دیگه عکاسا
همچین قابی رو
ثبـت نمـی کنن💔
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
خدای من!
اگر منو وارد آتـش کنی
اهل دوزخ را با خبـر می کنـم که
چقدر دوست دارم
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
مگـر میشـود
{جان} را
فدایت نکرد؟!
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
حاج قاسم دارد شما را
از آن بالا تماشا می کند...
مراقب باشید در این ثانیه های سرنوشت ساز
شرمنده خون او نشوید.
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
#کلام_فرمانده_قلبها
در مراسمی برای شهدا سردار سلیمانی رو کرد به خانوادهها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند.
دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردنها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط میتوانند سقف را نگاه کنند
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
روزہ دارم من و
افطارم از آن لعل لب است🍃
آری! افطارِ رطب
در رمضان مستحب است . . .🌷
🌹شهید مهدی باکری در حال تدارک سفره افطار
روزتون متبرک به نگاه شهدا✨
#طاعات_قبول
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
#مطلب
مرا ابراهیم صدا کنید.🌹
✨علاقه ی شهید محمد هادی ذوالفقاری به شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی
تا جایی بود که خودش را در عراق ابراهیم معرفی کرد.
گزینشی مناسبتی👇🏻👇🏻
🍃🍃🍃🍃🍃
✨لبخندی زد و گفت: من رو ابراهیم صدا کنید. تو این شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظی کرد و رفت.
🍃🍃🍃🍃🍃
✨توی گوشی نام او را به عنوان «ابراهیم تهرانی» ثبت کرده بودم. خودش روز اول گفته بود من را ابراهیم صدا کنید. بچه تهران هم بود. برای همین شد ابراهیم تهرانی.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✨هفته بعد یکی از دوستان به مسجد آمد و خبر شهادت او را اعلام کرد. من به اعلامیه او نگاه کردم. تصویر خودش بود اما نوشته بود: شیخ هادی ذوالفقاری. اما من او را به نام ابراهیم تهرانی می شناختم.
✨بعدها شنیدم که یکی از دوستان شهید او « #ابراهیم_هادی » نام داشت و هادی به او بسیار علاقمند بود.
✨رفیق شهید، شهیدت می کند.
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
ستار عاشق اهل بیت (ع) بود. اکثر شبها، نافله میخواند✨. من سؤالات مذهبی را از او میپرسیدم. صبر ایوب را برایم تعریف میکرد. داستان اکثر پیغمبران را برایم میگفت🌱. گاهی با داستانهایی که از پیامبران برایم تعریف میکرد به خواب میرفتم، وقتی نصف شب بیدار میشدم میدیدم به اتاقی دیگر رفته و با خدا نجوا میکند.🌿 صورتش خیس اشک میشد. صدایش را میشنیدم که از ته دل آرزوی #شهادت میکرد🕊. ستار میگفت: مرگ عادی، مرگ واقعی است، اما شهادت عین زندگی و زنده بودن است. هر موقع بیرون میرفتیم و نیازمندی را میدید به او کمک میکرد. میگفتم به اینها پول نده شاید واقعاً نیازمند نباشند، اما ستار میگفت: باید بدون حساب کمک کنیم☝️. اگر افراد سالخورده را در خیابان میدید سوار ماشین میکرد و به مقصد میرساند. هر موقع وضع بیحجابی را در جامعه میدید ناراحت میشد😔. میگفت: اینها از حضرت زهرا (س) خجالت نمیکشند💔. چرا کسی وضع جامعه را کنترل نمیکند؟!
ایشان نبوغ نظامی خیلی خوبی داشت. طوری که ژنرالهای سوری به همسرم پیشنهاد میدهند در قالب ارتش آنها و با مزایای خاصی در کنارشان باشد❗️ ستار نمیپذیرد و به آنها میگوید من سرباز #ولایت_فقیه هستم و جز در این لباس خدمت نمیکنم☝️. همرزمانش میگویند حاج قاسم برای ایمان و ولایتمداری ستار بر دستانش #بوسه زده بود.❤️
شهید مدافع حرم ستار عباسی✨
https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
#خاطرات_شهدا
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد ؛
با تعدادی از رزمندگان از جمله ، بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم ؛
دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذا خوری شویم اما محمود رضا منصرف شد و گفت من بر می گردم ؛
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم ، بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید ، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم .
بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت:
اگر خاطرت باشد این افسر
قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود ؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند ، امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند ، من آن افطار را نمی خورم...
👈 نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان (عج) سپاه عاشورا
مدافع حرم
#شهیدمحمودرضا_بیضایی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
#پنجشنبه_های_دلتنگی🌹🍃
💦دلتنگ که میشوی،شال و کلاه
می کنی تادر زیر باران هم که شده
به دیدار یار بروی،و می روی...
با سردار درددل می کنی.
و شاکر خدا می شوی که
که زیارت او و یارانش را
روزی ات کرد...
باران را شاهد می گیری که،
حضورت را ثبت کند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی