eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
°•.🧡🍃〗- رفـیق‌مذهـبۍ هیچ‌وقت تحقیرت‌نمیکنہ تعمیرت‌میکنہ...🙂 🌸🍃 •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝
Γ🌿🌻🔗°○ 🦋 اصغر در روز عروسیش حتی يک دست لباس نو هم نخريد. كاپشنی هم که پوشیده بود، برای رفيقش بود. كفشش هم اصلاً معلوم نبود برای كیه. به هيچ وجه لباس نو نمی پوشيد. مثلاً: اگر يک پيراهن نو می خريد، می داد به خواهرش بپو شه و یکبار بشوره تا لباس دست دوم بشه و بپوشه. •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝
فاطمه‌ الزهرا س برای امام زمانش جانش را داد .... آیا ؟! ما برای امام زمانمان آماده‌ایم چکار کردیم برای ظهورش ؟؟!
[`~°•💔] 🖤 زيارة فاطمة الزهراء عليها السلام : اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة 🖤 ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.🥀 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ _الفَـــــرَج🎋 •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝
لبخندتوآرامش‌جان‌هاست؛ابراهیم💚!
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
لبخندتوآرامش‌جان‌هاست؛ابراهیم💚!
- اینجا‌هیچ‌چیزواقعۍنیست! نھ‌رفتنِ‌ٺُ، نھ‌ماندنِ‌من! انگاریڪ‌نفرداردماراخواب‌مۍبیند! . . 🍃:) • ✨☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 ヅ زهره خانم بلند آرش را صدا زد: ــ آرش بیا درو باز کن مادر صدای آرش از طبقه بالا به گوش رسید: ــ مامان نمیتونم بچه هارو تنها بزار تازه آروم شدن،آجی سمانه درو باز کن سمانه باشه ای گفت و با پاهای لرزان از جایش بلند شد ،ناخوداگاه سمیه خانم و زهره همراهش بلند شدند،نگاهی به آن ها انداخت و گفت: ــ شما براچی بلند شدید؟؟ همه به هم نگاه کردند،زهره آرام گفت: ــ نمیدونم چرا یه حس بدی به جونم افتاده سمیه خانم هم تایید کرد. عزیز بلند صلوات فرستاد و از جایش بلند شد و گفت: ــ مادر به دل منم بد افتاده،بیاید باهم بریم همه ترسیده بودند،خودشان هم دلیلش را نمی دانستند،به حیاط رفتند،تا سمانه میخواست به طرف در بروند،سمیه خانم دستش را گرفت: ــ مادر بزار من درو باز کنم ــ لازم نیست خودم باز میکنم ،شاید برگشتن به سمت در رفت،زنگ پشت سرهم نواخته می شد،فضای ترسناک و وحشت زده ای بر خانه حاکم شده بود،همه به سمانه و در خیره شده بودند،نبود مردی در خانه همه را به اندازه کافی ترسانده بود و لرز بر بدنشان نشانده بود. سمانه چادرش را مرتب کرد و در را آرام باز کرد،اما با دیدن قامت درشت مرد مشکی پوشی که صورتش را پوشانده بود،وحشت زده قدمی به عقب برگشت،اما مرد مشکی پوش سریع شیشه ای را باز کرد و مایعی را بر روی صورت سمانه ریخت و اورا هل داد،با صدای فریاد آرش که میگفت: ـــ اسید ریخت روش بدبخت شدیم صدای جیغ ها بلند شد،سمانه که به عقب پرت شده بود و سرش به زمین خورده بود و از شدت ضربه گیج شده بود،همه ی خانم ها بالای سرش نشسته بودند و ضجه میزدند،اما او فقط سایه محو و صدای مبهمی را می شنید. صدای اسید ارش در گوشش میپچید،احساس سوزشی را بر صورتش احساس می کرد،اما جرات نداشت که دستش را بلند کند و صورتش را لمس کند. آرش بیخیال بچه ها شد و سریع از خانه خارج شد و به طرف خیابان اصلی دوید ،همه ی راه را نفس نفس می زد،زیر لب میگفت: ــ غلط کردم غلط کردم کمیل و بقیه را از دور دید،با تمام توانش فریاد زد: ــ کمیل کمیل کمیل با شنیدن فریاد کسی که او را صدا می زند،برگشت بقیه هم کنجکاو به آرش نگاه کردند،کمیل چند قدم به سمتش رفت،آرش روبه رویش ایستاد و با گریه گفت: ــ سمانه،سمانه نفس نفس می زد و نمیتوانست درست صحبت کند،با شنیدن اسم سمانه همه نگران به او نزدیک شدند،کمیل بازوانش را گرفت و شدید تکان داد و فریاد زد: ـــ سمانه چی؟حرف بزن آرش ــ روی صورت سمانه اسید ریختند و بدون خجالت بلند گریه کرد،صدای یا حسین همه بلند شد و در کمتر از چند ثانیه همه با شتاب به سمت خانه دویدند. ... 〇 @Komeil3➣ •ميخاے از اولش بخونے؟🙃🎈↓ 🌿{https://eitaa.com/komeil3/8953
رفیق..! به‌ هیچکس‌ وابسته‌ نشو الا حسین(ع) بهترین‌ها تا ورودی ‌قبر ‌هستن ‌باهات اما حسین(ع).. ..
رفیق این‌ هفتہ کدوم‌ شھید داخل هیئت معرفۍ بشھ؟!😍 از همتون خواهش میکنم داخل نظرسنجی شرکت کنید♥:)) EitaaBot.ir/poll/rodk 🕊
تواین‌جمع‌کیا آرزودارن‌ بشن؟؟
بین‌پروفایل‌هاوپست‌هاۍکانال‌هاو... خیلی‌این‌آرزوبہ‌چشم‌میخوره تقریبامیشہ‌گفت: ۷۰-۸۰درصدبچہ‌مذهبی‌هااین‌آرزو رودارن..
آرزوی‌ خیلی‌خوبہ‌خیلی‌هااا ! اماهممون‌میدونیم‌فقط‌اینکہ‌آرزوشو داشتہ‌باشیم فایده‌نداره🚶‍♂ میخوام‌بگم‌چی‌میشہ‌کہ‌ میکنن...(:💔
وقتی‌بھت رومیدن‌‌کہ‌یہ توزندگیت‌پیداڪنی یعنی‌شھادت‌اصل‌نیست‌فرعہ‌اصلا.. بہ‌نظرم‌فقط‌فکرشھادت‌بودن‌یہ‌جورفقط برای‌خودت‌بودنه مثلابه‌این‌رسیدی‌‌شھادت‌خیلی‌خوبہ یعنی‌دنبال‌اینۍکہ‌بہ‌بھترین‌هابرسی اینجوری‌میشہ‌کہ‌شاید‌شھیدنشی...!!
کسی‌شھیدمیشہ‌کہ‌آرزوش‌شھادت‌نباشہ!!
اونایی‌کہ‌به‌این‌مقام‌رسیدم‌اول‌یہ خیلی‌ پیداکردن... اینقدراین‌‌ براشون‌اهمیت‌پیدا میکنہ‌کہ‌مثلااگربھش‌بگن‌میخوای‌الان‌ شھیدبشی، یافرصت‌میخوای‌تاهنوزباوجودت‌،ازاین ارزش کنی‌و کنی بدون‌شک‌پیشنھاد روقبول‌میکنن..
نه‌اینکه‌بگی‌دوس‌نداره‌شھیدشہ‌ها !! نه‌بلکہ‌میخوادباشہ‌تاهنوز بشہ وقتی‌شھیدمیشن‌که‌میبینن‌درجہ‌ی‌آخر حفظ‌ارزش‌،دادن‌جونشون‌هست...
وقتی‌خوب‌بندگی‌کنی‌حافظ‌باشی مثلاموعدمر‌گ‌که‌میرسه‌شایدخدابگه نه‌صبرمیکنم‌این‌بنده‌خودشونشون‌‌بده بزاریکم‌دیگه بهش‌بدم‌بیشتر کنه... وقتی‌موعدمرگ‌اصلیت‌رسید؛ خدامیگه‌خب‌حالا‌مرگ‌ازنوع بهش‌بدید!!!!☺️
مثلا خوب‌عاشق‌ شدن... وقتی در بود دیدن‌تنھاراه‌حل‌آخرین‌راه‌حلہ دفاع‌تا لحظہ‌آخرشون‌هست...
مخلص‌کلام‌اینکہ: رفیق‌تا برات نشہ شھادتم‌غیرممکنہ اگرتاوقتۍزنده‌ای‌ نکنۍبراش فکرکردن‌بہ‌شھادتم‌پوچہ‌وخنده‌دار...!
این‌کل‌حرف‌منہ بہ‌فکر‌مثل مُردن‌نباش! بہ‌فکرمثل زندگۍکردن‌باش! توهمت‌وباکری‌باش شھادت‌میادبغلت‌میکنہ...😉
ببخشیدخیلۍطولانۍشد حلال‌کنید🖤:)) یاعلی...