعریف می نمود . 🌟 به خاطر همین ، همسایه ها نیز ، 🌟 برای جبران محبت های محمد ، 🌟 گاهی شکلات و عروسک و خوردنی ، 🌟 برای نازنین زهرا می آوردند . 🌟 ولی باز هم آرام نمی شد . 🌟 نازنین زهرا ، 🌟 هر روز ، سراغ بابا محمدش را ، 🌟 از دوستان و هم رزمانش می گیرد . 🌟 اما آنها ، از جواب دادن به او ، تفره می رفتند 🌟 و او را در آغوش می گرفتند تا آرام شود . 🌟 گاهی هم با او بازی می کردند 🌟 گاهی او را به پارک می بردند تا بازی کند 🌟 گاهی هم او را به بقالی برده ، 🌟 تا هر چه دلش بخواهد ، بخرد . 🌟 اما باز آرام نمی شد . 🌟 نازنین زهرا ، هر شب ، 🌟 خواب پدرش را می دید 🌟 و در خواب صدایش می زند و گریه می کند 🌟 هر شب در تب دلتنگی می سوخت . 🌟 و با ترس و وحشت ، از خواب می پرید . 🍡 ادامه دارد 🍡 @kodak_novjavan1399
🌙ماه رجب رو به پایان است التماس دعا در آخرین روز ماه مبارک رجب 🌙 ان شاءالله ماه پر فیض و برکت 🌸 شعبان براتون پر از اتفاقات خوب باشه همراه با سلامتی و دلخوشی💞 التماس دعا 🙏 ༺🦋@kodak_novjavan1399
💚یا اباعبدالله💚 دست می گیرد✋ و دل می برد❤ و می بخشد🌹 این حسین کیست💚 که این گونه عطایی دارد میلادسومین اخترتابناک امامت و ولایت،اباعبدالله الحسین(ع)مبارک باد🌹 🦋@kodak_novjavan1399
🌹 اعمال ماه مبارک شعبان 🌸 شرح در تصویر 👆 @kodak_novjavan1399
⚜امام جعفر صادق علیه السلام: 🌸🍃هیچ کار خیری را کوچک مشمار، زیرا فردای قیامت آن را به نحوی خواهی دید که مایه خرسندی و خوشحالیت باشد.🍃🌸 📚بحار الانوار، ج۷۱، ص۱۸۲ ‌💚@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#استوری|💐ویژه ولادت امام حسین(ع) 🌺 ایام ولادت با سرسعادت امام حسین علیه السلام برعاشقان حضرتش مبارکباد. @kodak_novjavan1399
❤️ 🔔 مواظب فرصتها باش ✅ آیت ‌الله قاضی (ره): زمانی برسد که ما محتاج گفتن یک لا اله الا الله و محتاج گفتن یک استغفرالله می شویم و دیگر به ما فرصت نمی‌دهند مواظب از دست رفتن فرصت ها باشیم ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
🌹 شعر کودکانه ولادت امام حسین 🌹 🌸 سوم شعبان آمد 🌸 قاری قرآن آمد 🌸 فصل بهاران شده 🌸 فاطمه خندان شده 🌸 فرزندِ پاکِ علی 🌸 نور دو چشم نبی 🌸 امامِ سومِ ما 🌸 حسین آمد به دنیا  🌸 نم نم باران ببار 🌸 گل به گلستان بیار 🌸 آی بچه ها یار آمد  🌸 سید و سالار آمد  @kodak_novjavan1399
4_5945086296534812827.mp3
4.11M
🌸 (ع) 💐روشنی و برکت شعبانی تو 💐جان عالمینی و جانانی تو 🎤 👏 👌فوق زیبا @kodak_novjavan1399
❣ وقتی می‌ڪنم دهانم عطر یاس می‌گیرد😍 در هر گوشه‌ی قلبمـ هزار شاخه‌ی می‌روید☘ آسمان دلم آفتابی می‌شود🌞 و این سپیده دمانِ پر هر روزِ من است💖 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌼🍃 التماس‌دعای‌فرج 🤲 @kodak_novjavan1399
☀️ 🔔 مؤمن ✅ امام رضا عليه السلام: مؤمن، كسى است كه هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از جادّه حق بيرون نمیبَرد و هرگاه خشنود شود، خشنودی‌‏اش از كسى‏، او را به باطل نمیكشانَد و چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حقّ اوست، نمی‏گيرد. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
❤️ 🔔 امام حسین علیه السلام 🌷علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه: هیچ کس به هیچ مرحله‌ای از معنویت نرسید مگر درحرم مطهر علیه السلام و یا در توسل به آن حضرت.✨ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 🔻چرا گاهی به خدا توکل میکنی ولی بی‌فایدست؟ 🔻استاد عالی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
🌷 شعر ولادت امام حسین و روز پاسدار 🌷 🌸 تو آسمون دوباره ، ستاره بارون شده 🌸 سوم شعبان شده ، شهرا چراغون شده 🌸 امروز چه روز شادی ، زیباتر از بهاره 🌸 ولادت حسین و ، روز خوبِ پاسداره 🌸 بر لب هر شیعه ای ، خنده نمایان شده 🌸 شهر و خیابون پر از ، عطر بهاران شده 🌸 غنچه لبهای ما ، خوشگل و خندون شده 🌸 عطر حسینی در این ، لحظه فراوون شده @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت پنجم 🍡 🌟 یک روز نازنین زهرا ، در اوج دلتنگی ، 🌟 به تنهایی و بدون اجازه مادرش ، 🌟 به سمت پادگان رفت . 🌟 تا از همکاران پدرش ، سراغی از او بگیرد . 🌟 ظهر شد و به خانه نیامد . 🌟 کوثر ، مادر او نیز ، همه جا دنبال او گشت . 🌟 اما او را پیدا نکرد . 🌟 همسایه ها نیز ، 🌟 با دیدن حالت مضطرب و پریشان کوثر ، 🌟 هر کدام به دنبال نازنین زهرا ، 🌟 به سمت و سویی رفتند . 🌟 اما او را نیافتند . 🌟 تا اینکه از پادگان زنگ زدند . 🌟 و به مادرش اطلاع دادند که نازنین آنجاست . 🌟 کوثر با ماشین یکی از همسایه ها ، 🌟 به سرعت به طرف پادگان رفت . 🌟 سربازان ، کوثر را ، به مقر فرماندهی ، 🌟 هدایت کردند . 🌟 کوثر داخل یک سالن شد . 🌟 سربازان و کادری ها ، گریان بودند . 🌟 با همان چشم گریان و کبود ، 🌟 کوثر را به طرف دفتر فرماندهی ، 🌟 راهنمایی کردند . 🌟 فرمانده با چشمانی پر از اشک ، 🌟 و با صدایی گرفته و لحنی غمگین ، 🌟 به کوثر گفت : 🌹 تو رو خدا این بچه رو ببرید 🌹 تا عرش خدا از گریه هاش به لرزه نیفتاده . 🌟 نازنین ، در گوشه ای از اتاق ، 🌟 نشسته بود و گریه می کرد ، 🌟 ناگهان با دیدن مادرش ، 🌟 از ترس اینکه او را دعوا کند ، 🌟 گریه خود را قطع کرد و آرام شد . 🌟 کوثر ، دست نازنین زهرا را گرفت . 🌟 ابتدا او را بغل کرد ، 🌟 سپس او را بلند کرد . 🌟 کوثر از فرمانده ، عذرخواهی کرد و رفت . 🌟 و با هم سوار ماشین شدند . 🌟 نازنین زهرا ، 🌟 با چشمانی گریان و پف شده ، 🌟 به چشمان مادرش نگاه کرد و گفت : 🌹 مامانی ، من بابامو می خوام 🌹 به خدا دلم براش تنگ شده 🌹 به خدا من دوستش دارم 🌟 کوثر هم بغضش ترکید و گریه اش گرفت 🌟 و با لحن تندی گفت : 🌹 بس کن دخترم 🌹 منم دلم براش تنگ میشه 🌹 منم دوست دارم بیاد ولی نمیشه ، 🌹 نمی تونه بیاد 🍡 ادامه دارد 🍡 @kodak_novjavan1399