در تاریکی شب با هم قدم می زدیم.
پرسیدم:
آرزوی شما شهادته درسته !
خندید بعد از چند لحظه سکوت گفت:
شهادت ذره ای از آرزوی من است
من میخواهم چیزی از من نماند.
مثل ارباب بی کفن امام حسین علیه السلام
قطعه قطعه شوم
اصلا دوست ندارم جنازم برگردد
دلم میخواد گمنام بمونم.
چون مادر سادات قبر ندارد،
نمیخوام مزار داشته باشم.
سلام بر ابراهیم
میگفت:
حاجیوقتیعاشقخدابشی،
دیگههیچگناهیبهتحالنمیده...
خیلیراسمیگفت...؛
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
حاجی...(:"
دلمونازایندنیاگرفتهها
_نمیخوایدعوتمونکنی؟!
+میگفت:
بیپناهڪہبشے،
نیمہشـبا
بہپناهگاهخدا
پناهندهمیشے...
#سخنان_استاد|•°
رفقآےجان^^
برايیہمریضڪہ
روےتختبیمارستانہ
یہحمدشفابخونید:((
#اجرتۅنبامادرسادات...