#سلام_امام_زمانم
💢 چه سست خانه ای است ایمان بدون یاد امام حیّ و حاضر!
🌺 سلام بر تو و بر بلندای حضور تو که جز بر آن عمارت، ایمان استوار نمی ایستد.
#حضرت_دلبر
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
»»» آیه ی روز :
**********
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
کهف-49
و کتاب [= کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده میشود، پس گنهکاران را میبینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و میگویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند.
**********
نکته ها:
بارها قرآن از مسئله ى كتاب و پرونده و نامه ى عمل در قیامت سخن به میان آورده است و مى فرماید: فرستادگان ما مى نویسند: «اِنّ رُسلنا یَكتبون»(47)، آثار كارها را هم مى نویسیم: «نَكتُب ما قدّموا و آثارهم»(48)، نامه عمل آنان بر گردنشان آویخته مى شود: «اَلزمناه طائره فى عُنُقه»(49)، پرونده ها در قیامت گشوده مى شود: «و اذ الصُّحف نُشرت»(50)، نامه ها به دست خود افراد داده مى شود؛ نامه ى خوبان به دست راست و نامه بدكاران به دست چپ آنان داده مى شود. همان گونه كه هر فردى پرونده اى دارد، هر امّتى نیز كتاب و پرونده اى دارد. «كلّ اُمّة تُدعى الى كتابها»(51)
پیامبراكرم صلى الله علیه وآله در بازگشت از جنگ حُنین، در یك صحراى خشك فرود آمد. به اصحاب فرمود: بگردید تا هر چه از چوب وخاشاك یافتید گرد آورید. اصحاب رفتند و هر كس چیزى آورد. روى هم ریختند و انباشته شد. پیامبر فرمود: «هكذا تجتمع الذنوب، ایّاكم و المحقّرات من الذنوب» گناهان اینگونه جمع مى شوند، پس از گناهان كوچك پرهیز كنید.(52)
از این برنامه این درس را نیز مى توان گرفت كه پیامبر خدا صلى الله علیه وآله آموزشى اردوئى و بیابانى تجسّمى، نمایشى و عملى، همراه با پركردن اوقات فراغت براى یاران خود داشتند، آن هم وقتى كه خطر غرور ناشى پیروزى در جنگ در كمین آنان بود، واصحاب خود را بى گناه یا كم گناه مى پنداشتند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: در روز قیامت هنگامى كه كارنامه ى عمل انسان به او داده مى شود، پس از نگاه به آن و دیدن آنكه تمام لحظه ها و كلمه ها و حركات و كارهاى او ثبت شده، همه ى آنها را به یاد مى آورد، مانند اینكه ساعتى قبل آنها را مرتكب شده است، لذا مى گوید: «یا ویلتنا ما لهذا الكتاب لایُغادر صغیرة...».(53)
آنان كه در دنیا بى خیال و بى تفاوت بوده و به هر كارى دست مى زنند، در آخرت هراس و دلهره خواهند داشت، «مشفقین» ولى مؤمنان كه در دنیا اهل تعهّد و خداترسى بودند در آنجا آسوده اند. «اِنّا كنّا قبل فى اهلنا مشفقین»(54)
-----
47) یونس، 21.
48) یس، 12.
49) اسراء، 13.
50) تكویر، 10.
51) جاثیه، 28.
52) كافى، ج 2، ص 288.
53) تفسیر المیزان.
54) طور، 26.
**********
پیام ها:
- در قیامت، هم نامه ى عمل هر فرد به دستش داده مى شود، هم كتابى در برابر همه قرار داده مى شود. «و وُضِع الكتاب»
- نگرانى و هراس مجرمان، از عملكرد ثبت شده ى خویش است، نه از خداوند. «مشفقین ممّا فیه»
- قیامت، روز حسرت و افسوس مجرمان است. «یا ویلتنا»
- علم افراد به عملكرد خودشان در قیامت چنان است كه گویا همه با سواد مى شوند، چون كتاب و خواندن براى همه مطرح است. «وُضِع الكتاب... مشفقین ممّا فیه»
- عمل هاى انسان داراى درجات است. «صغیرةً ولا كبیرةً»
- قیامت، صحنه ى تجسّم عمل هاى انسان است. «وجدوا ما عملوا حاضراً»
- داشتن عدالت وظلم نكردن، لازمه ربوبیّت الهى است. «و لایَظلم ربّك احداً»
**********
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت41
سر کوچه هجله ای درست کرده بودن
اشک مهمان صورتم شد
وارد حیاط خونه شدیم
حسام بیرون ایستاد ،من وارد خونه شدم
رفتم گوشه ای نشستم
مادر آقای ساجدی ،عکس پسرش و گرفته بود تو بغلش و هیچی نمیگفت ،حتی گریه هاشم خشک شده بود
خواهرای اقای ساجدی گریه میکردن و از تنهایی برادرشون حرف میزدن
بعد نیم ساعت ،پیکر اقای ساجدی رو آوردن
با اومدن تابوت همه شیون سرداده بودن
مادر آقای ساجدی بلند شد و رفت داخل یه اتاق
با یه کت و شلوار دامادی برگشت
مادر آقای دامادی: یاسر جان دم رفتن گفته بودی برام لباس دامادی بخر ،گفتی
ایندفعه برگشتم میرم خاستگاری
یاسر مادر ،بلند شو بریم برات خاستگاری
یاسر جان دومادیت مبارکت باشه
صدای گریه ها بلند شد
بعد چند دقیقه دوستای اقای ساجدی اومدن و زیر تابوت و گرفتن و رفتن
انگار با رفتن پسر ،مادر جان داد😭
مادر مات و مبهوت کت و شلوار و دستش گرفته بود و دم نمیزد
کمی بعد حسام صدام کردو رفتم بیرون
حسام : نرگس جان خوبی؟
( اشک میریختم و گفتم): حسام مادرش
حسام : نرگسی بریم خونه ،حالت خوب نیست
به اصرار حسام رفتیم خونه
حالم اصلا خوب نبود ،همش مادر ساجدی جلوی چشمام بود ،که چه طور آروم به پسرش نگاه میکرد واسه تشیع پیکر ساجدی،حسام منو نبرد همراه خودش ،زنگ زده بود واسه زهرا ،زهرا اومد پیشم
منم مثل مرده ها یه گوشه کز کرده بودم و اشک میریختم
زهرا: نرگس جان ،آجی خوشگلم ،اگه به فکر خودت نیستی ،به فکر اون بچه معصوم تو شکمت باش
اون چه گناهی کرده که گیر تو افتاده
- وااایی زهراا تو ندیدی مادرشو ،
زهرا: خدا انشاءالله بهشون صبر بده
ولی به خدا کاره تو هم درست نیستااا ،
نزدیکای غروب بود که حسام اومد
بادیدنش فهمیدم که چقدر سخت از بهترین دوستش جدا شد
حسام اومد سمتم و دستمو گرفت: خوبی نرگسم ؟
زهرا: چه خوبی اقا حسام،از صبح تا الان داشت گریه میکرد ،به خدا این دختر دیونه است
حسام: شرمنده زهرا خانم،مزاحم شما هم شدیم
زهرا: این چه حرفیه ،به خدا دلم میخواد نرگس و خفه اش کنم ،یه کم حرف گوش نمیده ،شاید به حرف شما گوش بده
حسام یه نگاهی به من کرد، با نگاه حسام قلبم آروم گرفتم
نگاهش پر از حرفای قشنگ بود که جلوی زهرا نمیتونست بگه
زهرا: خوب من دیگه برم
حسام: زهرا خانم ،زنگ بزنین اقا جواد هم بیاد دور هم باشیم
زهرا: آقا جواد امشب تا دیر وقت سرکاره ،در ضمن شام درست کردم ،یه کم غذا بدین این دختره بخوره
طفلک اون بچه داخل شکمش
از گرسنگی تلف میشه آخر
(حسام خندید): چشم ،دستتون درد نکنه ،میخواین برسونمتون؟
زهرا: نه خودم میرم ،نرگس تنها نباشه بهتره
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت42
بعد از رفتن زهرا ،حسام رفت یه کم غذا آورد ،نشست کنارم
سرشو گذاشت روی شکمم
حسام: نرگس جان ،بچه امون گشنه اشه هااا ،صدای گریه اشو میشنوم ،نمیخوای یه چیزی بخوری
( میدونستم حالش بدتر از منه ،ولی چیزی نمیگفت،این منو دیونه میکرد)
غذا رو گرفتم و خوردم
حسام : آفرین دختر خوب ،الان کوچولومونم سیر شده
اینقدر خسته بودم که رفتم توی اتاق خوابیدم
با صدای اذان صبح بیدار شدم
رفتم بیرون دیدم حسام درحال قرآن خوندنه
وضو گرفتم چادرمو سرم کردم، سجاده مو یه کم عقب تر از سجاده حسام پهن کردم
ایستادم به نماز خوندن
بعد از تمام شدن نماز سجاده مو بردم کنار سجاده حسام گذاشتم
حسام: قبول باشه نرگسم
- قبول حق باشه آقا
حسام جان
حسام: جانم
- فردا بریم بهشت زهرا؟
حسام: چشم
سرمو گذاشتم روشونه اش
- بلند تر بخون اقای من
صدای خوندن قرآن، اونم با صدای حسام ارومم میکرد
انگار بچه درون شکمم از شنیدن صدای پدرش هم جون گرفت
چشمامو باز کردم و دیدم یه بالش زیر سرم بود
بلند شدم دیدم حسام داخل آشپز خونه داره صبحانه آماده میکنه
حسام : بیدار شدی ؟
- سلام
حسام: سلام به روی ماهت
پاشو بیا ،که بچه ام گشنه اش شده
- چشم
بعد از خوردن صبحانه رفتیم سمت بهشت زهرا
وارد بهشت زهرا شدیم ،یه فاتحه ای خوندیم
و رفتیم سمت گلزار شهدا ،رفتیم سرخاک ساجدی
نشستیم فاتحه ای خوندیم
حسام با دستاش جلوی اشکاشو میگرفت
حسام: نرگس میدونی ،من و یاسر با هم اسم نوشته بودیم واسه رفتن به سوریه؟
اسم یاسر افتاد و رفت ،منم تنها موندم
روزی که خبر شهادتش و دادن همون روز اسم منم افتاد
( با شنیدن این حرف ،دنیا رو سرم آوار شد
الان اومدی اینجا به دوستت خبر خوش بدی یا داری منو آماده میکنی بیمعرفت)
چیزی نگفتم و بلند شدم
- بریم حسام جان
( حسام حالمو فهمید،بدون اینکه کلمه ای حرف بزنه ،رفتیم
توی راه هیچ حرفی نزدیم
وقتی رسیدیم خونه ،من رفتم توی اتاق و دراز کشیدم)
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
💢به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا؛ در پی حمله تروریستی ناجوانمردانه اشرار و معاندان در شب گذشته و تلاش برای ورود به کشور با مقاومت مرزبانان دلیر برجک مرزبانی "مزه سر" هنگ مرزی سراوان روبه رو شدند که در این درگیری متاسفانه ۶ نفر از مرزبانان دلیر، به درجه شهادت نائل و تروریست ها با تحمل تلفات از صحنه درگیری متواری شدند.
🔹"این اقدام ناجوانمردانه حتما بی پاسخ نخواهد ماند".
🔹شایان ذکر است؛ سردار "قاسم رضایی" جانشین فرمانده کل انتظامی کشور به همراه سردار "احمدعلی گودرزی" فرمانده مرزبانی فراجا برای بررسی موضوع از ساعاتی پیش در منطقه درگیری حضور پیدا کردند.
🔹براساس این گزارش اسامی شهدا عبارتند از:
گروهبانیکم شهید "حسین بادامکی"
گروهبانیکم شهید "علی غنی با تدبیر"
گروهبانیکم شهید "رضا برجی"
سرباز وظیفه شهید "محمد جمالزاده"
سرباز وظیفه شهید "یونس سیفی نژاد"
سرباز وظیفه شهید "ناصر حیدری"
#سرباز ؛ جائیکه حاج قاسم میگه بعد از شهادتم روی قبرم بنویسید ، سرباز
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🔴 بارش تگرگ به اندازه تخم مرغ در کرمانشاه
🔹بارش شدید باران و تگرگهایی به اندازه تخممرغ در روز گذشته و امروز در استان کرمانشاه به ویژه منطقه اورامانات سبب ایجاد خسارت بر مزارع، باغات و بسیاری از اموال مردم شد.
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها گروهی که هلاک نمیشوند!
توصیه مهم و کاربردی #آیت_الله_بهجت به جمعی از جوانان
✅ راهکاری ساده برای افزایش معرفت
📚 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت سالروز ارتحال آیتالله #بهجت
#خادم_الشهدا
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
4.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
اعتراف تکان دهنده متهم پروندهٔ
شهید #آرمان_علی_وردی
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️تصاویری از تشییع پیکر پنج شهید حمله تروریستی به برجک مرزبانی «مزهسر» در سراوان.
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8