eitaa logo
دنیای شاد کودکان
3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
کدوم ذکر :👇 ❧💖⨕ باز شدن بخت بسته ❧💖⨕ ازدواج با شخص مورد نظر ❧💖⨕ مهر و محبت و عزیز شدن نزد خانواده ❧💖⨕ رزق و روزی و رسیدن به مقام حقیقت ❧💖⨕ رونق ڪسب ڪار و باز شدن گره ❧💖⨕ زبان بند همسر و یا خانواده همسر ❧💖⨕ فروش ڪالا و ملک و زمین ❧💖⨕ محبوبیت نزد جمیع خلایق 👌❤️‍🔥کلیک کنید همین حالا زندگیتو عوض کن☟☟ بیا سمت شفا و حاجات 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2088501538Cdd7a78ee4b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا برای لاغر شدن پلاستیک میبندین دور خودتون😳😳😳 ⚠️ تروخدا مراقب سلامتیتون باشید عزیزای من این کارا چیه؟🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♂️ کلیپ رو تا آخر ببینید بهتون گفته چکار کنید که ماهی 5 تا7 کیلو بدون دردسر و رژیم و ورزش لاغربشین 👌🏻 سریع بزنید روی لینک زیر و این چربی سوز گیاهی رو با 50درصد تخفیف پاییزی سفارش بدین👇🏻👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/ffunM https://landing.saamim.com/ffunM
هدایت شده از کانال مداحی
❌کار در منزل با تسویه روزانه❌ ✅روزانه بین ۵۰۰ تا ۱ میلیون تومان✅ 🟠 مناسب خانم های خانه دار 🟠 مناسب کارمندان به عنوان شغل دوم خانم ها روی لینک زیر بزنن👇 💰《کسب درآمد مخصوص خانم ها》 آقایون روی لینک زیر بزنن👇 💰《 کسب درآمد مخصوص آقایان》 نمونه درآمد و ویدئو اعضا کانال رو ببین😳👇 https://eitaa.com/joinchat/3201696057Cc93bf7a5af سریع عضو شو تا پاک نشده❌
کبوتر نامه بر (قسمت دوم) - @mer30tv.mp3
4.9M
کبوتر نامه بر قسمت دوم 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 https://eitaa.com/kodakane
🐰 خرگوش دروغگو خرگوش سفید و چاقی در جنگل سرسبزی زندگی میکرد که زیادی دروغ می گفت. او فک می کرد اگر دروغ بگویید دوستان زیادی پیدا خواهد کرد. او دوست داشت که همه حیوانات باور کنند، خرگوش عجیبی است. خرگوش، روزی وارد جنگلی سبز و کوچک شد. همین‏طور که سرش را بالا گرفته بود و شاخ و برگ درخت‏های بلند را نگاه می‏کرد، یک سنجاب را دید. سنجاب، مشغول درست کردن لانه ‏‏ای توی دل تنه درخت بود. خرگوش فریاد زد: – سلام آقای سنجاب. کمک نمی‏خواهی؟ سنجاب عرق روی پیشانی‏اش را پاک کرد، جواب سلام خرگوش را داد و پرسید: – تو چه کمکی می‏توانی بکنی؟ خرگوش دمش را تکان داد. دست‏هایش را به کمر زد و گفت: من می‏توانم با دندان‏ها و پنجه‏های تیزم، در یک چشم‏ برهم زدن برای تو چند تا لانه بسازم. سنجاب حرف او را باور نکرد. خرگوش گفت: «عیبی ندارد. از من کمک نخواه! اما به همه بگو خرگوش سفید می ‏توانست برایم لانه بسازد.» خرگوش خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد. کمی که رفت، لاک ‏پشت پیر را دید. لاک‏ پشت آرام به طرف رودخانه می‏رفت. خرگوش سلام کرد و از او پرسید: آقای لاک‏پشت! می‏ توانم تو را روی دوشم بگذارم و زود به رودخانه برسانم. لاک‏ پشت، حرف خرگوش را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و شروع به حرکت کرد. خرگوش گفت: – عیبی ندارد. خودت برو. اما به همه بگو، خرگوش سفید می ‏توانست مرا به روی دوشش، با سرعت به رودخانه برساند. خرگوش، باز هم به راه افتاد و هویجی از دل خاک بیرون آورد و گاز محکمی زد، ناگهان خانم میمون را دید که یکی یکی، نارگی‏ل ها را جمع می‏کند و در سبدی بزرگ می‏گذارد. جلو رفت سلام داد. گفت: خانم میمون زحمت نکشید. من می‏توانم از حیوانات زیادی که دوستم هستند بخواهم همه نارگیل ‏ها را جمع کنند و سبد را تا خانه‏ ی شما بیاورند. میمون هم حرف خرگوش سفید را باور نکرد و تنها جواب سلام را داد و دوباره به کارش مشغول شد. خرگوش گفت: عیبی ندارد. کمک نگیرید. اما به همه بگویید خرگوش سفید دوستان زیادی دارد که همه کار برایش انجام می‏دهند. خرگوش، زیاد از خانم میمون دور نشده بود که جوجه ‏‏دارکوبی را دید. جوجه، از لانه روی درخت به روی زمین افتاده بود. خرگوش به او سلام داد و پرسید: کوچولو! دوست داری پرواز کنم و تو را توی لانه‏ات بگذارم؟ جوجه‏‏ دار کوب جواب سلام را داد و با خوشحالی گفت: «مادرم غروب به خانه بر می‏گردد. تا آن وقت حتماً، حیوانات بزرگ من را لگد می‏ کنند. پس لطفا مرا توی لانه ‏ام بگذار.» خرگوش که فکر نمی‏کرد جوجه دارکوب این خواهش را بکند، دستپاچه شد و گفت: اما من الان خسته‏ ام. نمی‏توانم پرواز کنم! ناگهان بچه‏ دار کوب با صدای بلند گریه کرد و گفت: «اگر من را توی لانه‏ ام نگذاری، به همه می‏گویم خرگوش سفید نمی‏تواند پرواز کند.» خرگوش دستپاچه ‏تر شد و گفت: – باشد! گریه نکن! همین الان پرواز می‏ کنیم. او این را گفت و با یک دستش جوجه‏ دار کوب را بغل کرد و با دست دیگرش ادای بال زدن را درآورد. اما پرواز نکرد که نکرد. بعد از چند روز، وقتی همه اهالی جنگل ماجرا را فهمیدند، خرگوش سفید مجبور شد از آن جنگل کوچک برود. چون همه او را دروغگوی بزرگ صدا می‏زدند. خرگوش از اهالی جنگل معذرت خواهی کرد و با ناراحتی جنگل را برای همیشه ترک کرد. https://eitaa.com/kodakane
❌هفت تربیتی 🔽 ۱-دستش نباش برای اینکه بچه ات مسئولیت پذیر باشه از همون بچگی سعی کنید دستش چیزی ندهید بگذارید روی میز یا روی زمین تا خودش بیاید و بردارد اگر هم نمی آید جلویش بگذارید تا بردارد. ۲-زبانش نباشید به جاش شعر نخونید سلام ندید خداحافظی نکنید و اجازه دهید خودش اگر دوست داشت این کارها را انجام دهد و اگر هم نخواست سرکوفت نزنید. ۳- حمایت گر افراطی نباش درسته که ما باید در بعضی از مواقع از کودکمان حمایت کنیم ولی این که در همه موقعیت ها از حق و حقوق کودک مان باید دفاع کنیم اشتباه است. در خانه نمایش بازی کنید و قصه در این موارد بخوانید تا کم کم یاد بگیرد از حقش دفاع کند. ۴- بلندش نکن وقتی افتاده زمین و یا خورده به جایی سریع بلندش نکنید و سریع بغلش نکنید بگذارید خودش تلاش کند و بلند شود و باهاش همدردی کنید.( البته اگر محکم نیفته) ۵-کنترل گر نباش بازی کردن غذا خوردن مرتب بودن اتاق رفتن و آمدن و همه چیز کودک را بیش از حد کنترل کردن بچه را کاملاً ناامید از خودش می‌کند. ۶- پاهاش نباش بچه های بالای دو سال را زیاد تو بغلتون اینور اونور نبرید و تشویق کنید خودشان راه بروند. ۷- به جاش تصمیم نگیر تو ۵۰ درصد موارد انتخابی مخصوصاً در بچه های بالای ۳ سال اجازه دهید خود کودک تون هم انتخاب گر باشه ، مثلاً دوست داری مامان امشب قیمه درست کنه یا قورمه سبزی؟ میتونید چند روز در هفته ازش نظرسنجی کنید. https://eitaa.com/kodakane
💠 کودکان زیر شش سال هر چیزی را ببینند و بشنوند، باور میکنند! ⛔️ پس بسیار مراقب گفتار و رفتارتان باشید. حتی اگر با آنها شوخی می کنید. 🌀 آنها باور میکنند و وقتی متوجه اشتباه بودن حرفتان شوند، به شما از بین می رود و را از شما می آموزند. 🔴 مثلا این جملات ممنوع را می گویید: ❌بمیرم برات! ❌میخورمت! ❌دیگه مامانت نیستم! ❌لولو میخوره تورو! ❌غذا نخوری کوچولو میمونی! ✳️ حتی اگر کسی حرف اشتباهی به فرزندتان زد، سریعا و همان لحظه بگویید نه اینجوری هم نیست. https://eitaa.com/kodakane
معلم بی سواد و مداد جادویی - @mer30tv.mp3
3.93M
معلم بی سواد و مداد جادویی 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 https://eitaa.com/kodakane
✅ منظور از بازی با کودک، فعالیتی پر از لذت و کم هدف است. 🔵شرایط بازی: 1️⃣ بدون غر و لند 2️⃣ بدون آموزش 3️⃣ بدون دستور 4️⃣ بدون وضع قانون (تنها دو قانون در بازی وجود دارد : 👇👇 ۱- به همدیگر آسیب نرسانیم. ۲- وسایل را خراب نکنیم). 🔻اگر کودک در بازی تقلب کند👇 ✅ بهتر است در ساعاتی به غیر از ساعات بازی آموزشهای لازم را به او بدهیم. https://eitaa.com/kodakane
‍ 🐿🍰 کیک امانتی 🍰🐿 یک روز صبح، خرگوشک پای درخت سنجاب کوچولو آمد و گفت: «سلام، دم‌قرمز! این کیک سیب زمینی را برایم نگه می‌داری؟ می‌ترسم مورچه‌ها بخورندش. آن بالا جایش امن‌تر است.» دم‌قرمز قبول کرد. سبدش را با طناب پایین انداخت و کیک را بالا کشید. خرگوشک گفت: «خوب مواظبش باش. عصر می‌آیم می‌برمش.» خرگوشک هنوز خیلی دور نشده بود که یک ‌دفعه، چیزی از شاخه‌ی بالایی تِلِپی افتاد پایین. دم‌قرمز پرید کنار. جغد همسایه بود که درست وسط کیک فرود آمد. جغد خواب‌آلود‌ بال‌هایش را لیسید و گفت: «پیف! چه بد مزّه! هم شور شده هم سوخته!» بعد به سختی از کیک بیرون آمد و گفت: «ببخشید که مزاحم شدم.» و گیجِ خواب به لانه‌اش برگشت. دم‌قرمز به سوراخ بزرگ وسط کیک نگاه کرد. آه کشید و با خودش گفت: «حالا چه کار کنم؟ جواب خرگوشک را چه بدهم؟» آن ‌وقت از لانه‌اش پایین پرید و پیش خانم خرسه دوید. ماجرای جغد خواب‌آلود را گفت و کیک را نشان داد و پرسید: «شما می‌توانید درستش کنید؟» خانم خرسه به سوراخِ وسط کیک نگاه کرد. با مهربانی خندید و گفت: «این که دیگر درست شدنی نیست. ولی اگر برایم سیب زمینی و عسل پیدا کنی، بعد بچّه‌هایم را نگه داری، یک کیک جدید برایت می‌پزم.» دم‌قرمز یک عالم دوید تا سیب زمینی و عسل پیدا کرد. یک عالم هم با بچّه‌خرس‌ها بازی کرد تا کیک آماده شد. از خانم خرسه تشکّر کرد و خسته و خوش‌حال به لانه‌اش برگشت. کیک سوراخ شده را جلوی مورچه‌ها گذاشت و گفت: «بفرمایید.» مورچه‌ها کیک را بو کردند و گفتند: «خیلی ممنون، حالا میل نداریم.» و زودی رفتند. کمی بعد خرگوشک برگشت. دم‌قرمز با نگرانی پرسید: «اگر بفهمی کیکت یک‌ذرّه خراب شده، عصبانی نمی‌شوی؟» خرگوشک گفت: «خب... خب... یک‌ذرّه عیبی ندارد.» دم‌قرمز گفت: «حالا اگر همه‌اش خراب شده باشد، و من یک کیک دیگر به تو بدهم، عصبانی نمی‌شوی؟» خرگوشک با تعجّب توی چشم دم‌قرمز نگاه کرد و پرسید: «مگر چه شده؟» دم‌قرمز کیک جدید را با سبدش پایین آورد و گفت: «یکی اشتباهی توی کیکت افتاده. بعد یکی این را به جایش پخته. بیا، مالِ تو.» خرگوشک به کیک نگاه کرد. بویش کرد و با خوش‌حالی گفت: «این که بزرگ‌تر و خوشبوتر از کیک من است! پس تو می‌توانی کیک قبلی را برای خودت نگه داری!» دم‌قرمز خنده‌اش گرفت ولی چیزی نگفت. خرگوشک که رفت، نفس راحتی کشید و چشم‌هایش را بست تا خستگی در کند. امّا یک‌دفعه از خواب پرید. چندتا خرگوش، کیک به دست، پای درختش جمع شده بودند. یکی گفت: «ما شنیدیم که کیک امانت می‌گیری و بهترش را پس می‌دهی. حالا کیک ما را نگه می‌داری؟» دم‌قرمز فریاد کشید: «وای، نه، نه! همان یک دفعه بود!» خرگوش‌ها که رفتند، دم‌قرمز روی تکه چوبی نوشت: «این‌جا کیک امانتی پذیرفته نمی‌شود.» بعد آن را به درختش آویزان کرد و با خیال راحت خوابید. امّا... امّا صبح روز بعد با شنیدن اسمش بیدار شد: «دم‌قرمز، کجایی؟» پای درخت، خرگوشک با یک ظرف کتلتِ هویج ایستاده بود. آن را به دم‌قرمز نشان داد و گفت: «برایم نگه‌اش می‌داری؟» https://eitaa.com/kodakane
✍️ گرچه حتماً از دیدن کسی که پرتقال را مثل سیب گاز بزند شوکه خواهید شد اما پوست پرتقال نه تنها خوردنی است، بلکه حاوی آنتی اکسیدان های طبیعی، کلسیم، انواع ویتامین B و ویتامین های A و C است. در حقیقت فیبر پوست پرتقال از داخل آن بیشتر است. ⇦ باریکه های پوست پرتقال طعم خوبی هم دارند https://eitaa.com/kodakane