eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ 🍃امام خمینی : من باخدای خویش عهد بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم بدارم و اگر تمام جهان بر علیه من قیام کنند دست از حقیقت برنمیدارم . @kodak_novjavan1399
🌷 داستان مهمان ایران 🌷 🌷 قسمت هفتم 🌷 🌹 مامون ، دوباره برای امام رضا ، 🌹 دعوتنامه فرستاد و گفت : 🔥 می خوام به شما مسئولیت بدم 🔥 می خوام شمارو ولیعهد خودم کنم 🌹 اما باز امام رضا نپذیرفتند . 🌹 این بار مأمون ، ناراحت شد و گفت : 🔥 اگر نیایی ، همه شیعیان تو رو می کشم 🌹 امام رضا ، به خاطر حفظ جان شیعیان ، 🌹 مجبور شد دعوت آن ملعون را بپذیرد . 🌹 در سال ۲۰۰ هجری قمری ، 🌹 مأمون ملعون ، یکی از افراد خودش را ، 🌹 که نامش رجاء بن ابی ضحاک بود ؛ 🌹 به مدینه فرستاد تا امام را به مرو بیاورد . 🌹 محل اقامت مأمون نیز در مرو بود . 🌹 مأمون بدجنس ، برای آوردن امام رضا ، 🌹 مسیری انتخاب کرد 🌹 که شهر شیعیان در آن مسیر نباشد 🌹 تا امام رضا نتواند 🌹 با دوستان و شیعیانش ارتباط بگیرند . 🌹 چون مامون ، از اجتماع شیعیان ، 🌹 بر گرد امام رضا علیه السلام ، می‌ترسید . 🌹 مامون به مامورش ، رجا ، دستور داد 🌹 تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورد 🌹 بلکه از طریق بصره ، خوزستان و فارس ، 🌹 به نیشابور بیاورند . 🌹 مسیر حرکت امام رضا از مدینه شروع شد 🌹 سپس به شهر نقره رفتند ، 🌹 بعد هوسجه ، نباج ، حفر ابوموسی ، 🌹 بصره ، اهواز ، بهبهان ، اصطخر ، ابرقوه ، 🌹 ده شیر (فراشاه) ، یزد ، 🌹 خرانق ، رباط پشت بام ، نیشابور ، 🌹 قدمگاه ، ده سرخ ، طوس ، سرخس ، 🌹 و بعد از آن ، به مرو رسیدند ... 🕌 پایان فصل اول 🕌 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ارزش مومن در روایتی بسیار زیبا از امام حسن عسکری(ع) 👤 استاد انصاریان ❣️ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
📜داستان بهشت فروختن بهلول روزی بهلول نزدیک رودخانه لب جوبی نشسته بود و چون بیکار بود مانند بچه ها با گِل چند باغچه کوچک ساخته بود . در این هنگام زبیده زن هارون الرشید از آن محل عبور می نمود . چون به نزدیک بهلول رسید سوال نمود چه می کنی ؟ بهلول جواب د اد بهشت می سازم . زن هارون گفت : از این بهشت ها که ساخته ای می فروشی ؟ بهلول گفت : می فروشم . زبیده گفت : چند دینار ؟ بهلول جواب داد صد دینار . زن هارون می خواست از این راه کمکی به بهلول نموده باشد فوری به خادم گفت : صد دینار به بهلول بده خادم پول را به بهلول رد نمود . بهلول گفت قباله نمی خواهید ؟ زبیده گفت : بنویس و بیاور . این را بگفت و به راه خود رفت . از آن طرف زبیده همان شب خواب دید که باغ بسیار عالی که مانند آن دربیداری ندیده بود و تمام عمارات و قصور آن با جواهرات هفت رنگ و با طرزی بسیار اعلا زینت یافته وجوی های آب روان با گل و ریحان و درخت های بسیار قشنگ و با خدمه و کنیز های ماه روو همه آماده به خدمت به او عرض نمودند و قباله تنظیم شده به آب طلا به او دادند و گفتند این همان بهشت است که از بهلول خریدی . زبیده چون از خواب بیدار شد خوشحال شد و خواب خود ر ا به هارون گفت . فردای آن روز هارون عقب بهلول فرستاد . چون بهلول آمد به او گفت از تو می خواهم این صد دینار رااز من بگیری و یکی از همان بهشت ها که به زبیده فروختی به من هم بفروشی ؟ بهلول قهقهه ای سر دادو گفت : زبیده نادیده خرید و تو شنیده می خواهی بخری ولی افسوس که به تو نخواهم فروخت . @kodak_novjavan1399
🔰 سخن‌نگاشت | شهید بهشتی پایه‌گذار دادگستری اسلامی 🔻 رهبر انقلاب: شهید بهشتی یک حق بزرگی بر گردن کشور و ملت دارند و آن پایه‌گذاری دادگستری اسلامی است. کار، کار آسانی نبود و کار دشواری بود. ایشان یک حرکت جدیدی را برای قوه‌ی قضائیه شروع کرده بود. ۱۴۰۰/۴/۷ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 💠 امام علی علیه السلام: 📛 بهتان زدن به آدم بي گناه (گناهش) بزرگتر از آسمان است. 📙 بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۱ @kodak_novjavan1399
💌 🌹شهـــید محمدرضا دهقان: سعی کن مدافع قلبت باشی از نفوذ شیطان، شاید سخت تر از مدافع‌حرم بودن مدافع قلب شدن باشد. @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 ⭕️ من خدایی دارم، که در این نزدیکی است نه در آن بالاها مهربان، خوب، قشنگ چهره اش نورانیست گاهگاهی سخنی می گوید ، با دل کوچک من،  @kodak_novjavan1399
⚠️ ‼️ دقت کردی؟! بعضی وقتا شیطونــه کنارِ گوشمون زمزمه میــکنه: تا جوونی از زندگیــــت لذت ببر❗️ هر جور که میشه خوش بگذرون اما حواســِ🔔ـــمون باشه نکنه خوش گذرونیمون به قیمتِ شکســ💔ـــتنِ دل امام زمانمون تموم بشه... مبادا با خوش گذرونیای آمیخته به گناهـــ♨️، ظهورش رو عقب بنــدازیم... تا دیر نشده باید فکری🤔 کرد ... بیاییم با مـ♡ـولامون معامله کنیم... یه معامله دو طرفه و سوداور...💰 ↯ بعشقش یه گناه، فقط یک گناه رو ترک کنیم. مـ♡ـولامون هم لحظات مرگ به فریادمون برسه ... جایی که هیچ کس و هیچ چیز به دادمون نمیرسه @kodak_novjavan1399
💠سه برادر نزد امام علی «ع» امدند و گفتند: می خواهیم این مرد که پدرمان را کشته قصاص کنیم. امام علی «ع» فرمود : چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد : من چوپان بز و شتر و ...هستم. یکی از شتر هایم شروع به خوردن یکی از درخت های زمین پدر این مردان کرد. پدرشان سنگی را برداشت و به شترم زد و شتر مرد. من همان سنگ را برداشتم و به پدرشان ضربه زدم و او هم مرد. امام علی «ع» فرمودند: حد را بر تو اجرا میکنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید.! پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی را به جا گذاشته ، پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه میشود. امیر المومنین «ع» فرمودند : چه کسی تو را ضمانت می کند؟ مرد نگاه به مردم کرد وگفت این مرد..!! امیرالمومنین فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ ابوذر عرض کرد: بله ، یا امیرالمومنین.. فرمودند: تو اورا نمیشناسی پس اگر فرار کند حد را برتو اجرا میکنم. ابوذر عرض کرد: من ضمانتش را میکنم. آن مرد رفت و روز اول و دوم و سوم سپری شد... همه مردم نگران ابوذر بودند که حد براو اجرا نشود.. اندکی قبل از اذان مغرب که آن مرد برگشت و درحالی که خیلی خسته بود بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم وحالا زیر دستان تو هستم..!! امام علی فرمودند: چه چیزی باعث شد که تو برگردی درحالی که میتوانستی فرار کنی؟ آن مرد گفت : ترسیدم بگویند وفای به عهد از بین مردم رفت.. امیرالمومنین از ابوذر سوال کرد: چرا اورا ضمانت کردی؟ ابوذر گفت: ترسیدم بگویند خیر رسانی وخوبی از بین مردم رفت. اولاد مقتول متاثر شدند وگفتند: ما از او گذشتیم..! امام علی فرمودند:چرا؟ گفتند :میترسیم بگویند بخشش وگذشت از بین مردم رفت. و چنین بود که پاداش وفای به عهد ، نجات یک انسان از قصاص شد... @kodak_novjavan1399
💕کشاورزی يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد. وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! بهتر است ببخشيم و بگذريم... 🍃 🦋@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در شگفتم از بخيل، به سوي فقري مي شتابد كه از آن گريزان است و سرمايه اي را از دست مي دهد كه در جستجوي آن است، در دنيا چون تهيدستان زندگي مي كند، اما در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مي شود. و در شگفتم از متكبري كه ديروز نطفه اي بي ارزش، و فردا مرداري گنديده خواهد بود و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مي نگرد و در وجود خدا ترديد دارد. و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مي بيند و مرگ را از ياد برده است و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مي كند در حالي كه پيدايش آغازين را مي نگرد و در شگفتم از آن كس كه خانه نابودشدني را آباد مي كند اما جايگاه هميشگي را از ياد برده است‌. @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋ ظهر آخر هفته تون به نیکی و عافیت ☕️🌺 🌺ان شاءالله که امروزتون پر باشه از لحظه های خوب لحظه های پر از آرامش😇 لحظه های سربلندی وخوشبختی🌺🍃 آخر هفته‌تون پرخیر و برکت🌺🍃 🦋@kodak_novjavan1399