10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥با توجه به مشکلاتِ سنگین و روزافزون مردم؛
آیا رأی ندادن، بعنوان نوعی اعتراض به وضع موجود،
بهتر از رأی دادن نیست؟
ـ از کجا معلوم، کسی که انتخاب میکنیم؛ بدتر از قبلیها، نباشد ؟
#انتخابات
🎥 #کلیپ_تصویری
👤 #استاد_شجاعی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
📝 *رای نمیدهیم*
1️⃣ *بعضیها میگویند رأی نمیدهیم، تا صدای اعتراض مان را به گوش دنیا برسانیم*‼️
🍃 *واقعاً فکر میکنید در دنیایی که :*
داعش مثل گوسفند، سر آدمها را میبرد،
در آفریقا قبیلهها با تبر همدیگر را میکشند
ماهیهای اقیانوس، از خوردن گوشت تن بچههای مهاجر چاق شدهاند
دبیر کل سازمان ملل در مقابل این فجایع، تنها به «ابراز نگرانی» کفایت میکند !!
*اصلاً کسی به رأی ندادن شما فکر هم میکند*⁉️
2️⃣ *بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون ما با سیاست کار نداریم* !!...
🍂اگر شما با سیاست کار نداشته باشید سیاست با شما کار دارد ‼️
این سیاست است که تعیین میکند شما چه بخورید یا نخورید، چه فیلمی بیینید یا نبینید، سفره تان پر باشد یا خالی و کوچک، فرزندانتان شغل مناسب داشته باشند یا بیکار باشند و.....
🍃 *واقعاً فکر میکنید با رأی ندادن، سیاست با شما کار نخواهد داشت*⁉️
3⃣ *بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون از قبلیها خیری ندیدیم !*
بله ، ممکن است از قبلیها «خیری » ندیده باشید ، اما قطعاً از کمسوادی، فقدان مدیریت و ماجراجویی برخی از آنها «شر» دیدهاید !!
با رأی ندادن، جاده را دوباره برای افرادی که پست ریاست جمهوری را زمین تمرین و بازی مدیریت می کنند، هموار میکنید
#مارایمیدهیم
@kodak_novjavan1399
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ اون دنیا پوستتون رو میکنند
✅ درست رای بدید و انتخاب کنید
با یک اشتباه یک مملکت بهم میریزه
#کلیپ_تصویری 🎞
#پیشنهاد_دانلود
حتماببینید
🎤 استاد #رائفی_پور
#انتخابات
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
☀️ #حدیث_روز
💠 امام صادق علیه السلام:
📛 با افراد هم سطح خودت همسفر شو
📙 میزان الحکمه ج۵ ص ۳۱۴
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨#پند
💟آیت الله بهجت ره :
💠دائم سوره قل هو الله احد را
💠بخوانید و ثوابش را هدیه کنید
💠به امام زمان علیه السلام که
💠این کار عمرشما رابابرکت میکند
💠و مورد توجه توجه خاص
💠حضـرت قرار می گیرد
@kodak_novjavan1399
#داستان_آموزنده
روزی حاکمی از وزیرش پرسید چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجس تر است؟
وزیر در جواب ماند و نتوانست چیزی بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر بیرون رفت تا در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را میچرانید.
سلام کرد و جواب گرفت.
به چوپان گفت من وزیر حاکم هستم و امروز حاکم از من سوالی پرسید و نتوانستم جواب دهم.
این بود که راه خارج از شهر را گرفتم.
اکنون این سوال را از تو میپرسم و اگر جواب صحیح دادی تو را از مال دنیا بی نیاز میکنم.
بعد هم سوال حاکم را مطرح کرد
چوپان گفت ای وزیر پیش از اینکه جوابت را بدهم مژدهی برایت دارم. بدان که در پشت این تپه گنجی پیدا کرده ام و برداشتن آن در توان من تنها نیست.
بیا با هم آن را تصرف کنیم و در اینجا قصری بسازیم و لشکری جمع کنیم و حاکم را از تخت بزیر کشیم تو حاکم باش و من وزیرت.
وزیر تا این حرف را شنید خوشحال شد و به چوپان گفت عجله کن و گنج را نشان بده.
چوپان گفت یک شرط دارد. وزیر گفت بگو شرطت چیست؟ چوپان گفت تو عمری وزیر بودی و من چوپان برای اینکه بی حساب شویم باید سه باز زبانت را به مدفوع سگ من بزنی.
وزیر پیش خود فکر کرد که کسی اینجا نیست من اینکار را میکنم و بعد که حاکم شدم چوپان را میکشم. پس سه بار زبانش را به مدفوع سگ چوپان زد و گفت راه بیفت برویم سراغ گنج.
چوپان گفت قربان گنجی در کار نیست. من جواب سوالت را دادم تا بدانی هیچ چیزی در دنیا بدتر و نجس تر از طمعکاری نیست
@kodak_novjavan1399
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت ۳۸ 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 اوبات ، همه مدارک ، طلاها ، مواد مخدر ،
🇮🇷 و گربه ها را ،
🇮🇷 به یک مکان دیگر منتقل کرد .
🇮🇷 و خانه را تخلیه نمود .
🇮🇷 دختران ، به اداره پلیس رفتند
🇮🇷 و از آنها کمک خواستند .
🇮🇷 پلیس با چندتا از دختران به خانه ایاز آمد ،
🇮🇷 اما چیزی پیدا نکرد و کسی آنجا نبود
🇮🇷 پلیس ترکیه ،
🇮🇷 سالهاست به دنبال اَیّاز و اوبات بودند
🇮🇷 اما هیچ وقت موفق نشدند ،
🇮🇷 تا آن دو را دستگیر کنند .
🇮🇷 روز بعد ، باز هم فرامرز و گربه ها ،
🇮🇷 منتظر اذان صبح شدند .
🇮🇷 با گفتن اذان ، فرامرز ، دوباره انسان شد .
🇮🇷 به سرعت ، به همراه گربه ها ،
🇮🇷 به دنبال آزمایشگاه مواد مخدر گشتند .
🇮🇷 نگهبانان را ، بیهوش کردند .
🇮🇷 تا به آزمایشگاه رسیدند .
🇮🇷 همه آزمایشگاه را به آتش کشیدند .
🇮🇷 سپس برای ایاز و اوبات ، کمین کردند
🇮🇷 ایاز با عصبانیت از اتاقش خارج شد
🇮🇷 در حالی که می گفت :
🔥 اوبات ، معلومه اینجا چه خبره ؟!
🇮🇷 اوبات با چند نفر دیگر ، به طرف ایاز رفت
🇮🇷 و با ترس گفت :
☠ قربان به ما حمله شده
☠ همه نگهبانها رو بیهوش کردند
☠ باید هر چه سریعتر از اینجا فرار کنیم
🇮🇷 ایاز با عصبانیت گفت :
🔥 کار کدوم احمقیه ؟!
🔥 پلیسا ، رقیبا ...
🇮🇷 اوبات گفت :
☠ قربان کار همون پسره و گربه هاست
☠ سریع بیاین از اینجا بریم .
🇮🇷 اَیّاز و اوبات ، در حال فرار بودند
🇮🇷 گربه ها ، افراد ایاز را ،
🇮🇷 یکی یکی شکار می کردند
🇮🇷 و فرامرز آنها را بیهوش می کرد .
🇮🇷 تا اینکه فقط ایاز و اوبات ماندند .
🇮🇷 با یک حمله همه جانبه ،
🇮🇷 آنها را نیز بیهوش و دستگیر کردند .
🇮🇷 و با دست و پای بسته ،
🇮🇷 آنها را در کامیون خودشان ،
🇮🇷 که پر از مواد مخدر بود ، قرار دادند .
🇮🇷 و به سرعت ، قبل از اینکه آفتاب طلوع کند
🇮🇷 ماشین را به مرکز پلیس رساندند .
🇮🇷 فرامرز ، با سرعت زیاد ،
🇮🇷 ماشین را به دروازه پاسگاه زد
🇮🇷 و داخل پاسگاه شد .
🇮🇷 پلیس ها و سربازان ، خیال کردند
🇮🇷 که به آنها حمله شده
🇮🇷 به خاطر همین آماده باش زدند
🇮🇷 و سلاح خود را برداشتند
🇮🇷 و کامیون را محاصره کردند .
🇮🇷 اما کسی پشت فرمان نبود .
🇮🇷 درب راننده کامیون را باز کردند
🇮🇷 کسی آنجا نبود
🇮🇷 فقط چندتا گربه از ماشین ، به بیرون پریدند .
🇮🇷 فرامرز دوباره با طلوع آفتاب گربه شده بود
🇮🇷 فرامرز از کامیون پیاده شد ،
🇮🇷 و به دوستانش ملحق شد .
🇮🇷 پلیسها ، درب عقب کامیون را باز کردند
🇮🇷 ایاز و اوبات را ،
🇮🇷 که سالها در ترکیه تحت تعقیب بودند ،
🇮🇷 دست و پا بسته ، پیدا کردند ...
🐈 ادامه دارد ... 🐈
📚 نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 توبه بشر
👤سخنرانی حاج آقا عالی
🎥 #کلیپ_تصویری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت ۳۹ 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 پلیس ترکیه ، از ایاز و اوبات بازجویی کرد .
🇮🇷 یکی از سوالهای پلیس ،
🇮🇷 در مورد نحوه دستگیری و تحویل آنها بود .
🇮🇷 ایاز و اوبات ، هر دو گفتند :
🔥 یک پسر جوان با چندتا گربه ،
🔥 به ما حمله کردند .
🇮🇷 پلیسها ، خندیدند و حرف آنها را باور نکردند
🇮🇷 و با تمسخر به هم می گفتند :
🚔 پسر گربه ای اونا رو به چنگ انداخته
🚔 این همه سال ، ما نتونستیم اینها رو بگیریم
🚔 اونوقت یه پسر بچه و گربه هاش ،
🚔 اینها رو گرفتند . خنده دار نیست ؟!
🇮🇷 خبر دستگیری ایاز و اوبات را ،
🇮🇷 به مرکز ، اطلاع دادند .
🇮🇷 و همچنین با تمسخر ،
🇮🇷 ادعای ایاز ، نسبت به پسر گربه ای را ،
🇮🇷 برای مرکز گزارش کردند .
🇮🇷 اما مرکز ، حرف ایاز را باور کرد و گفت :
🚨 اتفاقا ، دخترانی پیش ما آمدند ،
🚨 که از چنگ ایاز فرار کرده بودند .
🚨 آنها هم ادعا می کردند
🚨 که به کمک یک پسر و گربه هاش ،
🚨 موفق شدند فرار کنند .
🇮🇷 باور پلیس ، از وجود مرد گربه ای بیشتر شد .
🇮🇷 پلیس ، آدرس جدید خانه ایاز را ،
🇮🇷 از اوبات گرفت .
🇮🇷 و به سرعت به طرف خانه ایاز رفتند .
🇮🇷 پلیس ، در بدو ورود ،
🇮🇷 با نگهبانانی روبرو شدند که بیهوش افتاده
🇮🇷 و دست و پایشان بسته شده بود .
🇮🇷 آزمایشگاه نیز ، آتش گرفته بود .
🇮🇷 نگهبانان را دستگیر کردند
🇮🇷 و از آنها در مورد مرد گربه ای سوال کردند
🇮🇷 همه گفتند که پسر جوانی با گربه هایش ،
🇮🇷 شبانه به ما حمله کرده .
🇮🇷 مرکز پلیس دستور داد
🇮🇷 تا همه نیروها به دنبال پسر گربه ای بگردند .
🇮🇷 از کسانی که او را دیدند ،
🇮🇷 اطلاعات و مشخصات او را گرفتند ؛
🇮🇷 یک نقاشی از پسر گربه ای کشیدندند
🇮🇷 و به روزنامه ها و رسانه ها دادند .
🇮🇷 اما هیچ جا ، او را پیدا نکردند .
🇮🇷 و هیچ کسی از او ، هیچ خبری نداشت .
🇮🇷 فرامرز ، بعد از تحویل ایاز ،
🇮🇷 علاوه بر انسان شدنش در هر روز صبح ،
🇮🇷 ظهرها نیز با اذان ظهر ، انسان می شد .
🇮🇷 فرامرز ، از اینکه به مردم کمک می کرد
🇮🇷 احساس رضایت و خوشحالی می نمود .
🇮🇷 و مطمئن شد
🇮🇷 که هر چه بیشتر ، به مردم کمک کند
🇮🇷 احتمال انسان شدنش ، بیشتر می شود .
🇮🇷 فرامرز ، از دیدن مایو و بقیه گربه هایی که ،
🇮🇷 در حال ذکر خدا گفتن و عبادت بودند ؛
🇮🇷 احساس پستی و شرمندگی می کرد .
🇮🇷 و همیشه خود را ملامت می کرد .
🇮🇷 ناگهان تصمیم گرفت
🇮🇷 تا مثل دوستان گربه ایش ، عبادت کند .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
📚 نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📃 «ماموران نقاب به چهره»
▫️کسانی که ماموریت داشتند با نشان دادن یک چهره زشت از انقلاب مردم رو از آن زده کنند.
▫️اکبر پونزهایی که فاز روشنفکری برداشتند
🎬 #کلیپ
👤 استاد #رائفی_پور
#انتخابات
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399