noormags-سخنی_در_باب_اعتبار_سندی_زیارت_عاشورا_(نکته_های_پژوهشی_-_1)-345597_738842.pdf
287K
🔺 |سخنی درباب اعتبار سندی زیارت عاشورا|
✍ ایتالله سیدموسی شبیری زنجانی
بهدر خواست دوستان پیرو بعضی بحثهایی که در فضای مجازی شکل گرفته بود، دو مقاله در بررسی و تایید سند زیارت شریف عاشورا در کانال قرار میگیرد. متن اول ، توضیح مختصری از رجالی معاصر ، حضرت ایتالله شبیری زنجانی.
@konashmirrokni
noormags-وجوه_تضعیف_و_تصحیح_اسناد_زیارت_عاشورا-108885_738842.pdf
616.7K
🔺 |وجوه تضعیف و تصحیح استاد زیارت عاشورا|
✍ محمدحسن محمدی مظفری
در این مقاله بطور مبسوط به دو طریق روایت زیارت عاشورا پرداخته شده است و طریق شیخ طوسی در مصباحالمجتهد به عنوان طریق صحیح معرفی شده.
#مقاله
#رجال
@konashmirrokni
جلسه دوم.mp3
19.29M
🔺 | حلقه کتابخوانی "در امتداد قیام حسینی" |
🔹 جلسه دوم: کتاب قیامحسین (اثر مرحوم دکتر شهیدی) ؛ بخشهای اول تا پنجم
#صوت
#در_امتداد_قیام_حسینی
@konashmirrokni
جلسه سوم.mp3
16.09M
🔺 | حلقه کتابخوانی "در امتداد قیام حسینی" |
🔹 جلسه سوم: کتاب قیامحسین (اثر مرحوم دکتر شهیدی) ؛ بخشهای ششم تا دوازدهم
تذکر: دو نفر از حاضرین در جلسه شش قسمت مورد بحث را ارائه کردند که در صوت موجود نیست و صرفا نکات و توضیحات بنده در صوت حفظ شده است.
#صوت
#در_امتداد_قیام_حسینی
@konashmirrokni
20180214090914-9796-119.pdf
810.4K
🔺 | کلینی و حوزه حدیثی قم |
✍
عبدالرضا حمادی
سیدعلیرضا حسینی
بعض از مستشرقین به اشتباه کلینی را متعلق به حوزه حدیثی بغداد دانستهاند(نظیر تمیمه بیگمدائو). پژوهش فوق با تحقیقی دقیق در اسناد و طریق تحمل روایات کافی نشان داده است که کافی قطعا متعلق به حوزه قم است.
البته خوب است توجه کنیم که کافی گویی در نقطه جمع تمامی جریانات مختلف حدیثی قم است، بطوری که نمایندگان جریانات مختلف در آن حضوری پررنگ دارند؛ از احمد بن محمد بن عیسی گرفته تا احمد بن محمد بن خالد برقی و نیز جریانی که سهلبنزیاد نماینده آن است.
این پژوهش نمونه خوبی است از تحقیق غیررجالی در اسناد روایات و نشان میدهد که چطور میشود صرفنظر از افادات رجالی، به لحاظ تاریخی اسناد روایات را مدّنظر قرار داد.
@konashmirrokni
جلسه چهارم.m4a
35.04M
🔺 | حلقه کتابخوانی "در امتداد قیام حسینی" |
🔹 جلسه چهارم: جمعبندی کتاب قیامحسین (اثر مرحوم دکتر شهیدی)
#صوت
#در_امتداد_قیام_حسینی
@konashmirrokni
4_6010471336755857644.pdf
1.51M
🔺 | مقدمات یادگیری فلسفه ارسطو از دیدگاه آمونیوس و فارابی |
✍ مریم سالم
این مقاله با تمرکز بر رساله "فی ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم الفلسفه" از فارابی نوشته شده است. چنانکه در پاورقی ترجمه این رساله توضیح دادهام، نگارش چنین متنهایی گویی رسمی اسکندرانی بوده است که همه فیلسوفان در هنگام ورود به کتاب قاطیغوریاس (مقولات) آن را بجا میآوردهاند. در آن پاورقی رساله ابوالفرج طبیب را به عنوان نمونه معرفی کردهام.
اما نویسنده این مقاله بخوبی با مقایسه این رساله با رساله آمونیوس در همین باب، توانسته ریشههای قدیمتر این رسم را نشان دهد. نکته حائز اهمیت این است که بنده در آن پژوهش با استفاده از شواهدی که در متون اسلامی یافته بودم، تاکید کرده بودم که قاطیغوریاس برای مسلمین آغاز فلسفه است و این متن فارابی قطعا مقدمه او بوده است بر کتاب مقولاتش. این پژوهش نشان میدهد که نوشته آمونیوس نیز مقدمه او بوده است بر کتاب مقولاتش(قاطیعوریاس). بنابراین حدسی که انجا اورده بودم، اینجا تقویت میشود.
#مقاله
#فلسفه
@konashmirrokni
جلسه پنجم.mp3
24.07M
🔺 | حلقه کتابخوانی "در امتداد قیام حسینی" |
🔹 جلسه پنجم: کتاب عاشورا (اثر مرحوم صفائی حائری)
#صوت
#در_امتداد_قیام_حسینی
@konashmirrokni
🔺| مجلسی؛ مقدمه خمینی |
تعلیقه بر کتاب «حکمت شهادت سیدالشهداء(ع) » - مجله کتاب فردا
🔹 رساله حکمت شهادت سیدالشهدا (ع) اثری است از مجلسی دوم که در ماههای اخیر تصحیح و چاپ شده است.
▪️از متن یادداشت:
این درک جامع از اصل «عمل» که هم مقاصد توحیدی را قصد میکند و هم جهات سیاسی را دنبال مینماید، جوهره فهم فقهای شیعه از کارسیدالشهدا (ع) است. اگر در شخصیت و در کنش امام خمینی -و یا بطور کلی در تحقق انقلاب اسلامی،- جمعی حقیقی میان «سیاست و معنویت» و «ریاضت و مجاهدت» میبینیم، همگی مرهون درکی است که کسانی چون مجلسی برای ما حفظ و ذخیره کرده اند. انقلاب خمینی و درک امروزین ما از عاشورای سیاسی ، رها شدن نیرویی است که فقهایی چونان مجلسی آن را ذخیره کرده بودند. تنها با این مقدمه است که ما امروز میتوانیم از حرکت تماما الهی سیدالشهدا (ع) درکی چنین سیاسی داشته باشیم.
#یادداشت
#مجلسی_دوم
متن کامل 👇
https://bookroom.ir/mag/content/235/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%A1-%D8%B9
@konashmirrokni
🔺| نشست "نقش و عملکرد تشکلهای دانشجویی در تقویت بنیه فکری دانشجویان" |
هجدهمین نشست گفتوگوهای تشکّلی کانون اندیشه جوان
چندی قبل به دعوت کانون اندیشه جوان در گفتوگویی خودمانی حاضر شدم. سعی کردم با توضیح مسئله "تربیت عمومی" به عنوان جوهره تشکیلات دانشجویی، درباره انگاره "نقویت بنیه فکری" نکاتی عرض کنم و از قبل آن فرمهای رایج تشکلها را بررسی کنم.
فیلم کامل گفتوگو در لینک زیر موجود است👇
http://www.canoon.org/speak/نقش-عملکرد-تشکل-های-دانشجویی-تقویت/
@konashmirrokni
🔺 آزادی و بنیان حق به نزدیک هگل
تلخیص فصل آزادی و بنیان حقّ از کتاب فردریک بیزر
به پیشنهاد یکی از اساتیدم چند ماه پیش تلخیصی از این بخش ارائه کردم. این خلاصه در مجله دانشپژوهان دانشگاه مفید منتشر شدخ است. فکر میکنم برای آشنایی اجمالی با مواضع خوانده شده هگل متن مناسبی باشد.
فایل پیدیاف نشریه دانشجویی "دانشپژوهان" 👇
@konashmirrokni
دانش-پژوهان.pdf
3.75M
نشریه دانشجویی دانشپژوهان : دفتر فلسفی . دانشگاه مفید
@konashmirrokni
🔺 | توجهی به راه شریعت در "ترجمهالشریعه" فیض |
#تعلیقه_بر_اسناد (۲):[ تعلیقه بر جملاتی از ترجمهالشریعه اثر ملامحسن فیض کاشانی]
✍حمیدرضا میررکنیبنادکی
@konashmirrokni
🔺 |توجهی به راه شریعت در ترجمه الشریعه فیض|
تعلیقه بر اسناد(2): [تعلیقه بر جملاتی از ترجمه الشریعه اثر ملامحسن فیض کاشانی]
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
چندی قبل در خصوص طرح «فقه چونان طریق دسترسی به حقیقت» توضیحاتی داده شد. اینکه این طرح دقیقا به لحاظ تاریخی به کدام نقطه از تاریخ باز میگردد، نه چندان اهمیت دارد و نه چندان قابل پژوهش است. اما تقریبا به طور قطع میتوان گفت در تاریخ علمای شیعه کسی به اندازه ملامحسن فیض در تصریح این طرح تلاش نکرده است. در تعلیقه ای که بر نقلی در باب شمس الدین لاهیجی زدیم، معلوم شد که چنین طرحی در ضمن دستورات سلوکی لاهیجی -که از اقطاب مهم صوفیه زمان خود بوده است -حضور داشته. اما فیض موفق شده است که این طرح را در خود شریعت اظهار کند.
نزد ملامحسن فیض شریعت سلسله ای از احکام و قوانین نیست؛ تا این قوانین و احکام منجر به صفای باطن و ثواب اخروی شود؛ بلکه شریعت در یک کلام، راه است. او در کتاب ترجمه الشریعه - که به خواست شاه عباس ثانی نوشته شده است؛ - متکفل بیان شرایع دین است؛ اما به سان استاد خود شیخ بهائی(در کتاب جامع عباسی) به دنبال ترجمه ابواب فقهی به الفاظ فارسی نیست؛ بلکه او در پی توضیح اساس انسانی و الهی شریعت است. از این رو ابتدا در بیانی کلی اساس شریعت را روشن میکند؛
«عبادت خدای عزوجل فی الحقیقه سپردن و پیمودن راه سعادت است، و بندگی او جل شانه سفر کردن است به سوی آزادگی و فرخندگی، و فرمانبری او سبحانه روی آوردن است بجانب پادشاهی و فرمانروایی. از این جهت است که تکالیف شرعیه را شریعت و سنت نام کرده، چه شریعت و سنّت به معنی راه است و سیرکردن راه ناچار راهرو را به مقصد می رساند، اگر بر استقامت رود.»(ترجمه الشریعه.27)
به نزد او کار شریعت دیندار کردن و متشرع کردن نیست، بلکه کار او فراخواندن مردمان است به آزادگی و فرخندگی و پادشاهی؛ و این راهی دارد که با استقامت طی شدنی است و آن راه سنّت اولیا و شریعت و راه خدا است. شریعت خود مقدمه راهی نیست که طریقتش میخواندند، بلکه خودِ طریق است اگر به غایات و مقاصدش خوانده و برپا شود. همواره درکار بودن این مقاصد و غایات، همان چیزی است که اهل شریعت را محتاج داشتن چیزی میکند که فیض آن را «بصیرت» مینامد: «در سفر معنوی روحانی نیز کسی که بصیرت در عمل ندارد به مقصد نمی رسد... مَثَلِ کسی که عبادت کند و بینایی نداشته باشد در آنچه میکند مثل کسی است که بر غیر این راه رود، هرچند می رود از مطلوب دور می شود.»(همان.ص28) چشمان باز و بینا شرط اصلی راهی است که فیض همچون شریعت معرفی کرده است.
طرح شریعت همچون راه ، ترجمه الشریعه را به کتابی در آداب بدل میکند؛ همنشینی «ریاضت» و «مجاهده» (که یادآور آداب الصوفیه نجم الدین کبری، اسرار التوحید و کشف المحجوب سلمی است)-، درکار آمدن فصلی در «زیارت مومنین»،«دوستی با مومنین»،«شادکردن مومنین» و تذکر قاطع کتاب به مسئولیت عمومی تک تک مسلمین در اهتمام به امور همه مسلمین و ... نقاط دیگری از کتاب فیض است که طرح تازه او را در فقه و اخلاق شیعه نمایان میکند؛ بنظر میرسد به نزد او این راه (شریعت) بطور جمعی سیر میشود و اصلا به جماعت برپا است(فتوای فیض در حرمت ترک جمعه و جماعت را هم باید در این افق خوانده شود.). این ها مطالبی است که لازم با باز و تفسیر شوند.
اما آنچه اجمالا میشود به آن توجه کرد همین تصریح فیض به «راه» بودن سنت و شریعت است؛ درکی که بنظر میرسد در مکتب اخلاقیون متاخر نجف (شاگردان ملاحسینقلی همدانی) به اوج خود رسیده است.
🔹 توضیح اضافه: (علت توجه فراوان اهل این مکتب به فیض را هم باید در همین جا جست؛ نقل است که میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که در بدایت تاریخ مکتب نجف حضور دارد، درس فقه خود را بر اساس کتاب مفاتیح الشرایع فیض پیش میبرده است، چه بسا ریشه بعضی از فتاوای فقهی شاذ مرحوم تبریزی هم در انس او با فقه فیض باشد. ایت الله علی پهلوانی(سعادت پرور) صاحب کتاب پاسداران حریم عشق هم یکی از مفصل ترین فصول کتاب خود را به ملامحسن فیض کاشانی اختصاص داده است و چیزی در حدود یک سوم رساله زادالسالک فیض را عینا از او نقل نموده است.
باپیجویی همین درک از فقه معلوم میشود که چگونه دستورات سلوکی و اخلاقی این طریقه همگی شرعی است؛ به واقع سلوک نزد ایشان سلوک راه شریعت است؛ نه جز آن.)
@konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
@konashmirrokni
برای اینکه با زمان اذان مغرب تداخل نکنیم، گفتوگو در ساعت ۱۶:۳۰ آغاز میشود(یعنی نیم ساعت زودتر از زمان معهود).
4_762430014426710325.pdf
265.6K
🔺 | تاملاتی تاریخی درباره نهم ربیع |
✍ مسلم نجفی ، دکتر هادی وکیلی
این مقاله بطور مختصر کلیت ادبیات تاریخی و روایی حول ماجرای نهم ربیع را مرور و داوری کردهاست. مسلم آن است که پیدایی قول به قتل خلیفه در حدود این تاریخ، نقلی متاخر محسوب میشود و نزد محدثین و عالمان امامی هم ذیالحجه قول اقدم و اقوی است. در خصوص مسائل دیگر نهمربیع هم مطالب خوبی در این مقاله طرح و بحث شدهاست.
@konashmirrokni
🔺روایت معروف مربوط به نهم ربیع جزو روایاتی است که ضعف سند آن به جهات گوناگون محلتردید نیست. آنچه مهمتر از نفس ضعف سند آن است، حضور راویان غالی است. این روایت مجعول در قدیمیترین مصدرش به روایت محمد بن نصیر (از غالیان رسمی و پرآوازه متقدم) نقل شده است و تا قرون میانه توسط هیچیک از عالمای امامی مورد توجه واقع نشده بودهاست. برای شناخت بهتر تبار سنتی که سازنده و مروج این روایت بوده است، یادداشت آقای حسن انصاری یادداشت بسیار روشنگری است.
👇
http://ansari.kateban.com/post/1867
@konashmirrokni
🔺 | سهکاهن؛ رمانی ضدّ تاریخ|
[نقدی بر رمان سهکاهن]
"اگر بگوییم هیچیک از شخصیتهای این داستان ربطی به واقعیت تاریخی این شخصیتها ندارند، بیراه نگفتهایم. شخصیتهای سه کاهن تماماً شخصیتهای دروغیناند..."
متن کامل را از طریق لینک زیر ببینید👇
https://bookroom.ir/mag/content/247/%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B6%D8%AF%D9%91-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86
@konashmirrokni
🔺 | متنخوانی کتاب "ولایتفقیه" |
از شنبه آینده (اول آذرماه) طی چهار جلسه صفحات ابتدایی کتاب ولایتفقیه امام را خواهیم خواند.
آنچه از کتاب ولایتفقیه امام معمولا خواندهاند و نقل شده بخشی است که ایشان از ادله فقهی ولایتفقیه سخنگفتهاند. این ادله را در کتاب البیع و در رساله الاجتهاد و التقلید امام و یا مباحث ایشان در قضا هم کموبیش میشود دید. آنچه وجه تمایز این کتاب از عمده کتب فقهی است کمتر به دید آمده. نمیدانم در این جلسات چقدر موفق به دیدن آن وجه امتیاز خواهیم شد. اما تلاش ما دیدن طرح خاص امام در این کتاب خواهد بود.
بنابر اعلام برگزار کنندگان جلسه لینک حضور در جلسات در کانال بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی(ره) قرار داده خواهد شد.
آدرس کانال بسیج دانشجویی دانشگاه علامهطباطبایی:@basijatu
@konashmirrokni
جلسه_اول_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_01.mp3
18.38M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_اول :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. مروری بر اجازه روایت امام در ابتدای کتاب چهلحدیث
۲. نگاهی به رویکردهای مختلف در طرح ولایتفقیه
۳. تفکیک میان نقطه کشف مسائلفقهی از صورتبندی مسائلفقهی
۴. نگاهی به محتوای کشف امام خمینی(ره) در طرح ولایتفقیه
#صوت
@konashmirrokni
🔺| ظریفهای درباره مناسبت استاد و شاگرد در یکی از مخطوطات رساله آدابالصوفیه؛ طرحی برای مطالعه اسانید احادیث|
تعلیقه بر اسناد(۲): [تعلیقه بر جملاتی از کاتب رساله آدابالصوفیه اثر نجمالدین کبری]
در یکی از نسخه های موجود از رساله آداب الصوفیه اثر شیخِجلیل نجمالدین کبری ، جملهای به نقل از خواجه عبدالله انصاری آورده شده است. این عبارت در هیچ یک از دیگر نسخههای موجود از رساله نیامده است و از همین جا میشود فهمید که این عبارت میباید افزوده کاتب باشد و نه جزو متن اصلی رساله. آن جمله چنین است:
"ظاهر از باطن حکایتکند و شاگرد از استاد روایتکند"(رساله آداب الصوفیه . مخطوط مکتبه شهید علیپاشا)
چه این جمله از مولف رساله باشد و چه از کاتب، آمدنش گویای درکی است که سنت اسلامی از ماجرای استاد و شاگرد دارد. اینجا سخن ما در لزوم استاد نیست، که برای اهمیت این مطلب نزد مسلمین جمله ابوسعیدابوالخیر کافی است که فرمود: «من لم یتادب باستاذ فهو بطّال» (اسرارالتوحید . تصحیح مرحوم صفا : 52).
آنچه در این تعبیر حضور دارد چیزی است که در طرح ابوسعید یا آنچه هجویری درباره استاد و شاگرد گفتهاست هنوز تصریح نشده است. نقطه مهم و کانونی تعبیر همنشینی "ظاهر و باطن" و "استاد و شاگرد" است. چنانکه ظاهر از باطن حکایت میکند، شاگرد نیز از استاد روایت میکند. استاد باطن خود را در شاگرد ظاهر میکند و شاگرد آنچه میتواند اظهار کند لاجرم از باطن و جان استاد است. این درک هنوز در فضای مدارس و حوزه های اسلامی درکار است؛ چنانکه مثلا اگر بخواهند به بزرگی ملاصدرا اشاره کنند، میگویند که او استاد فیض بود، یا اگر بخواهند به جلالت قدر علامهطباطبائی(ره) اشاره کنند میگویند ایشان شاگرد سیدعلی آقا قاضی(ره) بود. گویی به این طریق توضیح میدهند که آنچه در یک شاگرد ظاهر شده است، چیزی است که در باطن استاد نهفته بوده.
با اینکه آثاری از این درک هنوز پابرجاست، اما در مطالعات علمی این درک کنار گذاشته میشود و ارتباط شاگرد و استاد به "نقل و استماع چند گزاره" فروکاسته میشود. انگار نه انگار که آنچه اینجا درحال "نقل" و انتقال است کانونیترین نقطه کار علمی استاد است و همین نقطه کانونی است که شخصیت کارعلمی شاگرد را شکل میدهد.
معمولا در مطالعات سلسله اسانید و رجال احادیث، صرفا به وجه توثیق و تضعیف رجالی یا اعتبارسنجی نص حدیث توجه میشود، درحالی که روایت شدن یک حدیث از مشایخ حدیثی، نکات بسیاری درباره سنتی که شاگرد و استاد در آن حاضرند میگوید.
قبلا در مقاله ای اشاره کرده بودم که مثلا حدیث مشهور «علینا القاء الاصول و علیکم بتفریع» توسط اصحاب خاصی روایت شده و طریق این روایت هم تا زمان شیخ طوسی طریق جالب توجهی است. سنتی که این نقل در آن جایی پیدا کرده، سنتی است که مناسبتی با خود این حدیث دارد. بنابراین مطالعه اجازات علما یا سلسله مشایخ حاضر در یک سند حدیث، میتواند مطالعه سنتی علمی باشد و روشن کند که فی المثل به چه معنا فضل بن شاذان صرفا عالمی نیست که یونس بن عبدالرحمن را دیده است، بلکه او کسی است که انچه کانون کار علمی یونس بوده را آشکار ساخته و اظهار نموده. چنانکه میدانیم تفکیکی وجود دارد میان مشایخ و مشایخ اجازه؛ فی المثل حمل حدیث از طریق وِجادَه طریقی است که در آن استاد اجازه نقل به راوی نداده و راوی هم طبعا راوی مورد اجازه نیست. همین تفکیک را میان "خرقهعام" و "خرقهاصل" در صوفیه میتوان دید؛ ممکن است شیخی به سالکی به جهت کمالاتش خرقهدهد، اما خرقه اصل را تنها آن شیخی به سالک میدهد که ریاضت و مجاهدت سالک را تحت نظر داشته. در واقع استاد به کسی اجازه میدهد که امتداد راه خود او باشد و خرقه اصل را شیخ به کسی دهد که طریق تربیت او را ادامه دهد. بنابراین مطالعه اسانید احادیث و اجازات علما فراتر از توثیق و تضعیف رجالی احادیث استفادههای مهمی پیدا میکنند.
با این توجه مطالعه علم الرجال وضع خاصی پیدا میکند و ما دائما در پیکشف باطن سنتهای علمی مسلمین از دل آنچه شاگردان روایت کردهاند خواهیم بود. اینجا دیگر رجال صرفا در پی توثیق و تضعیف نیست، بلکه درحال مطالعه طرحهای طوایف مختلف مسلمین از "علم" و "کارعلمی" است.
نکته: بنابر آنچه گفته شد پیدا است که شناخت رجال یک حدیث اگر بتواند خبری از سنت حاضر در سند حدیث بدهد، در فهم حدیث (دلالت حدیث) هم کاملا موثر است. این همان چیزی است که بعض از رجالیون نظیر جناب شیخمحمد السند در فوائد رجال آوردهاند. البته این فائده هنوز چندان جدی انگاشته نشده و در حد "فائده" مانده.
#تعلیقه_بر_اسناد
#رجال
#تصوف
@konashmirrokni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺گفتوگویی درباره "ائتلاف ناملموس نیروهای سیاسی و تشکلهای دانشجویی علیه دانشگاه":
چند ماه پیش در جلسهای با میزبانی کانون اندیشه جوان گفتوگویی داشتیم با دو تن از دوستان فعال دانشجو. آنجا تلاش کردم درباره ائتلاف نانوشتهای که میان تشکلهای دانشجویی و نیروهایی سیاسی علیه دانشگاه برقرار است نکاتی بگویم. امروز به مناسبت #روز_دانشجو این گفتوگو را بازنشر میکنم.
مشروح گفتوگو را میتوانید در لینک زیر ببینید؛
http://www.canoon.org/speak/نسبت-تشکل-های-دانشجویی-احزاب-سیاسی-2/
@konashmirrokni