6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام رضای جانم♥️
تا که ما مشهدالرّضا داریم
نجف و شهر کربلا داریم
با خراسانِ حضرتت ارباب
کاظمینی و سامرا داریم
در قم اصلاً کنار خواهر تو
نزد زهرا همیشه جا داریم
لطف موسی بن جعفر است که ما
این همه یارِ دلربا داریم
همه دار و ندارمان مولاست
هستی ما تصدق زهراست
#دارمت_دوست_بقدری_که_خدا_میداند♥️
#زینت_پدر 🕊️
@kolonafedakyazeinab
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌸یا حضرت معصومه سلام الله علیها؛
من به درسِ خارجِ گلدسته ها، طالب شدم
حوزه یِ علمیه است، حوضِ میانِ صحنتان...
🌊🕊
🌱-زندگی؟؟!
+آب تنی کبوترانه در اوج سرمای زمستون (!!) توی حوض حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها😊
[بیا بیرون میچایی🤧😂 ]
#صدا_و_سیما_قم
#زینت_پدر🕊️
@kolonafedakyazeinab
24.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین 🌹
شاهان گدایِ کودکِ این خانواده اند
ارباب هایِ ما همگی فوق العاده اند
شبهای جمعه در حرمِ کربلای تو
در انتظار مادرتان ایستاده اند
🎥فیلم وتنظیم: گل نرگس، اربعین های گذشته، الحمدالله.
#زینت_پدر 🕊
@kolonafedakyazeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«ساعت به وقت پــــــ🕊️ـــرواز»
۱:۲۰
دقیقه ی فراموش ناشدنی💔🕊️
سرم با زندگی گرم است اگر این زندگی باشد
اگر این روزهایِ سردِ غمگین، زندگی باشد...
#سید_تقی_سیدی
#زینت_پدر 🕊️
@kolonafedakyazeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی واسطه و
حرف پس و پیش تراش
خوشبخت همینجاست، همانجا که تو باشی
سالگرد شهید القدس، شهید مقاومت؛ سردار سید رضی موسوی 🌹🕊
#زینت_پدر 🕊
@kolonafedakyazeinab
کُلُّــــنَافِـدَاکْ یَا زِیْنَــبْ
🌴تخریبچی جامانده🌴: سلام از سه ماه قبل ۲۲ نفر از گردان تخریب آماده شدیم برای عملیات همون روز اول لبا
🌷 ادامه کربلای چهار:
نمیدونم ساعت چند بود. رسیدیم گردان مورد نظر، اولین کسی که اونجا دیدم بابام بود.خدا رحمتش کنه، بهم گفت:" تو اینجا چه میکنی؟" بعد از بغل کردنش گفتم: "بابا بچه هایی که قرار بود امشب تخریبچی گردان شما باشند امروز تو بمباران شهید شدن، آقا رحیم فرمانده گردان تخریب ما را فرستاد گردان شما"
یعنی من و حسین کبیری،
در باره حسین کمی توضیح بدم؛
بچه قائمشهر بود از من دوسال بزرگتر بود.
تو آخرین مرخصی خانواده ش براش رفتند خواستگاری. شب که حسین رفت برای دیدن دختر خانمی که قرار بود باهاش ازدواج کنه،
خانواده برای حسین یه دست کت شلوار خریدن، اما حسین راضی به پوشیدنش نشد، گفت: بزارید خانواده عروس و دختری که می خواهند مرا ببینند بدونند من بچه بسیجی هستم، بچه بسیجی باید الان با لباس خاکی باشه.
حسین اون شب با همون لباس جبهه رفت برای دیدن دختر.
خانواده عروس بدون هیچ حرفی حسین را قبول کردن. عروس خانم هم گفت من تمام آرزوم این بود که شوهرم بسیجی و خاکی باشه، همه حرف ها را زدن گفتند تاریخ عقد کی باشه؟ حسین پرید وسط حرف ها گفت: "یه عملیاتی نزدیکه من میرم جبهه اگر خدا خواست برگشتم تاریخ مشخص کنید"
تو گردان من و حسین خیلی با هم رفیق فابریک بودیم به طوری که همه میگفتند اگر شما را از هم جدا کنیم مرگ شما حتميه.
حتی همون شب عملیات فرمانده یکی دیگه فرستاد باهم بریم گردان، حسین گفت: اگر من و جواد با هم نباشیم من از گردان میرم. منم همین گفتم.
به هر حال قبول کردن ما با هم باشیم🙏
ادامه دارد.....
#تخریبچی_جامانده
#زینت_پدر 🕊
@kolonafedakyazeinab
یااباصالح المهدی جانم💕
من
همیشه و هر روز
حتی از یک دقیقه قبل
عاشقانه تر
دوستت دارم💕
📸عکس از گل نرگس، شیفت مسجد جمکران
#زینت_پدر 🕊
#خادمة_المهدی💕
@kolonafedakyazeinab
یک بار دیگر عشق
يك بار دیگر تو
شور مـجدّد تو، شوق مكّرر تو
اى ذات معناها، پنهان پيداها
جان مجسّم تو، روح مصور تو…
📸عکس: از گل نرگس، مسجد مقام، شیفت مسجد جمکران
#حسین_منزوی
#خادمة_المهدی💕
#زینت_پدر 🕊
@kolonafedakyazeinab
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎄💫❄🎄💫❄🎄💫❄
گویند که جز هیچکسان را نخرد یار
من هیچکسم، کاش خریدار منستی♥
#سنایی
خانمم میگفت ولکن دست آقارو😄
🎥 تصاویری از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید مسیحی آرمن آودیسیان
#زینت_پدر 🕊
@kolonafedakyazeinab
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یااباصالح المهدی جانم 🩵
به تو فکر میکنم مثل
آسمان به ستاره
و ستاره به شب
به تو فکر میکنم
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفبا به عین
مثل حروف الفبا به شین
مثل حروف الفبا به قاف…
#سیدعلی_صالحی
🎥فیلم و تنظیم از گل نرگس: مسجد مقدس جمکران
#زینت_پدر 🕊
@kolonafedakyazeinab
*بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم
سلام علیکم ، وقت و عاقبتتون به خیر باشد انشاءالله
✍️ شخصی می گفت:
من یک شب بعد از خواندن فاتحه برای❣️ اموات به مسجد مقدس جمکران میرفتم که دیدم دیر وقت شده و تردد ماشین برای جمکران کم شده است ،
به هر ماشینی میگفتم یا پر بود یا جمکران نمیرفت.
خسته شدم گفتم برگردم و به منزل بروم .
یک ماشین آمد گفتم توکلت علیالله ، به راننده گفتم جمکران ، گفت بفرمایید.
تا نشستم مسافرین دیگر اعتراض کردند و گفتند که ما جمکران نمیرویم؟‼️
راننده به من گفت ابتدا مسافرین را میرسانم سپس شما را به جمکران میبرم.
بعد از رساندن آنها به مقصد ، به سمت جمکران رفتیم.
گفتم چرا مرا به جمکران میرسانید ؟! با اینکه جمکران در مسیر شما نبود ؟
گفت:کسی بگوید جمکران، زانوهای من میلرزد و نمی توانم او را نبرم.
مسجد جمکران حکایتی بین من و آقا دارد.
گفتم پس لطفی کن ، ما که همدیگر را نمیشناسیم و بعد از رسیدن هم از همدیگر جدا میشویم، حکایت بین خودت و آقا را برایم تعریف کن.
گفت: شبی ساعت دوازده ، خسته از سرکار به سمت منزل میرفتم،
هوا پاییزی و سوز و سرما بود که دیدم یک خانم و آقا به همراه دو بچه کنار جاده ایستاده اند.
از کنار آنها که رد شدم، گفتند جمکران.
گفتم من خستهام و نمیبرم.
مسافتی را رفتم و بعد فکر کردم، نکند خدا وظیفهای بر گردن من نهاده و لطف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد که آنها را برسانم.
با وجود کم میلی ، آنها را به جمکران رسانده و به خانه برگشتم.
به بچههایم گفتم که من امشب آنقدر خستهام و دیر وقت شده که احتمالا اگر بخوابم ، نماز صبحم قضا بشود، و خواستم که مرا برای نماز صبح بیدار کنند.
ده دقیقه بود که دراز کشیده بودم و تازه داشت خوابم میبرد که صدایی به من گفت خوابیدی؟ بلند شو.
بلند شدم گفتم: کسی من را صدا زد؟
با خودم گفتم بخواب، خستهای و دچار توهم شدهای‼️
دوباره دراز کشیدم نزدیک بود که بخوابم، دوباره همان صدا گفت: باز خوابیدی؟
با صاحب صدا صحبت کردم، گفتم چرا نخوابم؟
گفت:برو جمکران.
گفتم تازه جمکران بودم برای چه بروم؟
گفت: آن خانواده گریه میکنند و نگران هستند.
گفتم به من چه؟
گفت:کیف پولشان در ماشین تو جا مانده، برو و کیف را به آنان تحویل بده.
به خودم گفتم ماشین را نگاه میکنم ، ببینیم اگر خواب میبینم و توهم است، برمیگردم که بخوابم.
در ماشین را که باز کردم دیدم که بله ، کیفی بر روی صندلی عقب ماشین است.
آنرا باز کردم، دیدم داخل آن چند میلیون پول وجود دارد.
سوار ماشین شدم و به جمکران رفتم.
دیدم دم درب یکی از ورودیها همان زن با دو بچهاش نشسته و در حال گریه کردن هستند.
گفتم:خواهرم چرا گریه میکنید؟
گفت: برادر من، شما که نمیتوانی کاری برایمان بکنی، چرا سوال میکنی؟
گفتم: شوهرتان کجاست؟
گفت:چرا سوال میکنی؟
گفتم: من همان رانندهای هستم که شما را به مسجد جمکران آوردم، شما گمشده ندارید؟
گفت: شوهرم در مسجد متوسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شده است.
گفتم بلند شو، داخل مسجد برویم.
به یکی از خادمان مسجد اسم شوهرش را گفتیم تا صدایش کند، آن مرد با صورت و چشمانی سرخ آمد و شروع به فریاد زد که چرا نمیگذاری به توسلم برسم چرا نمیگذاری به بدبختیم برسم و...؟
زن گفت: این آقا آمده و میگوید مشکلتان را حل میکنم.
گفت شما کی هستید؟
کیف را از ماشین در آوردم و به او دادم.
مرد کیف را گرفت و درب آنرا با خوشحالی باز کرد و گفت چرا این را آوردی؟
گفتم آقا به من گفت !
مرد گفت: ما با این پول میخواستیم خانه بخریم و گفتیم اول به جمکران بیاییم و آنرا متبرک کنیم که این اتفاق برایمان افتاد.
اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفرج
*قلب مبارک حضرت مهدی روحی فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف از اعمال همه ما راضی باشد انشاءالله.*
اللهم عجل لولیک الفرج
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ
بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّلْ فََرجَهُمْ 🙏
#زینت_پدر 🕊
@samarato_foadi