💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید امیر حاج امینی:
بعد از مدتها کشمکشهای درونی که آزارم میدهد، برای رهایی به این نتیجه رسیدم که خدایا عاشقم کن.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
ولادتعقیلهبنیهاشم
حضرتزینب ﴿س﴾ مبارڪباد.🌺🌿
@kodak_novjavan1399
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️ کاردستی جامدادی
@kodak_novjavan1399
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کارتون مهارت های زندگی
📼 این قسمت: خانه تکانی
@kodak_novjavan1399
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستانی عجیب از وسوسه شیطان‼️
☑️ یه مقدار مقاومت داشته باشی از این مرحله رد میشی...
خودسازی
@kodak_novjavan1399
✍آیت الله مجتهدی (ره):
روزی در حرم امام رضا (ع) ؛
جوانی نزد من آمد و پرسید:
اگر بخواهم زنگار دلم را
پاک کنم باید چه کنم؟
گفتم دوکار:
① قرائت قرآن در سحر
② بسیار استغفار کردن
@kodak_novjavan1399
#تستزنی_دشمن!
🌷زمان جنگ، ارتش بعث عراق، برای تستزنی قدرت نیروهای ایرانی مستقر در خط مقدم، کار جالبی میکرد: سه تانک از سه منطقه وسط، چپ و راست خاکریز خط مقدم عراق، شروع میکردند به سر و صدا و دود دادن و مانور. مقداری به طرف خط ما جلو میآمدند و اینگونه وانمود میکردند که میخواهند حمله کنند. شدیداً هم مراقب بودند که در بُرد و تیررس آر.پی.جی و توپ ۱۰۶ که شدیدترین دشمن تانک بودند، قرار نگیرند. گاهی چندتایی هم نفرات پیاده دنبال تانکها راه میافتند که ظاهر حمله بگیرند و ما را وادارند تا با هر سلاحی که داریم به مقابله برخیزیم و متأسفانه همین هم میشد.
🌷تک تیرانداز، آر.پی.جیزن، تیربارچی و.... هرکس هر سلاحی داشت، میرفت بالای خاکریز و شلیک میکرد و صد البته حتی یکی از گلولههای شلیک شده به تانکها نمیخورد؛ چون فاصلهشان در حدی نبود که در بُرد گلولههای ما باشند و در نهایت، دیدهبانهای دشمن که در روی خاکریز پراکنده بودند، دقیقاً تعداد تک تیراندازان، آر.پی.جیزنها، ۱۰۶ و.... همه را و مکان استقرارشان را شناسایی میکردند و ساعتی یا روز بعد، دقیقاً با شناسایی کامل و دست گذاشتن بر نقاط ضعف و در نظر گرفتن نقاط قوت ما، حمله اصلی خود را آغاز میکردند.
🌷اینو گفتم تا بگم:
با وجود این همه گوشی موبایل و کانال و پیج و صفحات اجتماعی که هر کدام به اندازه یک خبرگزاری دهه ۶۰ و ۷۰ کار میکنند و حتی سرعتشان صدها برابر سرعت عمل و گستره آنهاست؛ حواسمان باشد! در زمینه فرهنگ، در دام دشمن نیفتیم. اگر در موضع انفعالی بیفتیم، به راحتی نمیتوان از آن خارج شد و بازیچه برنامهریزی دشمن میشویم که ابتکار عمل را در دست گرفته است. متأسفانه، دهه اخیر پر بود از این چیزها. عروسکهای کوچک و بیارزش پناهنده در آغوش غرب، تا توانستند بازیمان دادند. ارگانها و سازمانها و نهادهای با آن عظمت، به جای آنکه مأموريت و وظیفه اصلی خود را در زمینه فرهنگ انجام دهند، آنقدر به آنها بها دادند که دغدغهشان شد آن حقیران و در دامشان افتادند.
#راوی: رزمنده دلاور حمید داودآبادی که در شانزده سالگی به جبهه رفت. (یکی از نویسندگان فعال در عرصه خاطره نگاری و تاریخ نگاری دفاع مقدس.)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
@kodak_novjavan1399
#داستان_زیبا
🧔مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز میکرد و داد «الله، الله» داشت... 👇💯
✍👌داستانی را مولوی ذکر میکند که البته تمثیل است. میگوید مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز میکرد و داد «الله، الله» داشت.
👋یک وقت شیطان بر او ظاهر شد و او را وسوسه کرد و کاری کرد که این مرد برای همیشه خاموش شد. به او گفت:
🤷♂ای مرد! این همه که تو «الله، الله» میگویی و سحرها با این سوز و درد خدا را میخوانی، آخر یک دفعه هم شد که تو لبیک بشنوی؟
👀تو اگر به در هر خانهای رفته بودی و این همه فریاد کرده بودی، لااقل یک دفعه در جواب تو لبیک میگفتند. این مرد به نظرش آمد که این حرف، منطقی است.
🤐دهانش بسته شد و دیگر «الله، الله» نگفت. در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: چرا مناجات خدا را ترک کردی؟
😔گفت: من میبینم این همه که دارم مناجات میکنم و با این همه درد و سوزی که دارم یک بار هم نشد در جواب، به من لبیک گفته شود. هاتف به او گفت: ولی من مأمورم از طرف خدا جواب را به تو بگویم: آن الله تو لبیک ماست
🔻نی که آن الله تو لبیک ماست
🔻آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
✨💝تو نمیدانی که همین درد و سوز و همین عشق و شوقی که ما در دل تو قرار دادیم، خودش لبیک ماست.
☝️🤲چرا علی علیه السلام در دعای کمیل میفرماید : اللهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ خدایا آن گناهانی را که سبب میشود دعا کردن من حبس شود و درد دعا کردن و مناجات کردن از من گرفته شود بیامرز.
👏🙃این است که میگویند دعا برای انسان، هم مطلوب است و هم وسیله، یعنی دعا همیشه برای استجابت نیست؛ اگر استجابت هم نشود، استجابت شده است. دعا خودش مطلوب است
📚 #استاد_مطهری، انسان کامل، ص68 ✨
@kodak_novjavan1399
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاحِ راه
پروین اعتصامی
@kodak_novjavan1399
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیام با تو قشنگه 🌺🌺🌺
🔸️کاری از حاج #ابوذر_روحی
به مناسبت میلاد بی بی زینب کبری سلام الله علیها
#جشن_میلاد
#میلاد_حضرت_زینب 💐
@kodak_novjavan1399