eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣2⃣ 🌸🍃 چرا شرط مومن بودن برا ازدواج کفایت میکنه؟ از امام حسن مجتبي سوال کرد: دخترم رو به چه مردی شوهر بدم ؟ آقا فرمود : مومن باشه. عرضه داشت اقا جون دیگه چی؟ آقا فرمود : همون مومن باشه . عرضه داشت : آقاجون مومن بودن کفایت میکنه ؟ آقافرمود ؛ بله دخترتو ، یادختر خوبیه یا دختر بدی ... اگه دختر بدی باشه ، این مومنه که تحملش میکنه . بقیه که تحمل نمیکنند ... برای چی تحمل کنند ؟ اگر دخترت دختر خوبیه ، این مومنه که ازش تشکر میکنه . این مومن که ، قدر میدونه، این اهل کنترل نفسه . چون خدا به قدر کافی حالشو گرفته . بازم بریم سر مثال سربازی تو پادگان 😊👆 از بعضی از باباها شنیدم . میگه : پسرم الحمدلله رفته سربازی سربراه شده میدونید چرا اینو میگه 👇 چرا سربازی آدم بره ،سربراه میشه ؟ چون از بس ضد حال بهش میزنند، اینقدر موشک ضد حال به این میزنند تا بتونه ضد حال به دشمن بزنه. دیگه تو اون سختیها ، اونوقت این آرام میشه از پادگان که درمیاد دیگه ، از دیوار راست بالا نمیره . قشنگ مودبانه میشینه ، میتونه صبر کنه . رفقا قبل از اینکه بخوایم تو سربازی ، ادب بشیم ، بیاید در خونه ی خدا ، سر نماز ادب بشیم. خیلی قشنگتره ... @kodak_novjavan1399
31.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی 🇮🇷 قسمت نهم : مزاحمی به نام جنگنده @kodak_novjavan1399
💠داستانی از زبان حضرت مسیح (ع) نقل می کنند که بسیار شنیدنی است می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان می کرد. حکایت این است: مردی بود بسیار متمکن و پولدار. روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بدین جهت، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد. آن ها در باغ مشغول به کار شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آن ها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گر چه این کارگران تازه، هنگام غروب رسیدند، اما مرد ثروتمند آن ها را نیز به کار گرفت. شبانگاه، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود، او همه ی کارگران را گرد آورد و به آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی ست آنانی که از صبح به کار مشغول بودند، آزرده شدند و گفتند: این بی انصافی است. چه می کنید، آقا؟ ما از صبح کار کرده ایم و این ها غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آن ها که اصلا کاری نکرده اند! مرد ثروتمند خندید و گفت: به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟ کارگران یکصدا گفتند: نه، آنچه که شما به ما پرداخته اید، بیشتر از دستمزد معمولی ما نیز هست. با وجود این، انصاف نیست کسانی که دیر آمده و کاری نکرده اند، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم. مرد دارا گفت: من به آن ها دستمزد داده ام، زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم، چیزی از دارایی من کم نمی شود. من از دارایی خودم می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید. من در ازای کارشان نیست که به آن ها دستمزد می دهم، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم. مسیح ادامه داد: بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند. بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است، پیدای شان می شود. اما همه یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند. شما نمی دانید که خدا به استحقاق بنده نگاه نمی کند، بلکه دارایی خویش را می نگرد. او به غنای خود نگاه می کند، نه به کار ما. از غنای ذات الهی، جز بهشت نمی شکفد. باید هم این گونه باشد. بهشت ظهور بی نیازی و غنای خداوند است. دوزخ رو همین تنگ نظرها برپا داشته اند. زیرا این ها آنقدر بخیل و حسودند که نمی توانند جز خود کسی را مشمول لطف الهی ببینید. 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️حق الناس !♦️ 🔵یک شب توفیق نصیب شد در جوار حاج قاسم از سمت روستای قنات ملک به کرمان می‌آمدیم. راننده بودم و حاجی جلو نشسته بود. سردار تلفنی در مورد عملیاتی در حلب صحبت می‌کردند و دستور می‌دادند. در حین صحبت کردن با تلفن گاهی با جدیت؛ حدت و شدت صحبت می‌فرمود تا اینکه تلفن‌شان تمام شد. چون جاده یک بانده بود و مرتب ماشین از روبرو می‌آمد، امکان سبقت گرفتن وجود نداشت برای همین پشت سر یک ماشین قرار گرفته بودم. سردار بعد از تمام شدن تلفن رو کرد به من و فرمود: راستی راننده ماشین جلویی را می‌شناسی؟ گفتم نه حاجی، چطور مگه؟ فرمود: ماشینت نور بالا بود و چشم راننده جلویی را اذیت کردی، دینی بر گردن تو افتاد، فردا باید بروی او را پیدا کنی و از او حلالیت بگیری؛ حالا این حق الناس را چطور می‌خواهی جبران کنی؟ یکه‌ای خوردم؛ از این بی توجهی خودم به حق‌الناس و دقت سردار به جزییات حقوق مردم تعجب کردم. آن هم درست زمانی که در مورد مسئله مهمی چون آزادی حلب در سوریه صحبت می‌کرد حواسش به تضییع نشدن حق راننده خودرو جلویی هم بود. 🔹راوی دادخدا سالاری، 🥀🥀🥀🥀🥀 @kodak_novjavan1399
3⃣2⃣ فرمود چهار پایان ادب نمیشوند مگر با چوب . آدما باچی ادب میشن ؟ با نماز ؛ 🔰 نماز ، استقلال برای آدم میاره ، وقتی استقلال برای آدم آورد ، مبارزه با خودت کردی . اهل محبت میشی... اهل عشق میشی... اهل مهرورزی میشی... و الا ، بی نماز اهل هوسه هوسرانی با محبت خیلی فرق میکنه . همه ی آدمها از موجود هوسران در میرن. فدات بشم ، حافظه ی آدمو چی ضعیف میکنه ؟ هوس رانی !!! خوب ، اگه خواستی حافظه ات قوی شه، نماز تر و تمیز خوشگل اول وقت بخون . تفکر و خلاقیت و تمرکز انسان رو چی قوی میکنه ؟ هر کی درسش ضعیفه ذهنش ضعیفه چیکار بکنه ؟ نماز ترو تمیز بخونه نماز آدم رو از هر بدی دور میکنه. بوعلی سینا هرموقع مسئله ای رو نمیتونستن حل بکنند ... دو رکعت نماز میخوندن . نماز باادب وسر وقت ، که مشحون است . مملو است از مبارزه ی با خود . این نماز چیکار میکنه ؟ توان رو در برخورد با سختیها بالا میبره ... 🌺 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان 🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان 🇮🇷 قسمت هفتم @kodak_novjavan1399
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت اول 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 گربه ای سفید و زرد ، در شبی تاریک و سرد ، 🇮🇷 در کنار گربه های دیگر ، 🇮🇷 در یک قفس بزرگ ، به انتظار نشسته بود . 🇮🇷 نام اصلی او ، فرامرز بود . 🇮🇷 اما دوستانش ، او را با نامهای دیگر ، 🇮🇷 مثل کَت مَن ، پِرشیَن کَت ، مرد گربه ای ، 🇮🇷 گربه انسان نما ، گربه ایرانی ، ایرانیَن کَت ، 🇮🇷 و... صدا می زدند . 🇮🇷 با آمدن صدای اذان ، 🇮🇷 ناگهان گربه سفید ، به یک انسان تبدیل شد . 🇮🇷 به سرعت ، قفل در قفس خود را شکست ، 🇮🇷 و از قفس بیرون آمد . 🇮🇷 و گربه های دیگر را نیز آزاد کرد . 🇮🇷 آرام به طرف زیرزمین ، حرکت کرد . 🇮🇷 همه گربه ها نیز پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 دوتا نگهبان ، دم در زیرزمین بودند . 🇮🇷 فرامرز ، به طرف آن دو رفت و گفت : 🐈 آقایون ممکنه کمکم کنید . 🇮🇷 دو نگهبان ، از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 هم تعجب کردند و هم ترسیدند . 🇮🇷 سلاح خود را در آورده و به طرف او گرفتند 🇮🇷 یکی از آنان ، با زبان ترکی گفت : 🔥 هِی تو کی هستی ؟! اینجا چکار می کنی ؟! 🔥 چطوری اومدی داخل ؟! 🐈 فرامرز به گربه ها ، 🐈 که پشت نگهبانان بودند ، اشاره کرد و گفت : 🐈 من نمی فهمم چی میگید . 🐈 لطفا از اونا ، بپرسید . 🇮🇷 دو نگهبان ، 🇮🇷 ِسرشان را به سمت عقب چرخاندند 🇮🇷 ناگهان گربه ها به آنها حمله کردند . 🇮🇷 فرامرز نیز ، به طرف آنها دوید . 🇮🇷 و مشت محکمی به گردن آنها زد . 🇮🇷 و آنها را بیهوش نمود . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان گرفت ، 🇮🇷 و کلید زیرزمین را برداشت . 🇮🇷 سپس درب زیر زمین را باز کرد . 🇮🇷 چندتا اتاق در زیر زمین بود . 🇮🇷 به سرعت و با عجله ، 🇮🇷 یکی یکی آن درها را باز کرد . 🇮🇷 دختران زیادی در آن اتاق ها زندانی بودند . 🇮🇷 دختران را آزاد کرد و گفت : 🐈 بی سروصدا از اینجا خارج بشید 🐈 و مستقیم به طرف پلیس برید ، 🐈 اونجا جاتون اَمنه . فرامرز و گربه ها ، دوباره به قفس هاشون برگشتند . و با طلوع آفتاب ، دوباره فرامرز ، گربه شد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋ای پادشاه عـالـم 🌸عشقت به سینه دارم 🦋در قاب سینه ی خود 🌸عکس مـدینه دارم 🦋دارم ولایـت تـو 🌸در دل مـحبت تـو 🦋سر مست جـام عشقم 🌸در روز بعثت تــو 🦋مبعث پیامبر اکـرم (ص) مـبارک @kodak_novjavan1399
﷽═┅* 🍃🌸 *روزه گرفتن در فردا را از دست ندهیم -روزه گرفتن در فردا(۲۷رجب)که روز مبعث است ثواب هفتاد سال روزه دارد* *در روایات بر روزه گرفتن چهار روز در طول سال به صورت ویژه توصیه شده و روزه گرفتن در این چهار روز خیلی ثواب و فضیلت دارد* *۱-روز هفدهم ربیع الاول؛ که ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است* *۲-روز بیست و هفتم ماه رجب که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در آن روز به پیامبری مبعوث شدند* 🌸🍃*فردا ۲۷رجب است روزه‌ی فردا ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد* *۳-روز بیست و پنجم ذى القعده؛ که روز دحو الارض است* *۴-روز هجدهم ذى الحجه؛ که عید غدیر است و روزی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، حضرت علی(علیه السلام) را به امامت نصب کردند* 📚*وسائل الشیعه جلد۱۰صفحه۴۵۶ 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شعر سردار سلیمانی 🌹 🇮🇷 مرحبا شیر مرد کرمانی 🇮🇷 مرحبا قاسم سلیمانی 🇮🇷 مردی از نسل ذوالفقار علی 🇮🇷 با خروشی همیشه طوفانی 🇮🇷 مالک اشتر است بی تردید 🇮🇷 عزّت شیعه در مسلمانی 🇮🇷 مثل عمار مانده در میدان 🇮🇷 یاور سید خراسانی 🇮🇷 شیر مردی همیشه آماده 🇮🇷 تا کند جان خویش قربانی 🇮🇷 مردی از جنس همت و صیاد 🇮🇷 کاظمی ، باکری و تهرانی 🇮🇷 مردی از نسل پاک خرّازی 🇮🇷 با نگاهی دقیق و چمرانی 🇮🇷 سوریه یا عراق یا لبنان 🇮🇷 مقصدش جلوه گاه انسانی 🇮🇷 پهلوانی همیشه توفنده 🇮🇷 در نگاهش غرور ایرانی 🇮🇷 در رکابش چه خوب می‌جنگند 🇮🇷 شیعیانِ سپاه افغانی 🇮🇷 مثل عباس می رود محکم 🇮🇷 تا کند از حرم نگهبانی 🇮🇷 هم‌رکابش مدافعان حرم 🇮🇷 هم قطارش بلند پیشانی 🇮🇷 از همین رو ، سپاه تکفیری 🇮🇷 در هراس اند و در پریشانی 🇮🇷 داعش اما برای او دارد 🇮🇷 دائماً نقشه‌های شیطانی 🇮🇷 او ولی در سکوت می‌رزمد 🇮🇷 چون پلنگان بیشه پنهانی 🇮🇷 از حلب تا دیاله و کرکوک 🇮🇷 رد پاهای اوست نورانی 🇮🇷 این یل قهرمان و رزمنده 🇮🇷 این چنین است و آنچه می‌دانی 🔮 @kodak_novjavan1399
🕋 زندگی نامه سردار سلیمانی 🕋 🕋 قسمت اول 🕋 🌹 شهید حاج قاسم سلیمانی ، 🌹 در ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۳۵ ، 🌹 در روستای قنات ملک از توابع رابر کرمان ، 🌹 در یک خانواده کارگری متولد شد . 🌹 در سن ۱۱ سالگی ، 🌹 پس از پایان تحصیلات ابتدایی ، 🌹 به کرمان رفت . 🌹 و پس از گرفتن دیپلم ، 🌹 به شغل بنایی مشغول شد . 🌹 و بعد‌ها فعالیت خود را ، 🌹 به عنوان پیمانکار ، 🌹 در اداره آب کرمان آغاز کرد . 🌹 با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ 🌹 همزمان با پیمانکاری در اداره آب کرمان ، 🌹 به عضویت افتخاری سپاه کرمان درآمد . 🌹 قبل از آغاز دفاع مقدس ، 🌹 و با شورش کرد‌ها ، 🌹 به مناطق غرب کشور رفت . 🌹 در حوادث انقلاب اسلامی ایران ، 🌹 با طلبه مشهدی به نام رضا کامیاب ، 🌹 آشنا شد 🌹 که او را وارد جریانات انقلاب کرد . 🌹 و زمانی که عراق ، 🌹 در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد 🌹 حاج قاسم سلیمانی نیز ، 🌹 چندین گردان از کرمان را آموزش داد 🌹 و با آنها ، 🌹 به مناطق عملیاتی جنوب کشور رفت . 🌹 و با پایان یافتن شورش‌ کردها ، 🌹 به کرمان بازگشت 🌹 و فرمانده پادگان قدس سپاه کرمان شد . @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ در روایتی آمده است که مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی(ع) شد. پیامبر(ص) مشاهده کردند که حضرت زهرا (س) برخاست، فرمودند: «دخترم! این مرد نابیناست». فاطمه (س) فرمود: پدر، اگر او مرا نمی‌‏‌بیند، من او را می‌‏‌نگرم، اگر چه او نمی‌‏‌بیند، اما بو را استشمام می‌کند؛ اِن لَم یَکُن یَرانِی فَانّی أرَآهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ». رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می‌دهم که تو پاره تن من هستی.» 📙 مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۸۹ @kodak_novjavan1399
🌹 شعر داستانی کودکانه عید مبعث 🌹 🇮🇷 یه شب تو غار حرا 🇮🇷 شنیده شد یک ندا 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 بهش می­گفت اون صدا 🇮🇷 غار شده بود پر از نور 🇮🇷 دنیایی از ستاره 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 صدا می گفت دوباره 🇮🇷 محمد در جواب گفت : 🇮🇷 چه چیزی را بخوانم ؟ 🇮🇷 من که سواد ندارم 🇮🇷 خواندن نمی­توانم ! 🇮🇷 فرشته گفت به نامِ 🇮🇷 پروردگارت بخوان 🇮🇷 من جبرییلِ اویم 🇮🇷 تویی رسول زمان 🇮🇷 در بیست و هفت رجب 🇮🇷 محمد شد ، پیامبر 🇮🇷 در روز عید مبعث 🇮🇷 شده بر مردم رهبر 🇮🇷 به جای بت پرستی 🇮🇷 آورد خدا پرستی 🇮🇷 با آیه ­های روشن 🇮🇷 رفتش به جنگ پستی 🇮🇷 خدیجه و علی زود 🇮🇷 ایمان آوردن به او 🇮🇷 اون­ها بودن اولین 🇮🇷 مسلمانِ خدا جو @kodak_novjavan1399
🌺الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله ستايش خدايی را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمی كرد ما خود هدايت نمی يافتيم. ✨الأعراف آیه 43✨ مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر تمام مسلمانان جهان تهنیت باد. در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افقهاى دور دوخته بود و با خود مى اندیشید. صحرا، تن آفتاب سوخته خود را، انگار در خنكاى بیرنگ غروب ، مى شست . حضرت محمد صلی الله علیه و آله نمى دانست چرا به فكر كودكى خویش افتاده است . پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت كه از شش سالگى فراتر نمى رفت . بیشتر حلیمه ، دایه خود را به یاد مى آورد و نیز جد خود عبدالمطلب را. اما، مهربان ترین دایه خویش ، صحرا را، پیش از هر كس در خاطر داشت : روزهاى تنهایى ؛ روزهاى چوپانى ، با دستهایى كه هنوز بوى كودكى مى داد؛ روزهایى كه اندیشه هاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و كوههاى برافراشته و شنهاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل كوچكش بهانه مادر مى گرفت . از مادر، شبحى به یاد مى آورد كه سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى كه وقار او را همان قدر آشكار مى كرد كه تن او را مى پوشید. تا به خاطر مى آورد، چهره مادر را در هاله اى از غم مى دید. بعدها دانست كه مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى كه او خود مادر را. روزهاى حمایت جد پدرى نیز زیاد نپایید. از شیرین ترین دوران كودكى آنچه به یاد او مى آمد آن نخستین سفر او با عموى بزرگوارش ابوطالب به شام بود و آن ملاقات دیدنى و در یاد ماندنى با قدیس نجران . به خاطر مى آورد كه احترامى كه آن پیر مرد بدو مى گزارد كمتر از آن نبود كه مادر با جد پدرى به او مى گذاردند. نیز نوجوانى خود را به خاطر مى آورد كه به اندوختن تجربه در كاروان تجارت عمو بین مكه و شام گذشت . پاكى و بى نیازى و استغناى طبع و صداقت و امانت او در كار چنان بود كه همگنان ، او را به نزاهت و امانت مى ستودند و در سراسر بطحاء او را حضرت محمد صلی الله علیه و آله امین مى خواندند. و این همه سبب علاقه حضرت خدیجه سلام الله علیها به او شد، كه خود جانى پاك داشت و با واگذارى تجارت خویش به او، از سالها پیشتر به نیكى و پاكى و درستى و عصمت و حیا و وفا و مردانگى و هوشمندى او پى برده بود. حضرت خدیجه سلام الله علیها ، در بیست و پنج سالگى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، با او ازدواج كرد. در حالى كه خود حدود چهل سال داشت . حضرت محمد صلی الله علیه و آله همچنان كه بر دهانه غار حراء نشسته بود به افق مى نگریست و خاطرات كودكى و نوجوانى و جوانى خویش را مرور مى كرد. به خاطر مى آورد كه همیشه از وضع اجتماعى مكه و بت پرستى مردم و مفاسد اخلاقى و فقر و فاقه مستمندان و محرومان كه با خرد و ایمان او سازگار نمى آمد رنج مى برده است . او همواره از خود پرسیده بود: آیا راهى نیست ؟ با تجربه هایى كه از سفر شام داشت دریافته بود كه به هر كجا رود آسمان همین رنگ است و باید راهى براى نجات جهان بجوید. با خود مى گفت : تنها خداست كه راهنماست . حضرت محمد صلی الله علیه و آله به مرز چهل سالگى رسیده بود. تبلور آن رنجمایه ها در جان او باعث شده بود كه اوقات بسیارى را در بیرون مكه به تفكر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند. او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت مى گذرانید. شب بیست و هفتم رجب بود. حضرت محمد صلی الله علیه و آله غرق در اندیشه بود كه ناگاه صدایى گیرا و گرم در غار پیچید: بخوان ! حضرت محمد صلی الله علیه و آله، در هراسى وهم آلود به اطراف نگریست . صدا دوباره گفت : بخوان ! این بار حضرت محمد صلی الله علیه و آله با بیم و تردید گفت : من خواندن نمى دانم . صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت كه بیافرید، آدمى را از لخته خونى آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است ، همو كه با قلم آموخت ، و به آدمى آنچه را كه نمى دانست بیاموخت ... و او هر چه را كه فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند. هنگامى كه از غار پایین مى آمد، زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت ، به جذبه الوهى عشق برخود مى لرزید. از این رو وقتى به خانه رسید به حضرت خدیجه سلام الله علیها كه از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت : مرا بپوشان ، احساس خستگى و سرما مى كنم ! و چون حضرت خدیجه سلام الله علیها علت را جویا شد، گفت : آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود، امشب من به پیامبرى خدابرگزیده شدم ! شمس جمال محمدی نبی مکرم اسلام 🌺🍃🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌺🍃🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀کلیپ اموزشی اطفال القرآن 🔷سوره توحید ۶بار تکرار در ۶ مکان جذاب برای کودکان @kodak_novjavan1399
🔰سلسله جلسات🔰 4⃣2⃣ ➖کی به جز خود خدا میگه به من بسپر مشکلت مشکل داری ؟ گرفتاری ؟ من خرابش نمیکنم ، بدتر نمیشه اوضاعت ،بسپار به من؛ ➖بخدا فقط کافیه سرنماز مشکلتو فراموش کنی ... از ذهنت در بیار بنداز بیرون . از نماز مودبانه داریم میرسیم به نماز متفکرانه . ➖میخوایم یه کمی به باطن نماز راه پیدا کنیم . مشکلات اومد توذهنت ...؟ سرنماز بگو، نه ...الان وقتش نیست ، ➖یه وقت دیگه در موردش فکر میکنم . من بدبخت بیچاره ، بیست و چهار ساعته دارم دست و پا میزنم تو مشکلات دنیا ، حالا این دو دقیقه رو نمیخواد . الله اکبر ...خدا بزرگتراز مشکلات منه ، من الان عبدم ، من الان مامورم بگم بسم الله الرحمن الرحیم مامورم بگم الحمدالله رب العالمین ➖دستور دارم بگم الرحمن الرحیم فرمان داده شده بمن ، الان بگم مالک یوم الدین ➖من الان چیزی نیستم جز اینکه کسی هستم که باید بگم ایاک نعبد و ایاک نستعین بعداز نماز میبینی ، زنگ میزنه میگه مشکل حل شد .بعداز نماز ، یا تو بزرگ میشی ... دیگه ناله نمیزنی از مشکل یا مشکل کوچیک میشه و👈دیگه ناله زدن نداره چرا ؟فقط به احترام این که دو دقیقه سرنماز ادب باطنی نماز رو آغاز کردی ،به مشکل گفتی نه؛ .... 🌺 @kodak_novjavan1399