eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام✋🏻دوستان عزیز چرا از کانال لفت میدید؟🤔،لطفا اگه کانالمون مشکلی داره بهمون بگید تا بتوانیم با کمک هم کانالمون رو بهتر کنیم😇ممنونم✨🌈 @Rihan3
🌹شهید محمد جهان آرا شهر اگرسقوط کرد آن را پس میگیریم مواظب باشید ایمان تان سقوط نکند☝️ خرمشهر به لطف وبهای ۵۵۵۳شهید وبالغ برهزاران جانباز ازاد گردید حالا من وتو ای دوست گرامی مانده ایم و امانت دار این خونبها 😞 کمی تامل... نثار روح همه شهدا صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
برای شادی روح شهید محمدجهان آرا و تمام کسانی که برای دفاع از کشورمان شهید شدند ۱دونه صلوات بفرست🙏🏻💕
|✌️🏻😎| مگرمےشوددرسالࢪوزفتحـ👊🏻خرمشهرازتویادےنڪرد... چھ‌زیباگفتے↓😌 بچه‌هااگࢪشهࢪسقوط‌ڪرد دوباࢪھ‌فتحش‌می‌ڪنیم مࢪاقبـ🚫ــ‌باشید‌ایمانتان‌سقوط‌نڪند‌‌‌‌‌‌ 😇] شهیدجهان‌آࢪا 🌿] 😌]
چم امام حسن(ع) 👇👇👇👇
سلام برادرم ... سلاام رفیق شهیدم ... ماه رمضون هم داره تموم میشه و مثل منی اونو درک نکردیم وقتی فکر میکنم ماهی که مهمونی خداست مثل یه ضیافت چند ساعته به سرعت رو به اتمامه فقط چند روز مونده... بقض گلو میگیره و چقدر افسوس که درک نکردم مثل همیشه به چند عکس باقی مانده ازت نگاه میکنم به همون نگاه انرژی بخش که بهم امید میده گاهی ام لبخند تلخ نثارم میکنه میدونم که هستی میبینی میشنوی... اخه تو نور خدایی که تو دلم رخنه کرده برادرم میخوام ازت خواهش کنم.. برای امثال منی که بزرگیه این ماه مبارکو درک نکردن دعا کنی دعای تو سریع الجوابه...
••• از من بعید بود ! ولے عاشقت شدم ... از تو بعید نیست جهان عاشقت شود 💞
🧐 شمشیرت را غلاف کن بانو! که دلبری کرد، ابن ملجم، قاری قرآن زمان، شد قاتل امام علی علیه السلام...😔    
داخل که شدیم، دیدم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته. گفتم: «بچه بلند شو برو بیرون. الان اینجا جلسه‌اس.» یکی از کسانی که آنجا بود، سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: «این بچه، فرمانده‌ی گردان تخریبه.
؟ کمیل کمیل حمید حمید جان به گوشم اینجا هوا صافه اونجا چی؟ هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟ هوا صاف صافه به صافی تمامی موهای بیرون ریخته به صافی نگاه های دوخته به صافی مانتوهای چسبیده به صافی مارک های ازپشت دیده آه ه ه حاجی نمیشه جاتو عوض کنی؟
خیلی گشته بودیم، نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه به تنش بود. چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد، خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. روی عقیق نوشته بود: « به یاد شهدای گمنام»
میگما قبول دارید ؟! «مقصر خودمانیم ! که آدم شدن را .... ! وعده داده ایم ... از رجب به شعبان از شعبان به رمضان از رمضان به محرم کسی از لحظه ی دیگر خبر دارد ؟!
باید خاڪریزهای جنگ را بکشانیم به شهر ! یعنـی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم. در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عج" تربیت می‌شود.
معلم وارد کلاس شد وشروع به حضوروغیاب کرد: بزرگراه همت...............حاضر غیرت همت.................غایب ورزشگاه همت..............حاضر مردونگی همت.............غایب مرام همت...................غایب سمینارهمت................حاضر آقایی همت..................غایب صداقت همت................غایب همایش همت..............حاضر صفای همت................غایب عشق همت...............غایب آرمان همت...............غایب یاران همت................غایب تیپ همت................حاضر غایبا از حاضــــرابیشتــــربودن کلاس تعطیـــــــــــــــــــــــــــــــل
شهید مرحمت بالازاده هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با التماس ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس ! تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده …
شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . . .
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﮔﺮ: ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ سینه‌اش ﺭُﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ می‌کرﺩ. ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭُﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ. ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ می‌زﺩ. ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی. ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴ‌‌ﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ می‌فرستن، ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ! ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ. ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...! و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............" شهید رضا قنبری، معروف به "شهید خندان"تهران سال 1364
حقا که سر پایین انداختن کمه!!! دختری رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟! گفتم: ببخشید چی واقعا ؟! گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد ! گفتم: بله گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید ! گفتم: آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه ! گفت: کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟ گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ..!
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا ❤️ (به روایت آقای موسوی زاده)
یه شعـــر از باباطـاهــــر بــرام بفـــرست😄 @Rihan3
🔸" در محضـر شهیــــد " .. تو خط عراقی ها همه جا رو می‌کوبیدند صدای اذان را ڪہ شنید گفت نگه دار نمــاز بخونیم گفتم خمپاره میاد خطر داره ... گفت : کسی که میاد جبهه را نباید ترک کنه ...
نماز را سر وقت بخـوانیـد. و نماز را ڪوچڪ نشمارید، زیرا ڪوچڪ شمردن آن ظلم ڪردن بـہ خود است. 🕊
🔻یادته بابا جونم !؟
تکه نان خشکی را روی زمین دید. خم شد و آن را برداشت.در کنار کوچه نشست و با آجر به آن نان کوبید وخرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود. 📚کتاب خدای خوب ابراهیم صفحه24