📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
... وقتم را خالی کردم که بنشینیم و با فاطمه فیلم تماشا کنیم:«در میان ستارگان»
من قبلا دیده بودمش اما بار دوم دیدنش با فاطمه لذت دیگری دارد. تا روزها فکرم را مشغول کرده بود. برای فاطمه هم از سوالهایی گفتم که توی ذهنم چرخ میزدند.
از دنیای فیلم که بیرون میرویم، دست فاطمه را میگیرم و راهی چیذر میشویم. چرخی میزنیم توی شهر. اولینبار است که با هم به امامزاده علیاکبر(ع) میرویم. قلبم تند میزند وقتی با فاطمه جلوی ورودی حرم میایستیم و سلام میدهیم. گنبد سبزِ حرم از همیشه سبزتر است. قرار میگذاریم که چند دقیقه بعد، توی صحن باشیم. میروم و دل را میزنم به دریای آرامش حرم. ضریح را که میبوسم، چشمهایم در آن سوی ضریح دنبال فاطمه میگردند. آرزوها ردیف میشوند توی سرم، برای فاطمه، برای خودمان، زندگیمان...
نمازی میخوانم و برمیگردم به قرارِ صحن. یادم میافتد که شهید محمدرضا دهقانامیری، ابووصال، همینجا آرام گرفته است. پرسانپرسان میگردم به دنبال مزارش. هنوز چهار ماه هم از شهادتش نگذشته است. به حساب سالهای دنیا، دو سال از من کوچکتر است. مینشینم کنار مزارش و احساس کوچکی میکنم در برابرش. فاطمه کنارم ایستاده و نگاهم میکند. شرم دارم از حضورش. صدایم آرام میشود، آنقدر که فقط خودم بشنوم. بندهای وصیتنامه محمدرضا توی ذهنم تداعی میشود:«بالهایم هوس با تو پریدن دارد...» خطاب او به محبوبش، حالا خطاب من به خود اوست.
چشمهایم را میبندم، دست میگذارم روی سنگِ سردِ مزارش و با او نجوا میکنم. دلم گرم میشود. محمدرضا! کارم را ردیف کن!
...
#قسمت_27
🔴 دعای روز بیست و هشتم #ماه_رمضان
🔹 اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ النَّوَافِلِ، وَ أَكْرِمْنِي فِيهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ، وَ قَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسَائِلِ، يَا مَنْ لا يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ.
🔺 خدایا بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن، و مرا با تحقق درخواستها اکرام فرما، و از میان وسایل وسیله ام را به سویت نزدیک کن، ای که پافشاری اصرارورزان مشغولش نسازد.
14-ramezan28.mp3
1.22M
✅آیتالله مجتهدی تهرانی
❇️شرح دعای روز بیست و هشتم #ماه_رمضان
@kole_bar971122
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷احکام فضای مجازی📲
🔔قابل توجه کاربران فضای مجازی👇👇
⁉️حضور در کانالهای ضد ایرانی ،در فضای مجازی چه حکمی دارد؟🧐
📣بسیار شنیدنی و کاربردی👌👌
🔻پیشنهاد دانلود⬆️⬆️
#احکام_فضای_مجازی
استاد محمدی شیخ شبانی
https://eitaa.com/joinchat/1783562245Ca8e2abcbea
کوله بار
🔷احکام فضای مجازی📲 🔔قابل توجه کاربران فضای مجازی👇👇 ⁉️حضور در کانالهای ضد ایرانی ،در فضای مجازی چه
کلیپ بالا 👆👆👆 را دیدین ؟؟؟
#دیدن_ماه_با_تلسکوپ
❓دیدن ماه با چشم مسلّح، تلسكوپ و وسايل نجومى، برای فهمیدن اول ماههای قمری، عید فطر و... کافیه؟
📚 آیات عظام امام خمینی، سیستانی، مکارم، وحید، نوری، صافی، تبریزی، زنجانی، سبحانی، جوادی و مظاهری:
👈 نه. دیدن ماه با دوربین، تلسکوپ و وسایل اینجوری کافی نیست؛ باید ماه با چشم غیرمسلّح دیده بشه.
📚 آيات عظام خامنهاى، بهجت و فاضل:
👈 بله. اول ماه با چشم مسلّح، تلسكوپ و وسايل نجومى ثابت مىشه.
🔺 تحریرالوسیله، ج۲، ص۶۳۹، م۱۸؛ خامنهای، اجوبةالإستفتائات، س۸۳۵؛ مکارم، رساله، م۱۴۵۶، تبریزی، استفتائات جدید، ج۲، س۶۳۵؛ مظاهری، استفتائات روزه، استهلال؛ استفتائات جامعةالزهرا، روزه؛ سیستانی، رساله جامع، م۲۱۲۸.
@kole_bar971122
کوله بار
❓سوال مسابقه ⁉️ اگر شخصی عمدا روزه ماه رمضان را نگیرد ، یا عمدا آن را باطل کند؟ 💢الف) فقط قضای روز
سلام علیکم
با تشکر از عزیزانی که در مسابقه شرکت کردن 🌹🌹🌹
خواهشا صبور باشین 🙏🙏
و پی وی بنده را مشغول نکنید تا به همه عزیزانی که شرکت کردن جواب بدم
ان شاءالله تمام بشه قرعه کشی هم انجام می شود
🙏🙏خواهشا از سوالاتی از قبیل کی قرعه کشی میکنید ، من برنده شدم ، اسامی کجاست بپرهیزید😊😊
کوله بار
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ... وقتم را خالی کردم که بنشینیم و با فاطمه فیلم تماشا کنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_۲۸
پوتینهایم را بهتر از همیشه واکس میزنم. بندهایش را محکم میبندم. لباسم را مرتب میکنم. شانهای میزنم به موهایم. امان از این عطرهایی که از مشهد میآورند! نمیشود که نزد!
امروز حاجحمید دوباره جلسه مهمی دارد. دفتر را بیشتر از همیشه مرتب نگهداشتم. فرماندهان و مربیان دانشگاه یکییکی و سروقت از راه میرسند. تقریبا همه فرماندهان دانشگاه آمدهاند. حاجحمید گفته من هم توی جلسه حضور داشته باشم. از وقتی مسئولیت دفتر را به من داده، زیاد پیش آمده که در جلسات حضور داشته باشم اما اینبار فرق دارد.
دل توی دلم نیست که حاجحمید لب از لب باز کند. شاید هم بیشتر از این نگران بودم که اگر بنا به رفتن باشد، من در جمع رفتنیها نباشم. خیلی وقت پیش، به حاجحمید اصرار کرده بودم که بگذارد بروم اما شرط گذاشته بود برایم و حوالهام کرده بود به بعد از دوره کارشناسی.
حاجحمید مخالف رفتن نبود؛ اتفاقا اصرار داشت که فرماندهان، حتما شرایط دفاع از حرم را تجربه کنند. میگفت جوانِ پاسدار باید دشواری میدان رزم را بچشد. در جواب اصرارهای من اما میگفت زمان رفتنت را خودم مشخص میکنم و الان هم میگویم وقتش نشده!