خیلی گشته بودیم، نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود.
لباس فرم سپاه به تنش بود. چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد،
خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده.
خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. روی عقیق نوشته بود:
« به یاد شهدای گمنام»
میگما
قبول دارید ؟!
«مقصر خودمانیم !
که آدم شدن را .... !
وعده داده ایم ...
از رجب به شعبان
از شعبان به رمضان
از رمضان به محرم
کسی از لحظه ی دیگر خبر دارد ؟!
#آدم_شویم
#ماه_رمضون_بارش_روبسته_وداره_میره
#مهمونی_خدا_داره_تموم_میشه
#در_حق_هم_دعا_کنیم
باید خاڪریزهای جنگ را
بکشانیم به شهر ! یعنـی
نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم.
در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار
برای امام زمان "عج" تربیت میشود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
معلم وارد کلاس شد وشروع به حضوروغیاب کرد:
بزرگراه همت...............حاضر
غیرت همت.................غایب
ورزشگاه همت..............حاضر
مردونگی همت.............غایب
مرام همت...................غایب
سمینارهمت................حاضر
آقایی همت..................غایب
صداقت همت................غایب
همایش همت..............حاضر
صفای همت................غایب
عشق همت...............غایب
آرمان همت...............غایب
یاران همت................غایب
تیپ همت................حاضر
غایبا از حاضــــرابیشتــــربودن
کلاس تعطیـــــــــــــــــــــــــــــــل
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﮔﺮ: ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ سینهاش ﺭُﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ میکرﺩ.
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭُﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ.
ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ میزﺩ.
ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی.
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ میفرستن،
ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ!
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ.
ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...!
و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............"
شهید رضا قنبری، معروف به "شهید خندان"تهران سال 1364
حقا که سر پایین انداختن کمه!!!
دختری رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟!
گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!
گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد !
گفتم: بله
گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید !
گفتم: آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه !
گفت: کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟
گفتم:
برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ..!
#طنز
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم
گفتم برم #مشهد و از امام رضا(ع)…
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗️
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
بعد ازدواج
با خانومم اومديم حرم...
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا ❤️
(به روایت آقای موسوی زاده)
#يا_ضامن_آهو
#عاشقانه_مذهبی
🔸" در محضـر شهیــــد " ..
تو خط عراقی ها
همه جا رو میکوبیدند
صدای اذان را ڪہ شنید
گفت نگه دار نمــاز بخونیم
گفتم خمپاره میاد خطر داره ...
گفت : کسی که میاد جبهه
#نماز_اول_وقت را نباید ترک کنه ...
#شهید_سردار_حسن_باقری
نماز را سر وقت بخـوانیـد.
و نماز را ڪوچڪ نشمارید، زیرا ڪوچڪ شمردن آن ظلم ڪردن بـہ خود است.
#شهید_علی_احمدزاده🕊
#اسراف
تکه نان خشکی را روی زمین دید. خم شد و آن را برداشت.در کنار کوچه نشست و با آجر به آن نان کوبید وخرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود.
📚کتاب خدای خوب ابراهیم
صفحه24
[ #رمضان ]
رفت تا سـٰال دگر
زنده بمانیم یا نھ..♥️🍃
.
.
ترسِ من کَرببلایی است
که امضا نشود ...💔
🥀°
#یک_کربلا_بده_آقا💚
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان🌙
🚦به امروز یه جور دیگه حواسمون باشه!
🔸 باور کردنش سخته ولی از ماه رمضان چند ساعت بیشتر نمونده...
🔸 ان شاءالله قدر این ساعات و ثانیه ها رو بدونیم و هر کاری از نیکی به دیگران و دعا برای دیگران و گذشتگان و خودمون و راز و نیاز و قرائت قرآن و استغفار و رو می تونیم برنامه ریزی کنیم و بجا بیاریم...
🔸 تو این ساعات پایانی یکی دو ساعت یا نیم ساعت یا حتی کمتر هم شده، گوشی و تلویزیون رو کامل بذاریم و با تمام وجود، خودمون رو از برکات قرآن و دعا بهره مند کنیم...
♥️پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
لَو يَعلَمُ العَبدُ ما في رَمَضانَ لَوَدَّ أن يكونَ رَمَضانُ السَّنَةَ
📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه 516
#گـمـنامـ❤️
درشهرِ ڪوچڪـِـ خود
گمنام بود...
حالا دنیــــ🌏ـــــا او را میشناسد
آری شهــــــادت
با آدمی چنین میڪند
هرچـه #گمنامـتر؛ مشهورتـــ❤️ـــر
#شـهـیدابـراهیـمهـادے♥️
خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابو حمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، می روی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریۀ شب ها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل ها هدیۀ زهرا
همه هستم رفته از دستم، امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
#چـالش_یہویی شہـــــدا را دوست دارم زیـــــرا...
جمله رو کامل کنید و برام بفرستید.
@Rihan3