•°💛🖇📿✿
کتـٰابِ ‹آرامجــٰان(:♥️›
نویسندھ:آقاۍمحمدعلـےجعفرۍ✍🏿'
📚خلاصـھایازڪتاب :
این ڪتاب داستان زندگۍ شھید حریم امنیت محمدحُسینحدادیان بھ روایت مادرشونِ🖐🏿🌱'
ڪتابِ زیبا و جذابـے ڪھ پیشنھاد میکنم حتما بخونید😁❤️
- #معرفـےڪتابِارزشۍ✨ -
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
♥️:)!
•
.
صبح یعنـے تو بخندۍ و از آن
لبخندت..
غصـھ از حسرتِ لبخند طُ رسوا بشود (:♥️
#سلامعلۍابراهیم🌱'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
- https://eitaa.com/BORHAN_ZN/2023 !
- https://eitaa.com/FAGAAR/721 !
تشڪراتدمتونامامحَسنـے
لطفکردین(:🌱'
•°💛🖇📿✿
کتـٰابِ ‹آن²³نـفر(:♥›
نویسندھ:آقایِاحمدیوسفزاده✍🏿'
📚خلاصـھایازڪتاب :
این ڪتاب حـٰاوی خاطرات بیستوسـھ نوجوان است ڪھ توسط ارتشِ بعث در عملیاتِ بیتالمقدس بـھ اسارت در آمدند و دیڪتاتور عراق سعـے داشت از این نوجوانان براۍ ایجـٰاد جنگ روانـے علیـھ ایران استفاده ڪند🔪😊
- #معرفـےڪتابِارزشۍ✨ -
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
♥️..
•
.
نیستـے و حالا
هر پنجشنبھ ڪھ مـےشود،
ما و گریـھ و خـٰاطرهها جمع مـےشویم
دورِ نبودنت (:'♥️
#یادشونباصلوات🌱'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:
•
.
آمھدۍ ،
رفیقِ آسمونـے شھادتت مبارڪ :)♥️
#شھیدمھدۍزینالدین🌱'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
♥️-!
•
.
قلبِ مَن . . .
جـٰایگاه همیشگـے توست! :)♥️
#سلامعلۍابراهیم🌱'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- حـٰاجهمت (:♥️ -
علمدارِکمیل .mp3
1.28M
••|🎧🖇❤️'
- ماجرایِشھادتیڪمجروح:)🍂
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
•°💛🖇📿✿
کتـٰابِ ‹خودسازۍبھسبڪشُهدا›
نویسندھ:موسسھفرهنگۍحماسہ¹⁷✍🏿'
📚خلاصـھایازڪتاب :
این ڪتآب دربردارندھ خـٰاطرات تعدادۍ از شُھدایِ جنگ ایران و عراق بوده و موضوع آن خودسـٰازی است!♥
این خاطرات شامل مراحل خودسازۍ از جملـھ مشارطہ [شࢪط ڪردن با خود برای انجـٰام ندادن گنـٰاھ، مراقبـھ، محاسبہ ،معاتبـھ و معاقبہ است🌱']
در هر خـاطره نامشھید ذڪر شده و محل و سال تولد، محل و سالِ شھادت و مزار وۍ معرفـے میشود،در پایان هر خاطره نیز دستورالعمل هاے مختلف خودسازۍ از نگاھ بزرگان دین و ائمـھ معصومین؏ ارائـھ شده است(:❕🌹'
- #معرفـےڪتابِارزشۍ✨ -
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:
با همـھ گرم میگرفت و زود
صمیمۍ میشد..!
خودش را توۍ دل بچـھهای رزمندھ
جـٰا ڪرده بود(:♥️
وقتۍ نبود جای خالۍاش زیاد حس میشد
انگار بچہها گم ڪردهای داشتند و
بۍ تاب آمدنش بودند..🌱'
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:
خبر ڪ میدادند آقا مھدۍ برگشتہ
دیگر ڪسۍ نمۍماند
همـھ بدو میرفتند سمش!😃♥️
میدویدند دنبآلش تا روۍ دست بلندش کنند😅
از آنجا بـھ بعد دیگر اختیارش دست خودش نبود!
گیر افتاده بود دست بچـھها😁
مدام شعار میدادند فرمـٰانده آزاده..!😎✌️🏻
بالاخره یڪ جورۍ خودش دا از چنگ و بال نیروها در میاورد👀🌹
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:
مینشست گوشـھای دور از چشم بقیہ،
با خودش زمزمـھ میڪرد و اشڪ میریخت..
خودش را سرزنش مۍڪرد ڪھ:
مھدی! فڪر نکنۍ کسـے شدی ڪھ
اینھا این قدر خاطرت زو میخوان!🚶🏿♂
نـھ اشتباه نکن ،
تو هیچۍ نیستـے ،
تو خاڪ پاۍ این بسیجیایۍ..:)🌱'
و همینطور میگفت و اشڪ میریخت..