eitaa logo
علمدارکمیل
345 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
.: وقتی که قدم رنجه به ایران کردی مارا سرِخوانِ خویش مهمان کردی ما را همه عمر ، ساکنِ دائمیِ بین‌الحرمینِ قم ، خراسان کردی سالروز ورود حضـرت معصـومـه سـلام الله علیها به شهر قم تبریک و تهنیت باد. 🍃🌸🍃🦋🍃 🌸 🍃🦋 🍃🌸🍃 از مدینه آمدی تا قم ولی با احترام بگذریم از ماجرای زینب و بازار شام @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
🔰خاطره مشترک از دو شهید 🍉 یک قاچ از دلتنگ نباش ⚜بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه، روح‌الله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری🍲 رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که عکسی روی دیوار🌠 نظر روح‌‌الله را به خود جلب کرد. ⚜وسط حرفش پرید و گفت: «مهران یه لحظه صبر کن!»چی شده⁉️ روح‌الله به‌سمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره می‌کرد، خندید😄 و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده . اینکه محمدحسن نیست، این رسوله، دوستمه💞، می‌شناسمش!» ⚜مهران با تعجب به او نگاه می‌‌کرد😳. هنوز حرفی نزده بود که روح‌الله گفت: «خب حالا چرا زده 🤔 نکنه واقعاً شهید شده⁉️ این رسوله نه محمدحسن؛ اما عکس خودشه.» ⚜بعد با ترسی که از چشمانش می‌بارید، به مهران خیره شد.نکنه واقعاً رسول شهید شده😢 بیچاره می‌‌شم. مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمی‌گفت. نمی‌دانست باید چه عکس‌العملی نشان بدهد. ⚜روح‌الله غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی می‌کرد🍝. مهران چند بار صدایش کرد. - کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمی‌خوری⁉️ ⚜روح‌الله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً اشتهام کور شد، می‌رم یه پرس‌وجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه.» این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه‌ بعد مهران رفت سراغش👥، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روح‌‌الله اشک‌هایش را پاک می‌کند😭. ⚜از حال‌وروزش پیدا بود که خیلی ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی❓» روح‌‌الله سرش را به‌نشانۀ تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چه‌کار کنم😭؟» ⚜می‌دونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که شده و نمُرده. روح‌الله که سعی می‌کرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده🌷، خوش به حالش. ⚜اما رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. می‌خواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم🛠 کلی سؤال_داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از یاد گرفته بود، بهم یاد بده😞. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمی‌کردم این‌جوری بشه.» ⚜مهران بازهم سعی کرد که دلداری‌اش بدهد، اما خودش هم می‌دانست خیلی فایده‌‌ای ندارد. روح‌الله خیلی ناراحت بود😔.نمی دونست خودش هم روزی میشه شهید مدافع حرم و دست خیلیا رو میگیره... 🌹🍃🌹🍃 @komail31
🔷مذهبی ها باید چگونه زندگی کنند؟! ✍استاد پناهیان: کار بچه مذهبی باید آن‌قدر خوب باشد که نیاز به توصیه نداشته باشد.❗️ کسی بود که زندگی را فهمیده بود. 🔹کار بچه مذهبی را نباید کسی تحویل بگیرد؛ بلکه آن‌قدر باید زحمت کشیده باشد و آن‌قدر کارش خوب و قشنگ باشد که خودِ کار، صدا کند. 🔹طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) اگر جوان مذهبی، حرفه‌ای بلد نباشد، پس‌فردا می‌خواهد از مذهبی بودنش نان بخورَد. مثلاً انتظار داشته باشد که «چون من مذهبی هستم من را استخدام کنید!» در حالی که وقتی هنر و حرفه‌ای داشته باشد، حتی اگر آن طرفش، کافر هم باشد نمی‌تواند او را حذف کند و کنار بگذارد چون به حرفه‌اش نیاز دارد. 🔹شهید هم کسی بود که زندگی را فهمیده بود، زندگی را بلد بود و می‌دانست زندگی یعنی چه؟ 🔹من فکر می‌کنم ایمان نبود که او را اسوه قرار داد؛ بلکه سبک زندگی‌اش بود که او را به این مقام عالی رساند. @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
☕️صبح است و طلوع مهربانی 🌷خورشید و حریر آسمانی 🌷ایام به کام و روزتان عشق ☕️سرزنده و شـادمان بمانی خدایا 🙏 دفتر امروزم را با نام و یادت می گشایم یاریم کن تا دلی را شاد کنم 😇 دستم را رها مکن🙌 تا به امید تو دست افتاده ای را بگیرم🙏 ☕️سلام، 🌷صبح زیباتون بخیر ☕️حال دلتون قشنگ 🌷روزگارتون گرم محبت ☕️و زندگیتون 🌷پر از عطر و مهربانی خداوند @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
چهارشنبه ست و متعلق به چهار معصوم السلام علیک یا امام موسی کاظم السلام علیکَ یا امام رضا السلام علیکَ یا امام محمد تقی السلام علیکَ یا امام علی النقی ❣❣ 🌼 السلام علیک یا بقیه الله 🍂سلام ای همه هَستیَ ام، تمام دلم سلام ای که به نامت، سرشته آب و گِلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب💜 مُشتعل ام.. 🌼امام خوب زمانم هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام 🍂 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ 🌸🍃 @komail31
🌺 📝 خلاصه ای از زندگینامه پدر صنعت موشکی جمهوری اسلامی ایران حسن تهرانی مقدم 💠بچه محله سرچشمه، جوانکی لاغر اندام و سر به زیر با موهای فرفری که مانند بسیاری از جوانان نسل انقلاب، پاسداری از نهضت را تکلیف خود دانست و به صف سپاهیان روح‌الله پیوست و سرباز فرمانده کل قوا شد. 🌹بعد از شهادت علی (برادرش) در سوسنگرد که از کودکی‌انس زیادی با هم داشتند، عزمش بیش از پیش جزم شد و با نبوغ بی‌حدش،‌کاری را شروع کرد که از ساخت خمپاره ۶۰ آغاز شد و تا موشک شهاب ۳ رسید. جوانی که در دانشگاه جنگ، ‌فارغ التحصیل شد؛ از صدام تا سران صهیونیستی و آمریکایی برای سرش جایزه گذاشتند و شد کابوس بی‌پایان لشکریان شیطان و امیر لشکریان خدا. 🔸🔹🔸بیست و یكم آبان ماه مصادف با هشتمین سالگرد سردار سرلشكر پاسدار حسن تهرانی مقدم بود. سردار سرافرازی كه مقام معظم رهبری او را دانشمند برجسته و پارسای بی‌ ادعا معرفی فرمودند و اظهار داشتند: شهید تهرانی مقدم سراپا اخلاص بود من 6-25 ساله ایشان را از نزدیك می‌شناسم. همت خیلی بلندی داشت افقهای خیلی بلندی را می‌ دید. یكی از خصوصیات برجسته ایشان مدیریت بود. این شهید بزرگوار یك دانشمند واقعی در صنعت موشكی كشور بود. او سرداری بود كه در عین حال پارسایی بی ادعا، اهل تجهد و مانوس با اهل بیت یك زاهد به تمام معنا اما در عین حال بسیار خلاق، خوشرو، شیك پوش، یك قهرمان ورزشی، كوهنورد و فوتبالیست حرفه ای، عاشق خانواده، یك مدیر جهادی كامل كه بروكراسی های دست و پا گیر در مدیرت او جایی نداشت و زیردستانش شیفته او بودند. تهرانی مقدم، این خصوصیات را یك جا در خود داشت و از این روست كه با یقین می توان اعتراف كرد كه شناخت جامعه از این سردار بزرگ سبز پوش سپاه اسلام بسیار اندك و نا چیز است. @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌺شادی روحشان صلوات 🌺
در واقع هر چهار دوستی که همراه هم به سوریه رفته بودند، با هم شدند. سید مصطفی موسوی، مسعود عسگری، احمد اعطایی و محمدرضا دهقان @komail31 🍃 🌹 🍃 شادی روحشان فاتحه و صلوات ۲۱ آبان ماه، سالگرد شهادت
💢 ✍رفته بودیم براے بازدید از موشڪ های فوق پیشرفته ے روسی. 🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آورے این موشڪ رو دراختیار ما قرار بدید!❓ 🍁ژنرال ها و ڪارشناسان روسی خندیدند و گفتند: امڪان نداره این فن آورے فقط در اختیار کشور ماست. 🍁حسن خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما خودمون این موشڪ رو میسازیم و دوباره صداے خنده ے اونا بلند شد. 🍁وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی مشهدالرضا شد. 🍁خودش تعریف مے ڪرد، به امام رضا متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روز سوم بود ڪه عنایت امام رضا رو حس ڪردم و حلقه‌ی مفقوده ڪار به ذهنم خطور کرد . 🍁وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم. 🍁وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع دست به ڪار شدیم و موشڪ رو ساختیم ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و پیشـرفتـه تر بود. شهادت:90/08/21 🌷پنج شنبه های شهدایی @komail31
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رجزخوانی خبرنگار صدا و سیما شهید در سوریه در جمع مدافعین حرم ... 🕊۲۲ آبان ماه سالروز شهادت شهیدمدافع حرم محسن خزایی گرامی باد. @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝 ❤️رابطه شهید سید رضا پور موسوی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) 🌷شهید سیدرضا پورموسوی به سال ۱۳۴۵ دردزفول متولد شد و 22 سال بعد، در عملیات والفجر۱۰ به شهادت رسید. «سید رضا»، در میان همرزمان خود به مراتب عالی سلوک و عرفان شناخته می شد. وصیت نامه ی او که متن کامل آن را خواهید خواند، خالی از هرگونه مسائل دنیوی است و تنها تجدید پیمانی است با ارکانِ اعتقادی اش. پس از شهادتش، در میان دست نوشته های او، چند خطی بیش از دیگر نوشته ها جلوه نمود و دل همرزمان و آشنایان او را به درد آورد. «یکی از همسنگرانم بسیار به قرائت زیارت جامعه ی کبیره مقید بود. خیلی دوست داشتم بدانم که برکات خواندن این زیارت چیست!؟ تا اینکه در ایام ماه مبارک رمضان به مرخصی رفتم.فرصتی دست داد تا خداوند مرا با این زیارت دلنشین آشنا کند. تصمیم گرفتم هر هفته شب سه شنبه با توجه به اینکه نامه ی عمل شیعیان بر امام عصر(عج) عرضه می شود، من نیز با خواندن زیارت جامعه کبیره توسلی به آن بزرگوار داشته باشم. پس از مدتی هر هفته به نیت یکی از چهارده معصوم این زیارتنامه را با عشق خاصی زمزمه می کردم. ❤️ این طریق عاشقی را تا بعد از عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ ادامه دادم تا اینکه... شب سه شنبه بود. با دوستان همرزم در واحد دیده بانی لشکر ولی عصر(عج) در خرمشهر کنار هم بودیم، می گفتیم و می شنیدیم. رفقا از جنگ و خاطرات گذشته سخن می گفتند. اما من شدیدا بی قرار بودم! حال عجیبی داشتم. زمان عاشقی فرارسیده بود. قرار من با مولایم در ساعت ۱۱ شب بود. هر چه بود گذشت گفت و شنود همسنگران به انتها رسید.خواب شیرین چشمان همه را ربود. ناراحت بودم دیر شده بود رفتم به سراغ قرار همه هفته. با خودم گفتم از ادب به دور بود که با این برادران این گونه رفتار کنم و از میان جمعشان برخیزم. ♈️صد تکبیر مقدمه زیارت جامعه کبیره را سر دادم که ناگهان همه چیز تغییر کرد! چشمانم بسته شد و پرده ها کنار رفت! همه چیز عوض شد. دیگر نه جبهه بود و نه سنگر! متوجه شدم که به حالت دو زانو در برابر آقا و سرور و مولای بزرگوارم نشسته ام. آقا و مولایم چهره ای زیبا، قامتی رشید و لباسی درخشان بر تن داشتند. سه نفر با لباس ساده نظامی در سمت راست آن بزرگوار و سه نفر سمت چپ آن حضرت به حالت دو زانو نشسته بودند. مولای ما به من خطاب کردند و فرمودند: ناراحت نشو، همین کسانی که تو با آنان همنشین هستی من هم با تعدادی از ایشان همنشین هستم. بعد هم چند کلامی با مولایمان، ولی عصر(عج) صحبت کردم. من در آن لحظه با حالت تضرع و زاری، در حالی که حالتم قابل وصف نبود و در پوست خویش نمی گنجیدم، شروع به خواندن زیارت جامعه ی کبیره کردم.» ... بعد ها ماجرای عجیب و زیبای دیگری رقم خورد... سید رضا دوستانی داشت که از سادات بودند؛ سید هیبت الله فرج اللهی، سید مصطفی حبیب پور و سید رضا نوروز سال ۱۳۶۷ هر سه آنها در یک شب یک خواب شبیه هم دیدند! آنها لوحی را در مقابل امام زمان(عج) دیدند که نامشان بر روی آن نوشته شده بود. هر سه آنها به این رویا اشاره کردند اما توضیح بیشتری ندادند! تا اینکه سید رضا پور موسوی در سومین روز از بهار سال ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ به همراه دو یار همیشگی خود بهاری شد. کانال و به دوستان معرفی کنید.اجرتون با شهدا کانال فرهنگی مذهبی علمدارکمیل @komail31
امام صادق (ع): در روز هيچ عملى برتر از صلوات بر محمد (ص) و خاندان او نيست. (الخصال ص394) 💫 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ 💫 ••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾•• @komail31