فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤دل اگر نذر حسین است خریدن دارد
♥️اشك اگر مال حسین است كه ریختن دارد
🖤همه عالم و آدم به فدایت ارباب
♥️غم ارباب به دلها چه كشیدن دارد
🖤چهارمین روز ماه محرم و
♥️ایام سوگواری سالار شهیدان
🖤آقا امام حسین(ع) تسلیت باد
♥️اَلسَّلام علی الحسین(ع)
🖤و علی علی بن الحسین(ع)
♥️و علی اولاد الـحسین(ع)
🖤و علی اصحاب الحسین(ع)
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
@kodak_novjavan1399
✍حضرت محمد صلوات الله علیه در آخرین روزهای زندگی و در حجّهالوداع، فرمودند:
از نشانه هاى نزديك شدن قيامت، تباه ساختن نماز، پيروى از شهوتها، تمايل به هوسها، بزرگ داشت ثروت و فروختن دين به دنياست.
در آن شرايط، همچنان كه نمك در آب حل مىشود، قلب مؤمن در درونش آب مىشود؛ به خاطر منكراتى كه مىبيند و توانِ تغيير دادن وضعیت را ندارد.
📚وسائل الشيعه، ج ۱۱ ص۲۷۶
@kodak_novjavan1399
📚 داستان مسلم بن عقیل
📚 قسمت دوم
همه چی داشت خوب پیش میرفت ، ولی یزید حاضر نبود به جای خودش امام حسین بیاد و حاکم بشه ؛ برای همین ، ابن زیاد رو به طرف کوفه فرستاد . ابن زیاد ، از طرف یزید مأمور شد که بره کوفه و نذاره امام حسین پاش به کوفه برسه . ابنزیاد و پدرش ، کسانی بودن که هر جا شورش می شد و مردم اعتراضی داشتن ، حاکم اونا رو برای ساکت کردن معترضین می فرستاد ! برای همین بود که خیلیا ، حتی از اسمش هم میترسیدن . ابن زیاد به کوفه رسید و اولین کاری که میخواست بکنه این بود که مسلم رو پیدا کنه و سرش رو از بدنش جدا کنه .
مسلم که می دونست دیگه اون خونه امن نیست و همین الانه که ماموران ابن زیاد بیان سراغش ، سریع از اون خونه بیرون رفت و توی خونهی یه نفر دیگه از دوستانِ امام حسین پنهان شد . اسم اون دوستِ امام حسین هانی بود ؛ پیرمرد مهربونی که عاشق پیامبر و خانوادهش بود . ابن زیاد هر چی دنبال مسلم گشت ، پیداش نکرد ، ولی دست رو دست نذاشت و مامورهاشو فرستاد توی شهر تا یکییکی بزرگان شهر رو پیدا کنن و بهشون بگن اگر با مسلم بیعت کنن و بخوان با امام حسین دوست بشن و به یزید اعتراض کنن ، هم اونا رو میکشه ، هم خانواده هاشونو !
با این تهدیدها ، بزرگان کوفه حسابی ترسیدن و این طوری بود که مردم کوفه موندن وسط یه دوراهی . از یه طرف به مسلم قولِ بیعت داده بودن و از طرف دیگه ، از ابن زیاد میترسیدن ...
توی همین حال و اوضاع ، یه روز ابن زیاد رفت خونهی هانی . هانی مرد بزرگی بود و خیلی از کسانی که جا نداشتن ، میاومدن و به خونهی اون پناه میآوردن . اتفاقا یکی از دوستای قدیمی ابن زیاد هم که مریض شده بود ، خونهی هانی بستری شده بود . ابن زیاد به قصد عیادت دوستش ، به خونهی هانی رفت . اطرافیان مسلم بهش گفتن :
ای مسلم ! وقتی ابن زیاد به اینجا اومد و توی اتاق نشست ، ما بهت اشاره میکنیم و میگیم آب بیارین . تو هم از اتاق پشتی بیا بیرون و با شمشیر اونو بکش !
مسلم رفت توی اتاق و منتظر موند تا ابن زیاد بیاد . زمانی که اون اومد و روی فرش کنار بسترِ مریض نشست ، چند دقیقه که گذشت دوستان مسلم بلند گفتن : « آب بیارین! » ...
اما هیشکی نیومد . مثل اینکه مسلم منصرف شده بود ! ابن زیاد هم بعد از عیادتش ، بلند شد و رفت ، و بویی از این قضیه نبرد . دوستان مسلم ، بعد از رفتن ابن زیاد به اتاق پشتی رفتن و دلیل این کار مسلم رو جویا شدن . مسلم گفت :
من نباید این کارو میکردم . ماموریتی که امام حسین به من داده ، این نیست . من فقط اون کاری رو میکنم که امامم بهم دستور داده . علاوه بر اینها ، تو آداب ما مسلمونا اومده که به مهمان نباید بیاحترامی کرد ، چه رسد به کشتن غافلگیرانه او .
@kodak_novjavan1399
#داستان_محرم #کربلا #عاشورا
در روزگاری نه چندان دور شبی از شبها
شاگردی در حال عبادت و گریه و زاری بود
مدتی در اين حال بود كه استاد خود را
بالای سرش دید، استاد با تعجب و حیرت
او را نظاره میکرد
بعد از اندكی مكث استاد پرسید:
برای چه این همه ابراز ناراحتی
و گریه و زاری میکنی؟
شاگرد گفت: برای طلب بخشش
و گذشت خداوند از گناهانم
و برخورداری از لطف خداوند
استاد گفت: سؤالی میپرسم پاسخ ده
شاگرد گفت: با کمال میل استاد
استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی
هدف تو از پرورش آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد
برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن
بهرهمند شوم
استاد گفت:
اگر آن مرغ برایت گریه و زاری کند
آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟
شاگرد گفت: خوب راستش نه!
نمیتوانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ
برای خود تصور کنم
استاد گفت: حال اگر این مرغ
برایت تخم طلا كند چه؟
آیا باز هم او را خواهی کشت
تا از آن بهرهمند گردی؟!
شاگرد كمی فكر كرد و گفت:
نه هرگز استاد مطمئنا آن تخمها
برایم مهمتر و با ارزشتر خواهند بود
استاد گفت:
پس تو نیز برای خداوند چنین باش
همیشه تلاش کن تا با ارزشتر از
جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها
هستی و کائنات خداوند
مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتت
توجه، لطف و رحمت او را بدست آورد
خداوند از تو گریه و زاری نمیخواهد
او از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش
شدن را میخواهد و میپذیرد
نه ابراز ناراحتی و گریه و زاری را
@kodak_novjavan1399
📚 رعایت حق الناس در عزاداری
💠 سؤال: آیا به راه انداختن دسته های عزاداری در معابر عمومی که گاهی اوقات باعث اذیت و بسته شدن مسیر عابران و وسائل نقلیه می شود، اشکال دارد؟
✅ جواب:
به راه انداختن دسته های عزاداری برای سیدالشهداء و اصحاب ایشان (علیهمالسلام) و شرکت در امثال این مراسم، امری بسیار پسندیده و مطلوب است و از بزرگترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک می کند، ولی باید از هر عملی که باعث اذیّت دیگران می شود و یا فی نفسه از نظر شرعی حرام است، پرهیز گردد.
#احکام_عزاداری
📚 منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
@kodak_novjavan1399
1_1132435260.mp3
1.97M
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
🚩 روضه های محرم 🏴
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
#حضرت_حر
#شب_چهارم_محرم
#استاد_انصاریان
@kodak_novjavan1399
📚 داستان مسلم بن عقیل
📚 قسمت سوم
ابنزیاد شروع کرد به تهدید و ترسوندن مردم . به اونا گفت : یزید یه سپاه بزرگ فرستاده و به زودی میرسه به شهر شما و هر کدومتون رو که طرفدار امام حسین باشین رو میکشه . ابن زیاد حتی هانی رو هم دستگیر کرد و برد .
مسلم ، وقتی دید که اوضاع کوفه بهم ریخته ، نگران جان امام حسین شد . او احتمال می داد اون موقع که برای امام حسین نامه نوشته و از بیعت کوفیان گفته ، امام به همراه زن و بچه و یارانش به سمت کوفه می آید ، از این طرف ، به نظر میرسید ابن زیاد هم ، درصدد جنگِ با امامه ، در حالی که امام حسین ، به قصد جنگ نمی آید ، پس سپاهی هم نداره که با اینها جنگ کنه .
به خاطر همین ، مسلم تصمیم گرفت همراه مردم کوفه ، قیام کنه و ابن زیاد رو فراری بده . تا آسیبی به امام حسین نزنه . مسلم به مردم خبر داد که توی مسجد جمع بشن ، تا از اونجا برن کاخ ابن زیاد و از شهر بندازنش بیرون . چهار هزار نفر اومدن به سمت مسجد و اونجا جمع شدن . مسلم براشون حرف زد و گفت :
حالا که شما برای امام حسین نامه نوشتین که بیاد ، بیایین کمک کنین تا اول از شر این ابن زیاد ملعون راحت شیم تا وقتی امام بیاد ، جونش تو خطر نباشه .
مسلم ، رو به قبله ایستاد و شروع کرد به نماز خوندن . اون چهار هزار نفر هم پشت سرش ایستادن که نماز بخونن ، اما… .
مسلم بعد از نماز ، وقتی به پشت سرش نگاه کرد ، دید به جز چند نفر ، هیچکس پشت سرش نیست ! همه فرار کرده بودن ! مسلم با چند نفر دیگه ، تنها مونده بود . در هنگام برگشت هم ، وقتی داشت با اون چند نفر ، توی کوچهها راه میرفت ، چند نفر دیگه هم فرار کردن ؛ همون چند نفری هم که موندن ، وقتی دیدن که جمعیت شون ، خیلی کم شده ، توی تاریکیِ شب ، از پشتِ مسلم فرار کردن و مسلم را ، بی کس و تنها و غریب گذاشتن .
مسلم ، همین طوری تنها داشت توی کوچهها راه میرفت تا اینکه یه پیرزنی رو دید که دم در خونهش نشسته بود . مسلم از اون پیرزن آب خواست . پیرزن هم رفت و برای ایشون آب آورد . مسلم وقتی آب رو خورد ، همون جا نشست . پیرزن گفت : چرا به خونت نمیری ؟
مسلم ، برای پیرزن تعریف کرد که کیه و چه اتفاقی براش افتاده . پیرزن ، زن مؤمنی بود که از ته دل ، عاشق امام حسین بود ، درو باز کرد و بهش گفت : مسلم ! بیا توی خونهی من مخفی شو .
@kodak_novjavan1399
#داستان_محرم #کربلا #عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴درپنجمین روزمحرم
🖤به رسم ادب
♥️سلام برحسین ع ویارانش
🖤سلام به عباس ع ومعرفتش
♥️سلام به سجاد ع و سجودش
🖤سلام برزینب س وبزرگیش
♥️و سلام به شما همراهان عزیز
#گیف
🦋@kodak_novjavan1399
#حدیث
💠امام حسین علیه السلام: چنانچه دو نفر با هم نزاع کنند آنکه برای آشتی پیش قدم شود زودتر از دیگری وارد بهشت میشود.
📚 محجة البيضاء، ج ۴، ص ۲۲۸
@kodak_novjavan1399
✍ آغازِ ماهِ حرام و فرمانِ آشتی
🙅♂ دعوا و #اختلاف رو بذارید کنار✋
😍بلاخره آتشبس اعلام شد🏳
🔻خداوند در قرآن فرمود:
🕋 إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا... مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ (توبه/۳۶)
✨ تعداد ماهها نزد خداوند دوازده ماه است... که چهار ماه از آنها، #ماه_حرام است.
✅ این ۴ ماه عبارتند از:
👈 ذیالقعده، ذیالحجّه، محرّم، و رجب
🕋 قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ (بقره/۲۱۷)
✨جنگ در این ماهها، گناه بزرگی است.
پس اگر با کسی #اختلاف و درگیری دارید بذارید کنار✋
☜ آی زن و شوهرها..
☜خواهر و برادرها ..
☜عروس و مادرشوهرها..
☜رفقا و.....
❌بس کنید❌
👌همه باید به حُرمتِ این ماه کدورتها رو کنار بذارید.
👈آتشبس🏳
🔻خداوند میفرماید:
🕋َ لاٰ تَنٰازَعُوا فَتَفْشَلُوا، وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ(انفال/۴۶)
✨با یکدیگر نزاع و درگیری نکنید،
✨ چرا که سست میشوید، و قوّت و شوکتتان از بین میرود.
🕋 فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ(شوری/۴۰)
✨ ولی هر کس ببخشد و راه آشتی در پیش گیرد، مزدش با خداست.
✅ حالا انتخاب با خودمونه؛
👇👇👇
😌میتونیم به حرمتِ این ماه، ببخشیم و مزد این #بخشش رو از خودِ خدا بگیریم.😇
😡میتونیم به حرفِ خدا گوش نکنیم و به دعواهامون ادامه بدیم تا خودمون رو از بین ببریم و سست بشیم.😰
@kodak_novjavan1399
4_5989866445901663370.mp3
6.57M
💐 #درس_اخـــلاق
🔻حاج آقا آقا تهرانی
🔻پای امام حسین علیه السلام مخلصانه بایستیم
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
🌷 چیستان و معمای مذهبی 🤔
🌷 موضوع : حضرت زینب علیهاالسلام
🕌 ۱. نام پدر حضرت زینب ؟!
👈 امام علی علیه السلام
🕌 ۲. نام مادر حضرت زینب ؟!
👈 حضرت فاطمه علیها السلام
🕌 ۳. لقب حضرت زینب ؟!
👈 عقیله بنی هاشم
🕌 ۴. معنی کلمه زینب ؟!
👈 زینت و شرافت پدر
🕌 ۵. محل تولد حضرت زینب ؟!
👈 مدینه منوره
@kodak_novjavan1399
هدایت شده از نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
✨﷽✨
✍شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.
⚜یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله» شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم..
💥جمله ای سنگین از شهید آوینی:
"کربلا"به رفتن نیست...
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود!
شمر هم "کربلایی" است
@kodak_novjavan1399
خدایا 🙏
به حرمت ششم محرم 🏴
روز حضـرت قاسم(ع)
تمـام مشکلات
گرفتـاری ها
مـریضی ها
را از همه عزيزانم
دور نگاهدار
و بحرمت حضرت قاسم (ع)
نیم نگاهی به دل خسته همه مون بکن
تا غرق اجابت شویم 🙏
@kodak_novjavan1399
☀️ #حــدیث_روز
🔔 ما ملت امام حسینیم
✅ امام حسین علیه السلام:
شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاك است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
•| #شهیدانه☁️🦋|•
••شہید
یعنیڪسیڪه قید تمام تعلقاتش،
دلبستگےهایش...
وابستگےهایش...
را زده است!
وتمرینڪرده است رفتار شہیدانه را...!
تا...
لایق شود و برسد به شہادت...!🌱
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
4_5992511535870643919.mp3
5.2M
💐 #درس_اخـــلاق
🔻حاج آقا رفیعی
🔻امام حسین (ع) مال تمام انسانهاست
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
#یاران_عاشورایی
🔰 آزاده در دنیا و آخرت ؛ حرّ بن یزید ریاحی
@kodak_novjavan1399
#عبرتهای_عاشورایی
⭕️ عبدالله بن مطیع عدوی
@kodak_novjavan1399
💎 فرزندان حضرت ام البنین سلام الله علیها :
✅ حضرت عباس علیه السلام ،
✅ عبداللّه ، جعفر و عثمان ،
✅ که هر چهار نفرشان ، در سرزمین کربلا ،
✅ و در رکاب امام حسین علیه السلام ،
✅ به شهادت رسیدند .
💎 قبر ام البنین سلام الله علیها :
👈 در مدینه منوّره و قبرستان بقیع .
@kodak_novjavan1399
🏴 فلسفه حرکت امام حسین (ع) مبارزه با ظلم بود
◾️ رهبر انقلاب: امام حسین علیهالسّلام، فلسفه حرکت خود را مقابله با جور قرار میدهد… بحث بر سرِ مقدّسترین هدفهاست که همه منصفین عالم آن را قبول دارند. چنان انسانی، در راه چنین هدفی، دشوارترین مبارزه را تحمّل میکند.۱۳۷۳/۰۳/۱۷
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
@kodak_novjavan1399
📚 داستان مسلم بن عقیل
📚 قسمت چهارم
اون شب مسلم ، خونهی اون پیرزن مهربون و شجاع موند ، اما پسر پیرزن مثل مامانش شجاع نبود . وقتی اومد خونه ، فهمید که مامانش ، مسلم رو توی خونه مخفی کرده ، برای اینکه پولی از ابنزیاد به جیب بزنه ، به کاخ ابنزیاد رفت و مخفیگاه مسلم رو لو داد .
صبح فرداش ، تعداد زیادی از مامورهای ابن زیاد به خونۀ اون پیرزن رفتن و مسلم رو دستگیر کردن . وقتی دست بسته اونو داشتن به کاخ ابن زیاد میبردن ، قطره اشکی از کنار چشمش سرازیر شد . مسلم ناراحت بود که برای امام حسین نامه نوشته و بهش گفته بود مردم اینجا قراره باهات بیعت کنن ، در حالی که مردم کوفه ترسیده و به او پشت کرده بودن .
توی کاخ ابن زیاد ، یکی براش کاسه آب آورد . مسلم وقتی خواست آب بخوره ، از دهنش خون جاری شد و وارد کاسه آب شد و ایشون دیگه نتونست اون آب رو بخوره . یه بار دیگه براش کاسه آب آوردن . باز هم همین اتفاق افتاد . بار سوم هم برای ایشون آب آوردن ، و دوباره کاسه آب ، خونی شد و نشد که ایشون بخوره . مسلم گفت : مثل اینکه قسمت من نیست آب بخورم ؛ شاید هم تو سرنوشتم اومده که تشنه از این دنیا برم ! فقط یه چیز ازتون میخوام ، اینکه به امام حسین بگید ، به این شهر نیاد . این شهر دیگه جای حسین نیست ؛ پر از نفاق و دوروییه .
چند روز بعد ، این خبر از کوفه به گوش امام حسین رسید . اون موقع امام حسین توی راه بود و داشت به سمت کوفه میاومد . دو نفر از کوفه به امام حسین خبر رسوندند که هانی و مسلم کشته شدن . امام حسین گفت : انا لله و انا الیه راجعون
چند بار پشت سر هم ، این عبارت رو تکرار کرد . بعد بلند شد و همه کاروانش رو جمع کرد و به اونها گفت : به من خبر رسیده که هانی و مسلم در کوفه کشته شدن . معلوم هم نیست چه چیزی پیش روی ما باشه . هر کس میخواد شهید بشه ، با ما بیاد ، هر کس هم نمی خواد ، از همین راهی که اومد برگرده .
وقتی امام حسین اینو گفت ، بعضیها رفتن ؛ اونا کسایی بودن که از جنگ میترسیدن ، یا فکر میکردن اگر همراه امام حسین برن و امام حسین حاکم کوفه بشه وضعشون خوب میشه و خیلی شایدهای دیگه . اونا رفتن و تو کاروان امام حسین ، فقط کسانی موندن که از ته دل عاشق و وفادار امام زمانشون بودن ، و در نهایت در رکاب ایشون هم شهید شدن .
پایان
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍تقدیم به شما
🥀آخر هفته تون در پناه
🤍اهل بیت علیهم السلام
🥀الهی
🤍به حرمت ششم محرم
🥀بهترین احوال
🤍بهترین روزی
🥀بهترین تقدیر
🤍بهترین عاقبت
🥀بهترین عزاداری و
🤍بهترین زندگی نصیبتون بشه
🦋@kodak_novjavan1399