eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگه عکاسا همچین قابی رو ثبـت نمـی کنن💔 https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
خدای من! اگر منو وارد آتـش کنی اهل دوزخ را با خبـر می کنـم که چقدر دوست دارم https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
مگـر میشـود {جان} را فدایت نکرد؟! https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
حاج قاسم دارد شما را از آن بالا تماشا می کند... مراقب باشید در این ثانیه های سرنوشت ساز شرمنده خون او نشوید. https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
در مراسمی برای شهدا سردار سلیمانی رو کرد به خانواده‌ها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند. دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردن‌ها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط می‌توانند سقف را نگاه کنند https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
روزہ دارم من و افطارم از آن لعل لب است🍃 آری! افطارِ رطب در رمضان مستحب است . . .🌷 🌹شهید مهدی باکری در حال تدارک سفره افطار روزتون متبرک به نگاه شهدا✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
مرا ابراهیم صدا کنید.🌹 ✨علاقه ی شهید محمد هادی ذوالفقاری به شهید جاویدالاثر تا جایی بود که خودش را در عراق ابراهیم معرفی کرد. گزینشی مناسبتی👇🏻👇🏻 🍃🍃🍃🍃🍃 ✨لبخندی زد و گفت: من رو ابراهیم صدا کنید. تو این شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظی کرد و رفت. 🍃🍃🍃🍃🍃 ✨توی گوشی نام او را به عنوان «ابراهیم تهرانی» ثبت کرده بودم. خودش روز اول گفته بود من را ابراهیم صدا کنید. بچه تهران هم بود. برای همین شد ابراهیم تهرانی. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✨هفته بعد یکی از دوستان به مسجد آمد و خبر شهادت او را اعلام کرد. من به اعلامیه او نگاه کردم. تصویر خودش بود اما نوشته بود: شیخ هادی ذوالفقاری. اما من او را به نام ابراهیم تهرانی می شناختم. ✨بعدها شنیدم که یکی از دوستان شهید او « » نام داشت و هادی به او بسیار علاقمند بود. ✨رفیق شهید، شهیدت می کند. https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
ستار عاشق اهل بیت (ع) بود. اکثر شب‌ها، نافله می‌خواند✨. من سؤالات مذهبی را از او می‌پرسیدم. صبر ایوب را برایم تعریف می‌کرد. داستان اکثر پیغمبران را برایم می‌گفت🌱. گاهی با داستان‌هایی که از پیامبران برایم تعریف می‌کرد به خواب می‌رفتم، وقتی نصف شب بیدار می‌شدم می‌دیدم به اتاقی دیگر رفته و با خدا نجوا می‌کند.🌿 صورتش خیس اشک می‌شد. صدایش را می‌شنیدم که از ته دل آرزوی می‌کرد🕊. ستار می‌گفت: مرگ عادی، مرگ واقعی است، اما شهادت عین زندگی و زنده بودن است. هر موقع بیرون می‌رفتیم و نیازمندی را می‌دید به او کمک می‌کرد. می‌گفتم به این‌ها پول نده شاید واقعاً نیازمند نباشند، اما ستار می‌گفت: باید بدون حساب کمک کنیم☝️. اگر افراد سالخورده را در خیابان می‌دید سوار ماشین می‌کرد و به مقصد می‌رساند. هر موقع وضع بی‌حجابی را در جامعه می‌دید ناراحت می‌شد😔. می‌گفت: این‌ها از حضرت زهرا (س) خجالت نمی‌کشند💔. چرا کسی وضع جامعه را کنترل نمی‌کند؟! ایشان نبوغ نظامی خیلی خوبی داشت. طوری که ژنرال‌های سوری به همسرم پیشنهاد می‌دهند در قالب ارتش آن‌ها و با مزایای خاصی در کنارشان باشد❗️ ستار نمی‌پذیرد و به آن‌ها می‌گوید من سرباز هستم و جز در این لباس خدمت نمی‌کنم☝️. همرزمانش می‌گویند حاج قاسم برای ایمان و ولایتمداری ستار بر دستانش زده بود.❤️ شهید مدافع حرم ستار عباسی✨ https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد ؛ با تعدادی از رزمندگان از جمله ، بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم ؛ دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذا خوری شویم اما محمود رضا منصرف شد و گفت من بر می گردم ؛ رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم ، بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید ، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم . بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود ؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند ، امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند ، من آن افطار را نمی خورم... 👈 نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان (عج) سپاه عاشورا مدافع حرم « اللهم عجل لولیک الفرج »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 💦دلتنگ که میشوی،شال و کلاه می کنی تادر زیر باران هم که شده به دیدار یار بروی،و می روی... با سردار درددل می کنی. و شاکر خدا می شوی که که زیارت او و یارانش را روزی ات کرد... باران را شاهد می گیری که، حضورت را ثبت کند...