eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
__________علمدارِکُمیل🌱°•.
جنگ تحمیلی کھ آغاز شد پای من هم مثل خیلی های دیگر به جبهہ باز شد و از آن بھ بعد همہ دغدغہ‌ام شد جنگ💣'! روزهای زیادی‌را به ورزش گذرانده‌بودم و بدنـے قوی داشتم که آن را برای همان روزها آماده کرده بودم ، یعنی روزهایی کھ لازم باشد از اسلام دفاع کنم🕶🖤 در جبهہ نیز چند بار مجروح شدم کھ یکی از آن‌ها مربوط می‌شد بھ یکی از اسرای زخمی سنگین وزن عراقـے کہ او را روی دوشم ازتپہ‌پایین‌آوردم تا مداوا شود و تنهایـے در آنجا تلف نشود اما چون آن اسیر سنگین وزن بود ، بعد از رسیدن بھ جبهہ های خودی آپاندیسم ترکید و راهـے بیمارستان شدم😁
ماجرای یکی دیگر از مجروحیت هایم هم برمیگردد بہ وقتی کھ در ارتفاعات انار بودیم.در آنجا هنگام درگیری موقع اذان صبح شد🌥، من بھ یک باره بھ بالای‌یکی از بلندی‌ها رفتم و رو بہ روی دشمن‌و در حین درگیری شروع به اذان گفتن. فاصلہ‌ی ما با عراقی‌ها به‌گونہ‌ای بود کہ صدایم‌به‌گوش آنها نیز می‌رسید 📞'! در همین حین تیری بھ گلویم اصابت کرد و من بہ زمین افتادم . یکی از امدادگران شروع‌به بستن زخم‌گردنم کرد♥️ .
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
__________علمدارِکُمیل🌱°•.
یکدفعه یکی از بچہ‌ها دویدو با عجلہ گفت : یِ سری عراقی دستاشونو بالا گرفتن و دارن بہ این طرف میان😳! لحظاتـے بعد هجده عراقی ك یکی از آنها افسرفرمانده بود خودشان را برد داخل سنگر. یکی از بچہ‌ را کھ عربی بلد بود را نیز برد🚶🏻‍♂. افسر عراقـے خودش را معرفی کردوگفت:درجھ‌ام سرگرد‌ وفرمانده‌ نیروهایی هستم کہ روی تپھ و اطراف آن مستقر بودند ، فرمانده پرسید چقدر نیرو روی تپھ هستند؟ گفت: الان هیچی!! ما آمدیم وَخودمان را اسیر کردیم.بقیه نیروها را هم فـــرستادم عقب چون نمی‌ خواستند تسلیم شدند،الان تپه خالیه!
به‌ما گفته بودن شما مجوس‌و آتش پرستید🔥. به ما گفتھ بودند برای اسلام بھ ایران حمله می‌کنیم و با ایرانی‌ها می‌جنگیم، باور کنید همه ما شیعہ هستیم. صبح امروز وقتی صدای‌اذان رزمنده شما را شنیدم‌ كِ با صدای رسا و بلند اذان می‌گفت ، تمام بدنم لرزید! وقتی نام امیرالمومنین علیه‌السلام را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت میجنگی ، نکند مثل ماجرایِ کربلا ..💔 دیگر گریھ امان صحبت کردن به او نمی‌داد.دقایقی‌بعد ادامه داد: برای همین تصمیم گرفتم تسلیم شوم و بار گناهم را سنگین‌تر نکنم .
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
__________علمدارِکُمیل🌱°•.
البته آن سربازی کھ به سمت موذن شلیک کرد را هم آوردم . اگر دستور بدهید او را میکشم🔫.حالا خواهش میکنم بگو موذن زنده است یا نه ؟! بعد با هم از سنگر خارج شدند و بھ سمت من آمدند ، تمام هجده اسیر عراقـے آمدند و بہ اصرار دست من‌را بوسیدندو رفتند . نفر آخر با التماس بہ پایم افتاده بود و گریھ می‌کرد و می‌گفت : من را ببخش ، من شلیڪ کردم🤦🏿‍♂ . بعد از آن فرمانده‌ی‌عراقی اطلاعات حملات بعدی دشمن را هم به ما داد و منطقہ بھ دست نیروهای ما افتاد :)✌️🏻🇮🇷
یکی‌از کارهایی کھ من خیلـے بہ آن توجھ داشتم انتقال مجروحین و شُهدا از منطقھ به عقب بود، با این کار می‌خواستم مرهمی بر درد های مادران‌وخانواده‌های رزمندگان باشم (:💔 در عملیات والفجر مقدماتـے پنج‌روز به‌همراه بچه‌های گردان‌کمیل و حنظلہ در کانال های فکه مقاومت کردیم اما تسلیم نشدیم🙅🏻‍♂❗️ سرانجام در۲۲ بَهمن سالِ ۱۳۶۱ بعداز فرستادن‌بچه‌های‌باقی‌مانده‌به‌عقب ، تنهایِ‌تنها با خُدا همراه شدم‌و‌عملیات که تمام شد دیگر از من خبری نبود ! نھ تنها از من،از بسیاری از همرزمانم هم خبری نبود🥀' تمام شُهدای کانال‌ کمیل و حنظلھ زیر آسمان‌فکہ ماندند و بیشرشان گمنام نام گرفتند .
السَلامُ‌‌عَلَی‌‌شَمسِ‌الظَّلامِ‌وَبَدرِالتَمام✨ سلام بر مولایـے کھ با طلاعِ شمس وجودش، مجالـے برای ظلم و ظلمت باقۍ نخواهد ماند. سلام بر او و بر لحظہ‌ای کھ با دیدن روی ماهش زمین و زمان غرق سرور خواهد شد!💛🌱'!
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
- سلام‌عزیزبرادرم❤️. .
- رفیق‌آسمون‌نشینِ‌مَن‌دلتنگتم❤️. .
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
- رفیق‌آسمون‌نشینِ‌مَن‌دلتنگتم❤️. .
「💦💙」 • . گویـے خُدا لبخندشان را برایِ شھادت گلچین کرده🌱'(: راز آن لبخند چیست؟! آیا صاحب تمام لبخندها مثل شما کوچ مـےکنند؟!💔 | Eitaa.com/komeil3
خدا یڪ علـے؏ داشت ، الحمداللّٰھ آن هم امام ما شد ..💚