میگنالگوےیهبچھپدرشه
الگوےمابچهشیعههاهممولاعلےمونھ(:
ولے...!
چراهیچڪدومازڪاراواعمالمون
بوییازبابانبردھ؟
چرا شبیہباباموننیست؟💔!'
سکوت . .!جایز :)
#بهخودمونبیایم!
Seyed Mahdi Hoseini - Kari Kardi 128 (MusicTarin).mp3
6.62M
شـبهـاےدلـتنـگے. . .💔✨
#سـیدمهدےحسـینے
باندبـھمانیامدی،حرفـےنیست🙂🚶🏿♂
یڪجمعـھتوگریـھکنکـھمابرگردیم..:)💔
#امامزمانمَن
#زیارت_نامه_شهدا🌸🍃'
"بـسماللهالࢪحمنالࢪحـیم"
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
#شھیدمرتضـےعطایـے♥🖇'!
#شادیروحشھداصلوات🌙'!
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
.•°🍃🌹'
رفتوغـزلمچشـمبـھراهشنگرانشد
دلشـورهیمـٰابود،دلآرامجھـٰانشد♥:)
#سلامعزیزبرادرم🖐🏻'
#سلامعلۍابراهیـم🌸'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
رفقاحواستونبوددیروزجمعـھبود؟!
میشدکـھروزظھورحضرتباشـھ،
خدایاچیشدکـھاینجمعـھهمآقامون
نیـومد؟!🚶🏿♂💔
نکنـھبخاطرگناههایمنبود..😓💔
محبتڪن ...
تاامام زمانبهت محبتڪنہ !
توفڪر میڪنےفقط دعاۍندبہ بایدبخونی
تاآقا نگاتڪنہ ؟!
فڪرمیڪنی بایدحسینیہ بریحتما ؟!
نہ...
خیلیاز منو شماحسینیمون
مادرمونہ، پدرمونہ، فقیرطایفمونہ
قوممونہ، غریبهمسایمونہ ...(:
#اینجوریاست
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم🙂♥️
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده😄❗️
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست🙅🏻♂
#پیــگـردقانــونــیدارد🚶🏿♂‼️
#پارت_نهم🙋🏻♂🔥
- هانیه :
سردرگم بودم ! شاید بهتره بگویم وقتی میدیدم بچه های اکیپ چقدر شاد و بیخیال هستند
بیشتر سوال در ذهنم ایجاد میشد!
بچه ها هم اینو را فهمیده بودند . . . دلم میخواست تنها باهاشون حرف بزنم
ولی دوست پسر سارن اینجا اونجا همه جا بودش🤕🚶♀
مثلا چه میخواستم بگویم؟
اینکه چقدر میترسم؟ یا اینکه خودم را در بند اعتقادات پیچیده قدیمی ها انداخته ام؟!
قطعا مسخره ام میکردند
و من این را دوست نداشتم...✋🏻
بالاخره هرکسی یک غروری دارد🌿'
اما واقعا با چه انگیزه ای دوست مخالف پیدا میکردن؟!
چند هفته ای گذشت . . .
دیگر بـــایـــد به این وضع پایان میدادم
همین حالا هم شده بودم نقل و نبات مجلس🎋
اما بازهم همان حس غرور باعث شد نتوانم حرفی بزنم و به اجبار سکوت بکنم!
باچه کنم ، چه نکنم به نیلۍ زنگ زده ام♥️
دخترعمویم بود و مهمتر " هم رأی و هم فکر خودم بود (:
خوش اخلاقی توی خونش بود'
----
- راستش خیلی وقته میخوام با یکی حرف بزنم اما نمیشد 😩
دیگه تصمیم گرفتم زنگ بزنم به شما 😎
+ چه عجب😅 ، حالا چیشده؟
- اومم خب ..
راستش یک سوال دارم
نظر تو درمورد دوستی با جنس مخالف چیه؟!
+ به نظر من چیز مورد داری نیست
خیلیا الان دوستاشون همجنس خودشون نیستند 😀✋🏻
- همین؟ نه قانع نشدم ☹️
+ خب ببین مشکل تو اینکه هنوز توی قدیم موندی !
مشکلت اینکه نمیخوای از یکسری باور های پوسیده دل بکنی
وگرنه این همه ترس و نگرانی نداره!
خیلیا همینجوری هستند …
استدلال هم نمیخواهد
کی گفته برای هرکاری باید دلیل و منطق اورد؟!
اصلا دلت خواسته به دیگران چه😃✌️🏼
----
هانیه :
وقتی صحبتم با نیلی تموم شد
خیلی بهم ریختم
درواقع همه ی معادله های ذهنم خراب شد!
نویسنده✍🏿:#الفنــور_هانیهبانــو :)🌱
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم🙂♥️
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده😄❗️
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست🙅🏻♂
#پیــگـردقانــونــیدارد🚶🏿♂‼️
#پارت_دهم🙋🏻♂🔥
- هانیه :
اون زمان به نظرم امد که نیلی راست میگوید!
بیگدار به آب زدم
که ای کاش……!(:
از طریق دنیا با یک پسری دوست شدم.. به اسم ساشا - راوی کل :
دغدغه اش از این کار ؟ تنها برای جانماندن از دوستانش بود .همین🙂💔
ترس از این نداشت که پدرش متوجه شود
چون خود پدر او مخالف نبود
اما مادرش اگر میفهمید قطعا مخالفت میکرد و از ارزش های وجود زن میگفت که نباید چوب حراج به خود بزند...
مادرش همیشه میگفت : زن نباید برچسب ارزان شد را به خودش بزند و خود را بفروشد به گناه😙🙌🏻
ساشا همان دوست جنس مخالفم...
دلیل او هم فقط خوشگذرانی بود 🚶♂
تابستـان که شد هر هفته کارمون این شده بود که از پاساژ های جردن بیرون میآمدیم
میرفتم پاساژ های ولنجک ...
از کافیشاپ تا خرید خرس های کوچولو!
شعر های شبانه ای که همیشه ساشا برایم میفرستاد
و صد البته اختلاف نظر هایی که اخرش به قهر میانجامید
آدمۍ بنده عادت است 🌱!
عادت کرده بودیم`°
خدا میداند که بعدا چقدر پشیمان شدم'
کم کم برای اینکه نشان دهم من خیلی نوین
و روشن فکر هستم
با ساشا پارتی میرفتیم
جشن میگرفتیم
تلفن های دوستانه ای که تازه عادت کرده بودیم
همه و همه سرم را شلوغ کرده بود ..!
اما اگر به قبل برمیگشتم ترجیح میدادم یک بیکار علاف باشم تا کسی که باگناه سرش شلوغ شده بود (:!
چند هفته گذشت ...
تولد ساشا بود!
کم نگذاشته بودم ؟! یکی نبود بگه چرا انقدر پول میزنی توی دل زمین..😐
نویسنده✍🏿:#الفنــور_هانیهبانــو :)🌱
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣