من ایستاده بودم....آماده ای بشنوے؟ التماس‌دعا😭✋

من ایستاده بودم...دیدم‌که‌درافتاد....😭 حسن‌نالہ‌میزد..باااااباااامادرافتاد😭💔

تو افتاده‌بودی،درم‌روۍزانوت‌ سادات‌ببخشید🥀 شایدهرڪۍردشد،لگدزد‌بہ‌پهلوت...😭💔

شب‌جمعہ‌است‌هوایت‌نڪنم‌میمیرم...🥀

مثل‌همین‌شب‌هایۍبود، امیر‌امؤمنین‌‌شروع‌ڪرد‌تو‌دل‌شب.. "یہ‌جملہ‌ے‌ڪوتاه‌بگم‌بریم‌ڪربلا...😭یہ‌ نالہ‌هم‌براے‌ارباب‌بزنیم..😭💔"

همچین‌ڪہ‌شروع‌ڪرد‌بدن‌رو‌غسل‌بده‌، همتون‌این‌روضہ‌رو‌شنیدید‌‌، یهو‌دیدن‌علے‌سر‌بہ‌دیوار‌گذاشت‌بلند‌بلند‌ شروع‌ڪرد‌گریہ‌ڪردن.... علے‌چے‌دیده‌؟ علے‌‌یڪم‌خون‌دیده ، علے‌یڪم‌خون‌آبہ‌دیده.. علے‌بازوے‌ورم‌ڪرده‌دیده اینجورے‌سربہ‌دیوار‌گذاشت‌نالہ‌زد😭💔

آخ‌دلا ‌بسوزه‌براے‌اون‌خانمے‌ڪہ ، بالاے‌تل‌داره‌نگا‌میڪنہ...💔😭 یہ‌عده‌دارن‌با‌نیزه‌میزنن...🥀 آه‌...‌ یہ‌عده‌دارن‌با‌شمشیر‌میزنن‌آماده‌ای‌بشنوی‌؟ اون‌نامرد‌نیزه‌رو‌برداشت‌ڪرد‌تو‌حلقوم‌ حسین‌...😭💔😭💔

#سِیدرضآ💔:)

+رفقااگہ‌نظرۍدرباره‌محفل‌هست باجان‌ودل‌میشنویـم :)↯ https://harfeto.timefriend.net/16106517298969

الـتماس‌دعا یاعلے💔✋🏼

+رفقاحرفۍنیست..؟!

-ناگھان‌بازدلم‌یادتوافتادوشکست💔:)

『 بہ‌نام‌خنده‌چشمان‌ابࢪاهیم♥』

°•.🌹🍃✿" کافی‌ست‌صبح‌کہ چشمانت‌راباز‌میکنۍ بخندبزنی‌جــانم...🌿 صــــبح⛅️کہ‌جای‌خودش رادارد.ظھروعصروشب هـــــم‌بخـیر‌می‌شود(:♥ #سلام‌عزیزبرادرم🦋✋🏻 •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝

°•.🌹🍃✿" یکبار که آمده بود مرخصی. خواهرش حدوداً ۵ ماهه بود. بغلش کرده بود و با بچه حرف می زد، بازی می کرد باهاش. این بچه‏ ی کوچک قه قه می خندید، مجید کیف می کرد. از اتاق آمد بیرون، حواسم بهش بود، داشت با خودش حرف می زد: «تو با این خنده ها و شیرین کاری هات، نمی تونی منو به این دنیا وابسته کنی. با این کارها نمی شه منو از جبهه واداشت.» ساکش رو بست و رفت ! •شھیدمجیدزین‌الدین🦋 #یادشون‌باصلوات🌼🍃 •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝

باحسین‌تابہ‌قیامت...♥:)

بھترین‌صداصدای‌ِمادرِ(:💔 -محسن‌عراقۍ🎙-