مرحوم ملا احمد نراقی گوید: در کنار فرات صیادان زیادی برای ماهیگیری مینشستند.
نوجوانی با پای معلول، کنار فرات میآمد و مبلغی میگرفت و دست به هر تور ماهیگیری که میخواست میزد و تور او پر ماهی میشد.
این نوجوان هر روز برای یک نفر این کار را میکرد و بیشتر انجام نمیداد. گمان کردم علم طلسم بلد است. روزی او را پیدا کردم،دیدم حتی سواد هم ندارد.
علت را جویا شدم. گفت: من مادر پیری داشتم که برای درمان او مجبور بودم در همین مکان ماهیگیری کنم، روزی تمساحی پای مرا گرفت و قطع کرد. نزد مادر آمدم و گریه کردم.
او دعا کرد و گفت: «خدایا پسر مرا بدون نیاز به وجودش روزی آسانی بده که او سلامتی خود را به خاطر من از دست داد.» بعد از مرگ مادرم وقتی من در فرات تور میاندازم، از بین همه صیادها ماهیها وارد تور میشوند. و حتی وقتی که من تور در فرات نمیاندازم، کافی است دستم را به توری بزنم، همه ماهیهای روزی من که بهخاطر دعای مادر من است در آن تور جمع میشوند.
@komeil3
آمده بودم که تـ❤️ـو را بشناسم
خودم را یافتم 🌿
🌱من در تو،او را لحظه به لحظه دیدهام
شاید خودت هم ندانی اما
من با تو، #خدا را پیدا کرده ام...💖
#هادی_دلها❤️
#شهیدابراهیم_هادی
@komeil3
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
#حسینجانم✨♥️
دانِه دانِه ذکرِ تسبیحم
فقط شُد [ #یاحسین❤️😍🙌 ]
شَأنِ ذِڪرَت کمتر از
"یٰا نور و یٰا قُدّوس " نیست
#چادرانه
چادرمــ♥️
من هــر روز 🌤
عـاشقانہتر مینویسمــ📝
تا همہ تبـــ ڪننــ🤒ــد در حسرتـــ
داشتنـــ معشــوقہ اے
شبیہ | تُ | 💞
#چادرم_را_دوستــ_دارم😍
.
#رفیق_خاص
.
.
رفیقشهیدیعنی:😇
ٺـوے اوجِ نا امیدے..،🌱🕊
🍂یڪ پارٺے بین ٺو و خـدا بشھ🍂
|^و جـورے دستٺ رو بگیرھ🌟
ڪھ متوجه نشی (:💚
.
.
#خآصیٺرفیقشہید♥️🌿
#هوالعشق🖤
#پارت_سه❃
#پلاک_پنهان🌿
#فاطمه_امیریツ
کمیلیکهخیلیبهرفتارشمشکوکبود،حیاومذهبی
بودنشبامخالفتنظامو ولایتاصلاجور درنمیآمد.😐
با اینکهدراین25سالاصلارفتاربدیازاوندیدهبود،
امااصلانمیتوانستباعقایداوکناربیاییدودربعضی
ازمواقعبحثیبینآنهاپیشمیآمد.
بهحیاطبرگشتومشغولکمکبهبقیهشد،فضای
صمیمیخانوادهینسبتابزرگشرادوستداشت،
باصدایکمیلکهخبرازآمادهشدنکباب😋هامیداد،
همهدورسفرهایکهخانمهاچیدهبودند،نشستند.سر
سفرهکمکمداشتبحثسیاسیپیشمیآمد،کهباتشر
سیدمحمود،پدرسمانههمهدرسکوتشامراخوردند.
بعدصرفشام،ثریازنبرادرسمانهوصغراشستنظرفها
رابهعهدهگرفتندوسمانههمراهزینبوطاهادرحیاط
فوتبالبازیمیکردند⚽️،سمانهبیشتربهجایبازی،
آنهاراتشویقمیکرد،باصدایفریادطاهابهسمتاو چرخید:
_خالهتوپوشوتکن⚽️
سمانهضربهایبهتوپزد،کهمحکمبهماشینمدلبالای
کمیلکهدرحیاطپارکشدهبوداثابتکرد،سمانهبا
شرمندگیبهطرفکمیلچرخیدوگفت:
_شرمندمحواسمنبود🤭😓
+اینچهحرفیه،اشکالینداره
سمانهبرگشتوچشمغرهایبهدوتاوروجکرفت!
باصدایفرحنازخانم،مادرسمانهکههمهرابرای
نوشیدنچایدعوتمیکرد،بهطرفاورفتوسینیرا
ازاوگرفتوبههمهتعارفکردوکنارصغرانشست،کهبا
لحنیبانمکزیرگوشسمانهزمزمهکرد:
_انشاءاللهچاییخاستگاریتننه😄
سمانهخندیدومشتیبهبازویشزد،سرشرابلند
کردومتوجهخندیدنکمیلشد،باتعجببهسمتصغرا
برگشتوگفت:
_کمیلدارهمیخنده،یعنیشنید؟؟🤭😨
صغرا استکانچاییاشبرداشتوبیخیالگفت:
_شاید،کمیلگوشایتیزیداره.
عزیزبالبخندبهدخترهاخیرهشدوگفت:
_نظرتونچیهامشبپیشمبمونید؟
دخترانگاهیبههمانداختند،ازخدایشانبودامشبرا
درکنارهمسپریکنند،کلیحرفناگفتهبود،کهباید
بههممیگفتند.
بالبخندبهطرفعزیزبرگشتندسرشانرابهعلامت
تاییدتکاندادند.
_ولیراهتوندورمیشه.
باصحبتسمیهخانم،لبخندازلبدخترامحوشد،کمیل
جدیبرگشتوگفت:
_مشکلینیست،منفردامیرسونمشون.
+خبمادرجان،توهمبا آرشامشببمونـ.
_نهعزیزجونمننمیتونمبمونم.
سیدمحمودلبخندیزد و روبهکمیلگفت:
_زحمتمیشهپسرم.
+نهاینچهحرفیه🙂
دخترهاذوقزدهبههمنگاهیکردندوآرامخندیدند😆
#ادامه_دارد...
@komeil3