فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل برگ ریختن پائین 😂🤪
@kodak_novjavan1399
منشدمعاشقتو، یاتوشدیعاشقمن؟!
لطفارباببهنوکرچهزیاداست، زیاد ..
#امام_حسین
@kodak_novjavan1399
📌 پنجشنبه
☀️ ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۳ صفر ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 8 آگوست ۲۰۲۴ میلادی
📎 #تقویم
🔸@kodak_novjavan1399
۩ هر صبح و در آغاز هر روز دست بر سینه
گذاشته و به زیارت آقا امام حسین
علیه السلام میرویم
《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَيْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِيارَتِكُمْ》
🍃اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🍃وَ عَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🍃وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🍃وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
آقاجان عرض سلام در بین الحرمین
رو قسمت هممون قرار بده
@kodak_novjavan1399
.
_گفتم: تا کربلا چقدر راه است؟
گفت: چند لحظه ...
هر کجا باشی مهمان اویی!❤️🩹
رو به قبله بایست وسه مرتبه بگو:؛
[صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ]✨
.
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «سرباز آماده»
🌷 استاد #شجاعی
🌺 اگه شما دلتنگ امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بشین اون هزار بار دلتنگتون میشه...
@kodak_novjavan1399
به این فکر می کردم که، عجب آدم هایی هستیم! در این مدت که اینستا و تلگرام فیلتر شد؛ به قولی در به در دنبال نرم افزاری بودیم که بشود این محدودیت را دور زد...
نمی توانستیم، نبودِ این شبکه ها را
در زندگی مان تحمل کنیم ، حتی ...
به قدرِ چند روز !
یک نفر هم هست،
چند صد ساله نیامده..
داریم تحمل می کنیم،
مشکلی هم نیست!
اسم خودمون رو هم گذاشتیم "منتظر.."
خوش به حالِ خوب ها..
#امام_زمان
@kodak_novjavan1399
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
👇🔴👇🔴👇
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_سر
🎥داستان اول ؛ مواجهه با خانمهای فُکُلی
💢علاقه زیاد شهید حججی به کتاب خاطرات شهدا
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_سر
🎥داستان دوم ؛ تغییر تیپ محسن!
💢نگاه دختران به تغییر تیپ محسن
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
@kodak_novjavan1399
🔴چقدر پول تخمه و چیپس بدم؟
چرا نمیزنی؟
پ.ن:راست میگه بنده خدا😅
درحالی که ما ایرانیا مشغول خرید پفک و تخمه هستیم، صهیونیستها مشغول خرید پوشک و کنسرو هستند. توزان خوبی است😄
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 غارت مغازهها در روز روشن در اسراییل😏
💪 هنوز یک موشک به سمت اسرائیل شلیک نکردیم، اینطوری پدرشون رو درآوریم
#خونخواهی_هنیه_عزیز🔥
@kodak_novjavan1399
🔻رسانه های عبری: آیت الله خامنه ای مارا در سردرگمی عجیبی گذاشته است😎
#رهبر❤️🔥🇮🇷
@kodak_novjavan1399
#رمان
#قسمت_هشتم
#از_سیم_خاردار_نفست_عبور_کن
آرش🙍🏻♂
دوشنبه ها برایم عذاب آورترین روز در هفته شده بود. چون راحیل دانشگاه نبود، گاهی با خودم می گفتم وقتی او نمی آید من هم دوشنبه ها نمی روم ولی دلم راضی نمی شد. با خودم می گفتم شاید بیاید، گفته بود استادتاکیدکرده چند جلسه باید حضور داشته باشد. مهمتر اینکه به بهانه ی جزوه دادن می توانستم چند کلمه ایی هم که شده به حرف بگیرمش.
گرچه او اهل حرف زدن نیست، باید با انبردست حرف اززیر زبانش بیرون بکشم. البته همان هم برایم غنیمت بود. قرار بود کاری کنم که توجهش به طرفم جلب شود، ولی موفق که نشده بودم هیچ، توجه و فکر خودم هم به اوچسب شده بود.
داخل ماشین یکسره آهنگ های عاشقانه گوش می کردم و خودم را با او تصور می کردم، واقعا این آهنگ ها آدم را هوایی می کنند. دیگر خودم را درک نمیکردم. واقعا چه بلایی بر سرم آمده بود.
وارد کلاس که شدم، مثل همیشه اولین نگاهم به صندلی راحیل بود.
بادیدنش که روی صندلیاش نشسته بود. شوکه شدم.
جالب بود اوهم نگاهش به در بود. بادیدنم سرش را پایین انداخت. تپش قلبم بالارفت.
یعنی اوهم به من فکر می کند؟
باشنیدن صدای سعید برگشتم.
ــ عه آرش دیروز گفتی نمیای که پس چرا امدی؟
ــ با اخم نگاهش کردم.
–حالا الان باید داد بزنی کل کلاس بفهمند من دیروز به تو چی گفتم؟
صدایش را پایین آورد.
–مگه چی گفتم حالا؟
چی شد امدی؟ شرکت نرفتی؟ گفتی اونجا کارت زیاد شده که؟
ــ هیچی بابا گفتم بیام بهتره، فوقش از اون ور بیشتر می مونم شرکت دیگه.
بعدهم به طرف صندلیم رفتم تا بنشینم و قبلش دوباره نگاهی به او انداختم. با سارا درحال حرف زدن بود و نگاهش هم به خودکاری که در دستش بود.
اکثر وقت ها نگاهش پایین است. از یک طرف خوشم می آید که به کسی نگاه نمی کند. ."واقعا چطوری می تواند خیلی سخت است"از یک طرف هم گاهی حرصم می گیرد. چون نگاه و توجهاش را دلم می خواست.
سر جایم نشستم.
جزوهام را در آوردم به بهانه خواندنش، نگاهم رابه او دوختم. گاهی که سرش را به طرف سارا می چرخواند تا حرفش را بزند، نیم رخش در، دیدم قرار می گرفت. نگاهش می کردم. امروز رنگ روسری اش سبز بود،با طرح بته، جقههایی به رنگ لیمویی.
واقعا خوش سلیقه است.
یک گیره ی طلایی که دو تا قلب کوچک آویزش بود به روسری اش زده بود. از این زاویه کاملا دید داشت.
انگار از گوشه ی چشمش متوجه ی نگاهم شد. چون چرخیدو کاملا صاف نشست و دیگر سرش را نچرخواند. به دستهایش نگاه می کردو حرف میزد.
با امدن استاد نگاه ازاو برداشتم و حواسم را به درس دادم. سعی کردم تا آخر کلاس نگاهش نکنم تا نه او حواسش پرت شود نه من.
با خودم گفتم او که حواسش پرت نمیشود. اصلا مگر حواسش به من هست که بخواهد...
با حرف سارا که به طورناگهانی برگشت افکارم پاره شد پاره که چه عرض کنم، بهتراست بگویم متلاشی.
سارا فوری گفت:
–امروز بعد از دانشگاه میای با بچه ها بریم سینما؟ بهارو سعیدو...
حرفش را قطع کردم و گفتم:
–نه، کلی کار دارم.
اخمی کردو گفت:
–بیا دیگه جدیدا نازت زیاد شده ها...
نگاه متعجب راحیل را دیدم که گذرا برگشت و روی سارا و من چرخید.
ای خدا...سارا...خدابگم چه کارت کند...
الان وقت این حرفها را زدن بود. آن هم جلو دختر مردم آخه...
خیلی کلافه گفتم:
– حالا بعد از کلاس حرف می زنیم.
بعد از کلاس دوباره سارا سوالش را پرسیدو من هم گفتم:
– کارام زیاد شده، کلا دیگه نمی تونم بعد از دانشگاه جایی برم.
راحیل را دیدم که، بلند بلند به دوستهایش که به او گفته بودند باهم برویم وچیزی بخوریم، می گفت:
–شما برید من باید برم خونه.
با عجله وسایلش را جمع کرد و راه افتاد.
پشت سرش رفتم و صدایش کردم. ایستاد و برگشت.
– خانم رحمانی می خواستم در مورد موضوعی باهاتون حرف بزنم؟
با تعجب نگاهم کرد.
–بفرماییدفقط من عجله دارم زودتر.
– اتفاقا من هم می خوام برم، اگه اجازه بدید برسونمتون، تو مسیر هم ...
حرفم را قطع کرد.
–نه ممنون، من خودم می رم لازم نیست.
ــ خواهش می کنم خانم رحمانی قبول کنید.حرفم مهمه سوالیه که مدتها ست می خوام ازتون بپرسم.
خیلی برام مهمه."باخودم گفتم کمی پیچیده اش کنم شاید کوتا بیاید"
ــ خوب اینجا بپرسید.
ــآخه یه کم طولانیه شماهم عجله دارید، نمیشه که.
کلافه نگاهم کرد.
–باشه پس تا ایستگاه مترو.
چیزی نگفتم، چون فکر می کردم حالا تا آن موقع فکری میکنم.
–لطفا شما جلوتر برید من میام.
با خوشحالی از محوطه ی دانشگاه گذشتم وبیرون رفتم.
فکراین که تاچندلحظه ی دیگرکنارم می نشیندوباهمان حجب وحیای دوست داشتنیش بامن حرف می زنددیوانه ام می کرد.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
@kodak_novjavan1399
« رهبرم!
اگر در بین مردمان زمان،
خودت و کلامت غریبید
ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده ایم
و آماده ایم تا سرمان برود
و سرِ شما سلامت باشد .. »
#شهیدمحسنحججی
" به بھانه سالگرد #شھـٰادٺ "
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏼ناهید کیانی هم کیمیا علیزاده رو شکست داد😁
تبریک به خانم کیانی بابت پیروزی شیرین شون 🥋
آره خانم علیزاده فکر کردی از ایران بری چی میشه
تو ایران کم بهت رسیدگی نشد
از هدیه ساختمون گرفته و ماشین و سکه
از وقتی از ایران رفتی هیچ مقامی کسب نکردی
الآنم که شکست خوردی
عاقبت وطن فروش همینه😁
@kodak_novjavan1399
41.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰#غوغای_سرتاسر
💠 خصوصیاتی که موجب شد خداوند متعال نام شهید حججی را بالا ببرد؛
🔸اخلاص
🔸نیت پاک
🔸به موقع حرکت کردن
🌷 سالگرد پرواز شهید محسن #حججی و سالروز گرامیداشت #شهدای_مدافع_حرم گرامی باد🌷
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥شهید محسن حججی: اگه روزی خبر شهادت منو شنیدید، مبادا...
💐 شیعه حضرت علی (ع) باید مثل شهید محسن حججی باشه☺️
@kodak_novjavan1399