eitaa logo
کلبه عاشقان صاحب الزمان رهنان 🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
43.8هزار ویدیو
552 فایل
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🕋کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 🕋 (رهنان) 👇👇👇 @kolpee ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
مشاهده در ایتا
دانلود
11.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌧 ماجرای «سفارش دلسوزانه خدا در مورد فرعون» به حضرت موسیٰ در شرح آیه «نَبِّئ عِبَادِي أَنِّي أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيم» | عطر معرفت(سخنرانی‌های کوتاه ناب وطلایی) 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @atremarefat
2024-06-30 08.00.58.mp3
2.91M
🚨رای به پـــزشــکـیـان یعنی..... 🔴صوت فوری استاد👉 📣📣📣انتشار این صوت یک هست که به گردن تک تک کسانیست که بدستشان می‌رسد 🎙این ۷ دقیقه ارزش ده بار شنیدن داره 🤝 کانال عطر معرفت (سخنرانی های کوتاه ناب وطلایی) 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @atremarefat
هدایت شده از داودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست🌸🍃 نہ قیمت دارد نہ مقدار دارد نہ انقضاء☔️🍃 هر دارو برای دردی مؤثرست و برای درد دیگر🌸🍃 مضر، اما دوست بر هر دردے دواست تقدیم به شـما دوستان با وفا🍃 ❤️❤️ ‌‌‌‌‎                        
🍃بر مزار بی خانه ای نوشته بودند: شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم. 🍃بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند: پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و پا برهنه به آخرت برگشتم. 🍃روی سنگ ثروتمندی خواندم: همه کس را با پول راضی کردم، اما فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم. 🍃بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته شده بود: قیامتی هست، تلافی می کنم. 🍃بر گور جوانی چنین خواندم:   یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم پشیمان خواهید شد. 🍃بر قبر کودکی نوشته بودند: خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم. 🍃بر مزار مادری نگاشته بودند: تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید. 🍃بر قبر دیوانه ای نوشته بودند: هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم، اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم. 🍃بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم: همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ! 🍃دنیا مزرعه ی آخرت است. به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشته ایم، چون به جز آن درو نخواهیم کرد... 🔸 از مکافاتِ عمل غافل مَشو 🔸 گندم از گندم بروید... جُو ز جُو [🌺🌺🌵🌵🌺🌺🌺‬‏: خوش اخلاقی، لطف نیست؛ بلکه وظیفه شماست! باجمله "من اخلاقم اينجوريه ديگه"؛ بدخلقی رو توجيه نکنید. محبت ؛وظیفه شماست! کم کاری نکنید. چون دیگران نمیدانند و نمی خواهند بدانند و اهمیت هم نمیدهند که شما کی هستید ❕پس لطفا خودتان باشید.. [🌹🌹🌹🌹🌹🌾🌹‬‏: *اینقدرقشنگه که روزی چندبار بایدخوانده شود👇🏻👇🏻 خنده باید زد به ریش روزگار ورنه دیر یا زود پیرت می کند سنگ اگر باشی خمیرت می کند شیر اگر باشی پنیرت می کند باغ اگر باشی کویرت می کند شاه اگر باشی حقیرت می کند ثروت ار داری فقیرت می کند گاز را بگرفته زیرت می کند عاقبت از عمر سیرت می کند گر زدی قهقه به ریش روزگار ریش را چرخانده شیرت می کند دل به تو داده دلیرت می کند خویشتن فرش مسیرت می کند عشق را نور ضمیرت می کند خاک اگر باشی حریرت می کند کورش ار باشی کبیرت می کند رستم ار باشی امیرت می کند آشپز باشی وزیرت می کند پس بخندید و بخندانید هم خنده دنیا را اسیرت می کند. .. لبتان پرخنده دلتان همیشه شاد وخرم باد.... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‬‏: به خاطر 3 چیز هیچگاه کسی رو مسخره نکن: "چهره" "والدین" "زادگاه" چون انسان هیچ گاه حق انتخابی در مورد آنها ندارد. به زیباییت نناز تو «خلقش» نکرده ای... افتخار به اصل و نصب خودت نکن تو «انتخابش» نکرده ای.... اگه میتونی به اخلاق... مَنِش.... و انسانیتت بناز.... چون خودت هستی که اونو «میسازی»... [۷/۱،‏ ۰۱:۲۶] ‏‪+98 917 628 9791‬‏: کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست…روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت:ای وای تو اونجایی!می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت: این حرفهای مسخره را رها کن! اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم. روباه گفت: ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم. کلاغ گفت: باز که شروع کردی! اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند. روباه دهانش را باز باز کرد. کلاغ گفت : بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.روباه گفت :بازیه ؟! خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .خلاصه … بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد : بی شعور ، این چی بود ! کلاغ گفت :کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد 👌📕حکایتی زیبا روزی پسری از خانواده  نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟ مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند،  دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند... *"فرهنگی که باید با آب طلا نوشت" 🌷🌷🌷🌷🍂🌷🌷 *دهقان و خیار روزی دهقانی به جالیز رفت که خیار بدزدد. پیش خودش گفت:« این گونی خیار را می‌برم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم. مرغ تخم می‌گذارد، روی آن‌ها می‌نشیند و یک مشت جوجه در می‌آید، به جوجه‌ها غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم و یک گوسفند می‌خرم. گوسفند را می‌پرورم تا بزرگ شود، او را با یک گوسفند جفت می‌کنم، او تعدادی بره می‌زاید و من آن‌ها را می‌فروشم. با پولی که از فروش آن‌ها می‌گیرم، یک مادیان می‌خرم، او کره می‌زاید، کره‌ها را غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم. با پولی که برای آن‌ها می‌گیرم، یک خانه با یک باغ می‌خرم. در باغ خیار می‌کارم و نمی‌گذارم احدی آن‌ها را بدزدد. همیشه از آن‌جا نگهبانی می کنم. یک نگهبان قوی اجیر می‌کنم، و هر از گاهی از باغ بیرون می‌آیم و داد می‌زنم: « آهای تو، مواظب باش». دهقان چنان در خیالات خودش غرق شد که پاک فراموش کرد در باغ دیگری است و با بالاترین صدا فریاد می‌زد. نگهبان صدایش را شنید و دوان‌دوان بیرون آمد، دهقان را گرفت و کتک مفصلی به او زد.
🌼 صفحه ۳۷۷ قرآن کریم👇
🌼 تلاوت ترتیل صفحه ۳۷۷ قرآن👇
377-naml-ar-parhizgar.mp3
1.26M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖تلاوت نور 🔸تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم 🌼امروز، صفحه ۳۷۷: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ طس... 🎙استاد پرهیزکار 🕧 زمان: ۳دقیقه 🔸🔸🔸    🔸🔸 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🔸ختم صلوات، هر روز (۲۸۱) اللهُمّ صَلِّ علَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🔸سهم هر نفر: ۱۴ صلوات🔸 🔸🔸🔸 🔸🔸 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
" داستان امروز " آورده اند مردی زنی خواست، پیش از آن که زن به خانه ی شوهر آید، وی را آبله برآمد و یک چشم وی به خلل شد.  مرد چون آن بشنید، گفت: مرا چشم درد آمد. پس از آن گفت: نابینا شدم. آن زن  را به خانه ی وی آوردند و مدّت بیست سال با آن زن بود، آنگاه زن بمرد.  مرد چشم باز کرد، گفتند: «این چه حال است؟ گفت: خویشتن را نابینا ساختم، تا آن زن از من اندوهگین نشود، گفتند: تو بر همه‌ی جوانمردان سبقت کردی.» مولانا نورالدین عبدالرّحمان جامی، حکایت یاد شده را با زیبایی تمام به نظم کشیده است که گمان می رود مضمون آن را از قشیری گرفته باشد؛ آن جوانمرد زن زیبا خواست          خانه ی دل به خیالش آراست آن صنم عارضه ای پیدا کرد بر سر بستر بالین جا کرد زآتش تب به رخش تاب نماند زآبله در گل او آب نماند مرد دلداده چو آن قصّه شنید دیده بربست و به رخ پرده کشید پس از آن هر دو به هم پیوستند شاد و ناشاد به هم بنشستند آن نکو زن چو پس از سالی بیست که درین دیر پرآفات بزیست خیمه در  عالم تنهایی زد مرد حالی دم بینایی زد لب   گشادند حریفان به سؤال شرح جستند ز کیفیّت حال گفت آن روز که آن غیرت حور ماند از آبله در عین قصور نظر از جمله جهان در بستم فارغ از دیدن او   بنشستم تا نداند که من آن می بینم دامن خاطر  از او می چینم همه گفتند که احسنت ای مرد وز حریفان به جوانمردی فرد غایت دین و مروّت این است حدّ  آیین  فتوّت این است
*فئودور داستایوفسکی، رمان‌نویس و نویسندەی بزرگ روسی می‌گوید :* مادرم همیشه به ما می‌گفت : وقتی پدرتان به خانه می‌آید به چهره پدرتان بخندید، زیرا دنیای بیرون ویران است و پدران را نابود می‌کند. تفاوت مادر و پدر ؟ مادر شما را به مدت ۹ ماه در شکم خود حمل می‌کند، پدر شما را تا پایان عمر حمل می‌کند "و شما احساس نمی‌کنید". مادر مراقب است که گرسنه نباشید، پدر به شما یاد می‌دهد که گرسنه نباشید، اما متوجه نمی‌شوید. مادر شما را بر روی سینه قرار می‌دهد، ولی پدر شما را بر پشت خود حمل می‌کند، تا او را نبینید. عشق مادری را از بدو تولد می‌دانی، ولی عشق پدر را وقتی صاحب فرزند می‌شوی احساس می‌کنی. ارزش مادر را نمی‌توانید درک کنید، و ارزش پدر در هیچ  زمانی تکرار نخواهد شد.
مرز کار و زندگی کجاست؟ چگونه تفکیک کنیم؟ 🔴تفکیک کار از زندگی، چه از نظر فردی و چه از نظر مدیریت کسب و کار بسیار مهم است. ترسیم مرز کار و زندگی، بستگی زیادی به سلیقه و شخصیت افراد مختلف دارد. 🟢به طور کلی افراد دو نگرش متفاوت نسبت به تفکیک کار و زندگی دارند. برخی از آنها «ادغام‌‌‌کننده» هستند و برایشان مهم نیست که مرز کار و زندگی‌‌‌شان کمرنگ شود. 🔵دسته دوم «تفکیک‌‌‌کننده» هستند و میل شدیدی دارند که کار را از زندگی شخصی خود جدا نگه دارند. البته که این دو نگرش، دو سوی یک طیف هستند و بیشتر شاغلان حالتی بینابینی دارند. 🟤اینکه بدانید کجای طیف ادغام‌‌‌کننده-تفکیک‌‌‌کننده قرار دارید، باعث می‌شود که حریم بهتری برای خود تعیین کنید و انتظارات خود را به گوش مدیرتان برسانید. 🟠مدیران نیز باید به این تفاوت‌‌‌های شخصیتی توجه داشته باشند، چرا که سیاستی یکسان ممکن است برای دو پرسنل متفاوت، نتیجه‌‌‌ای یکسان نداشته باشد...