هدایت شده از علم و سیاست فارسی
📝زیبای من
✍️محمد هادی محمودی
یک سال از شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشت. یک سال سخت گذشت و وجدان جریحهدار شدهی ما ملت ایران هنوز با هیچ انتقامی آرام نشده است. اما سختتر آنکه احساس میکنیم نمیتوانیم هم انتقام این خون را بگیریم. نه اینکه پس از ریخته شدن خون او چیزی به عقب برگردد، نه اینکه دیگر معاهدهای میان ما و خونریزان او بر قرارِ پیش باشد، اما احساس میکنیم همه کشندگان او را هم اگر بکشیم و هفت بار هم خاک ایالات متحده را الک کنیم، باز نتوانستهایم انتقام خونی که ریخته شده است را بگیریم. خون قاسم سلیمانی نخفته است و انگار بنا ندارد بخوابد. اهل سیاست ما شاید نتوانند این خون خطیر را تاب بیاورند و پنهانش کنند، اما شرف علم چنین اجازهای نمیدهد. ما باید پذیرای این خون گرم در رگهای سرد خویش باشیم، اجازه بدهیم این خون خواب از سر ما بپراند تا به یاد بیاوریم کارزار بنیادینی را که از آغاز در آن بودهایم. تنها این بیداری است که شاید با آن خون برابری کند.
خون شهید سلیمانی پیش از آنکه ریخته شود، شبهای بسیاری او را بیدار نگه داشته. در آن بیداریها موج میزده و به لب میآمده، کلمه میشده و گاه هم شعری به یادگار گذاشته:
نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم
اما احساس میکنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم
آه مرگ خونین من/ عزیز من/ زیبای من/ کجایی
مشتاق دیدارت هستم/ وقتی بوسه انفجار تو/ تمام وجود مرا در خود محو میکند/ دود میکند و میسوزاند
چقدر این لحظه را دوست دارم
آه/ چقدر این منظره زیباست
چقدر این لحظه را دوست دارم
خون قاسم سلیمانی را مرگ فرا میخوانده. مرگ عروسی عریان بوده، به کابین خویش لباسی میخواسته، خون قاسم سلیمانی را درخورِ خود دیده و پسندیده، پوشیده و خیالی ساخته و فرستاده و ستایش شده و بعد، دوباره به تاریکی شب عقب نشسته و رو پنهان کرده، تا آن وقت که خود بخواهد. آیا عروس انسان مرگ است؟ با مرگ است که بخت ما باز میشود؟
ما که خواهان یک لحظه بیشتر زنده بودنیم و سیاست را هم به گروِ همین یک لحظه گرفتهایم، از مرگ چه میفهمیم؟ ما دوستتر میداریم از زندگی صحبت کنیم و به سینهاش بچسبیم و آنقدر بمکیم تا عوض شیر خون بچکد. اما یک لحظه اگر ببینیم، ترس از سایهی مرگ است که ما را اینگونه به سینهی زندگی چسبانده. سایهی مرگ با ما است، این سایه را پیش از آنکه کلمهای یاد بگیریم شناختهایم و پیش از آنکه چیزی ببینیم بو کشیدهایم. ما را از مرگ ترساندهاند تا زندگی را فرا بگیریم. اما چه بسا «مرگ و زندگی» دوگانهی عجولانهای باشد تا هرگز نپرسیم هر یک چیستند. پرسیدن از زندگی همانقدر جسارت میخواهد که رویارویی با مرگ، بلکه همان است. تفکر جسارتِ پرسیدن است. آیا علم و سیاست روزی دیگر جسارتِ تفکر خواهند داشت؟
قاسم سلیمانی به شهادت اشعاری که از او خواندیم متفکر است. این اشعار نه صرفاً بازگفت احوال شخصی او، بلکه گویای یافتی از حقیقت است. ورود به خلوتگاه این یافت جسارت میخواهد، اما اگر این جسارت را به خود ندهیم، میانهای هم با قاسم سلیمانی نخواهیم داشت. قاسم سلیمانی در خلوتگاه خویش، حقیقت را در چهرهی مرگ دیده است. حقیقت اگر مرگ باشد، معلوم است که برای برچیدن ما میآید، اما این برچیدن چطور میتواند زیبا باشد، عروسی ما باشد؟ پاسخ به این پرسش را تنها وقتی میتوانیم داد که به چشمِ باز در مرگ نظاره کنیم. مرگ هست، هرچند نه چیزی است در شمار چیزها، نهچیز است، بیقید و شرط است، آزاد است، نه که چیزی آزاد، لحظه آزادی است. آزادی وعدهی زندگی به ما است، گشادِ بخت ما است. آزادی زیبا است.
اگر کار علم آزاد کردن حقیقت باشد و کار سیاست آزاد کردن انسان، مرگ هر دو را به هم میرساند. در مرگ است که حقیقت چنانکه هست و انسان چنانکه هست آزاد میشوند. آزادی به زندگی، نه آزادی از زندگی، با این آزادی است که زمین خوش و خرم و جایی برای زندگی انسان با حقیقت میشود. در اشعار حکیم قاسم سلیمانی راهی برای علم و سیاست گشوده شده است.
یک سال سخت از شهادت قاسم سلیمانی گذشت و ما هنوز انتقام نگرفتهایم. خون او از انتقام بینیاز است و ما به آن نیازمندیم، انتقامی از راه بیداری. تنها این بیداری است که شاید با آن خون برابری کند.
▪️
امروز فرصت ماست
🔸علم و سیاست فارسی🔸
@elmosiasatfarsi
4_5789755321056495234.pdf
1.26M
🔺پهلوان شهر انسانها
|تاملی در موقعیت پهلوان شهید|
✍ حمیدرضا میررکنی بنادکی
▪️شماره سوم نشریه آماج
این نوشته را اسنفدماه سال پیش نوشته بودم. تقدیم به چشم گیرا و زبان گویای سردار شهید سلیمانی(رضوانالله تعالی علیه)
@konashmirrokni
جلسه_پنجم_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_10_27.mp3
15.67M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_پنجم :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. طرح دولت به مثابه تشکیلات اداره و اجرا
۲. وجه تفکیک و نحوه اتحاد دو شان تقنین و اجرا
۳. تذکری درباره درک امام از فقه به مثابه علم واقعنما
#فصل_دوم
#صوت
@konashmirrokni
🔺| اقدام علیه سیاست |
به بهانه اخراج مجری-کارشناس برنامه زاویه به دستور رئیس سازمان صدا و سیما
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
به لطف و خواست دوستانم در بسیج دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه، درباره این ماجرا نکاتی را متذکر شدهام.
#یادداشت
#فلسفه
فایل نشریه را میتوانید در پایین دریافت کنید👇
@konashmirrokni
4_5821069897546860944.pdf
1.43M
🔺| اقدام علیه سیاست |
به بهانه اخراج مجری-کارشناس برنامه زاویه به دستور رئیس سازمان صدا و سیما
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
#یادداشت
#فلسفه
آیدی کانال نشریه دانشجویی حنیفا : @hanifamag
@konashmirrokni
1_796389529.mp3
12.99M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_ششم
#فصل_دوم
#صوت
@konashmirrokni
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
امروز اولین جلسه این گفتوگوی سهگانه است. این جلسه به میزبانی بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار میشود. سعی خواهم کرد بقدر وسع با طرح مسائلی از اندیشه و پژوهش امام خمینی(ره) راهی به خواندن دوباره امام و انقلاب اسلامی باز کنم. انشاالله
لینک حضور در جلسه مجازی:
http://B2N.ir/z35255
@konashmirrokni
4_5854730179015871230.mp3
15.81M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_هفتم
- پایان فصل دوم
#فصل_دوم
#صوت
@konashmirrokni
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
جلسه دوم
لینک حضور در جلسه مجازی:
http://B2N.ir/z35255
@konashmirrokni
4_5868553947869874362.mp3
27.34M
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
[نگاهی به طرح سیاسی و علمی امام در انقلاب اسلامی]
#جلسه_اول
این جلسه به میزبانی بسیج دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار میشود. ( @basij_lp )
@konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) #جلسه_هفتم - پایان فصل دوم
در جلسه پایانی متنخوانی کتاب ولایت فقیه ، مروری داشتیم بر منشور روحانیت. این منشور به ما کمک کرد تا یکبار آنچه از درک امام ناظر به فقه و سیاست گفتهبودیم را خلاصه کنیم. متاسفانه به علت نقصی فنی که در فرایند جلسه ایجاد شده بود، برگزارکنندگان نتوانستند صوت جلسه را ضبط کنند. لذا فایل جلسه هفتم فایل پایانی آن متنخوانی است.
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
جلسه دوم
لینک حضور در جلسه مجازی:
https://www.skyroom.online/ch/basij_ut/basij-lawpol
@konashmirrokni
🔺نکاتی حول انتساب رساله تشویقالسالکین
رساله تشویقالسالکین رساله مهمی است. انتساب آن به مرحوم ملامحمدتقی مجلسی ثابت نیست و دستکم دو عالِم معاصر (حضرات آیات شبیری زنجانی و صافی گلپایگانی) حکم به عدم انتساب رساله به ایشان کردهاند. با این حال برخی ادلهای را در تایید این انتساب طرح کردهاند(ن.ک: مقدمه تصحیح انتقادی رساله). دلائلی که در ردّ و تایید این انتساب آمده است همچنان محل مناقشه است و نمیتوان به رای یکی از طرفین این مناقشه جزم کرد. با این حال در تعدادی از صفحات مجازی با شدت و حدّت این انتساب نفی میشود و با نحوی ساده سازی اصل این پرسش نادیده میماند.
چنانکه قبلا ابراز کردهام بنده خود نسبت به این انتساب مشکوکم، اما معتقدم نباید فضای مباحث دقّی و علمی را با اظهارات بیمنبا آلوده کرد و مجال حضور سفسطهگران را گشود. برای این مقصود طی چند فرسته -و به مرور -به مواردی از ادله طرفین خواهم پرداخت و نقاط ضعف و قوت طرفین را به حدّ بضاعت نشان خواهم داد. ان شاءالله
https://eitaa.com/konashmirrokni
🔺نکاتی حول انتساب رساله تشویقالسالکین به مرحوم مجلسی اول(۱)
▪️[استناد به رساله "در ردّ مذهب حکما"]
(در دو فرسته)
یکی از بهترین راههای پیبردن به صحیح بودن یا صحیح نبودن انتساب متنی به نویسندهای، مطالعه میزان هماهنگی مُفاد آن متن با مفاد کلیدی و پرتکرار سایر متون آن نویسنده است. در این مسیر لازم است:
اولا، متنهایی مبنا و معیار قرارگیرند که انتسابشان به نویسنده ثابت باشند؛
ثانیا، مفادی که مورد مطالعه قرار میگیرند باید از مفاد پرتکرار و اصولی آن متن(متنها) باشند؛ چراکه ممکن است تعارض مفاد یک متن اصیل با یک متن منسوب، بهعلت تغییر نگرش نویسنده باشد. با این احتمال حتّی وجود تعارض هم نمیتواند سلبکننده انتساب از رسالهای باشد؛ مگر این تعارض در سطح موتیفهای اصلی و مضامین اصولی و پرتکرار آن قلم رخ داده باشد(البته کسانی نظیر اشترائوس که بر ضرورت انسجام متن خدشه میکنند احتمالا کلّیت این روش را قرینهای حداقلی برشمارند).
در خصوص سنجش اعتبار انتساب رساله تشویقالسالکین نیز ین طریقه میتواند راهگشا باشد، البته تنها در صورتی که این دو ملاحظه به درستی رعایت شوند.
یکی از پژوهشگران این حوزه در ضمن استدلال در ردّ این انتساب کوشیدهاست با یافتن تعارضاتی میان این متن و متن دیگری از مرحوم مجلسی اول، بطلان این انتساب را اثبات کند. ایشان به جملاتی از رساله «ردّ مذهب حکما» استناد کرده است؛ اینک آن جملات:
« و دیگر نفی حدوث عالم که موجب اثبات شریک قدیم است حق تعالی را...کتب ضلالت حکمت(فلسفه و تصوف) خلاف آنها است، پس عامل و طالب آنها کافر و مرتد باشد و مخلد در دوزخ خواهد بود.»
نویسنده این جمله را دلیل بر ردّ صوفیه از جانب جناب مجلسی گرفتهاست؛ تبعاً با اثبات این مطلب خواستهاست انتساب رساله تشویقالسالکین(که در دفاع از صوفیه است) را مردود اعلام دارد و از مرحوم مجلسی تصویری ضدّتصوف بسازد.
سستی این استدلال در ضمن نکات زیر آشکار خواهد شد:
1. انتساب رساله "ردّ مذهب حکما" به جناب مجلسی اول ثابت نیست. چنانکه مصحّح به تفصیل در مقدمه توضیح داده است، اصلا جناب مجلسی چنین رسالهای نداشته و احتمالا این دو متن(که در قالب یک متن درآمده) تقریر یا ترجمه یکی از شاگردان جناب مجلسی از شرح صحیفه سجادیه ایشان باشد؛ البته همین مطلب نیز یک احتمال است و نیازمند تحقیق. در صورتی که این احتمال را یقینی قلمداد کنیم هم باز تک تک واژگان را نمیتوانیم از آنِ جناب مجلسی بدانیم. بنابراین این متن به هیچ وجه نمیتواند مبنای سنجش انتساب متن دیگری به ایشان واقع شود.
2. در نقل متن به وضوح تحریفی رخ داده است؛ ناقل در کنار تعبیر «کتب ضلالت حکمت» تفسیر خود از این واژه را گنجانده و نوشته (فلسفه و تصوف). در حالی که این از هیچ سطری از این رساله بر نمیآید که مراد مولف آن از «حکمت» تصوّف باشد. تمام رساله در ردّ آراء حکمای مشّاء است و در موارد متعددی از به تصریح نام بوعلی آمده است. در اواخر رساله هم از صوفیه ذکر خیری به میان آمده که در ادامه نقل خواهد شد. تفکیک صوفیه از حکما(فلاسفه) در این رساله، گویای این است که منظور از «کتب ضلالتِ حکمت» ابدا صوفیه نیست، بلکه صرفا کتب فلاسفه مراد مولف بوده است(رساله در ردّ حکما:محمدتقی مجلسی . تصحیح: رضا مختاری خویی. قم: مجموعه تحقیقاتی احیاء نسخ.چاپ اول: ص61).
بنابراین این، جملات مذکور اصلا نمیتوانند علیه صوفیه تفسیر شوند و هیچ ارتباطی به ایشان ندارند.
(ادامه در فرسته بعدی)
@konashmirrokni
(فرسته دوم)
3. نکته پایانی: رسالهای که اخیرا با عنوان «ردّ مذهب حکما» تصحیح و منتشر شده است، اتفاقا با مضمون و حتی لحن رساله تشویقالسالکین هماهنگ و همخوان است. این رساله نه تنها ردّ صوفیه نیست، بلکه ردّ حکما به نفع صوفیه است. مولّف پس از بیان اشکالات و ایراداتِ کار حکما، به سراغ درک ایشان از توحید میرود و درک آنان را جرح میکند. پس از آن ردّ به هیچ وجه توحید متکلمین را تایید و اثبات نمیکند، به سراغ تثبیت توحید عرفا میرود. فرازهای پایانی این رساله چنین است:
«و دلایل ناقص ناتمام در اثبات واجبالوجود که حکما در کتب ضلال خود نقل کردهاند تحصیل حاصل است به مشقت و ریاضت تمام و از بابت جستن آفتاب است به نور شمع و چراغ.
بیت:
زهی نادان که او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان
و صوفیه از کثرت ریاضت و صیقل دادن آیینه دل، به جایی میرسانند که هرچه نظر میکنند مشاهده حق تعالی میکنند به دیده دل.
رباعی:
صاحب نظران که زنده جاویدند
وارسته ز بیم و فارغ از امیدند
در هر چه نظرکنند او را بینند
ذرات جهان آیینه خورشیدند
در حق سبحانه تعالی خلق آسمانها و زمین و ما بینهما را دلیل وجود ساخته تا هیچکس از او غافل نشود کما قال الله تعالی: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی بتبیّن انه الحق» و مرتبه بالاتر از این هست از جهت صوفیه که آن انتقال از اثر به موثر است، به هرچه نظر میاندازند اول خدای را به دیده دل میبینند و بعد از آن مصنوع را.
بیت:
همه عالم به نور او است پیدا
کجا او گردد از عالم هویدا
و مرتبه بالاتر از این وحدت وجود است که جمیع ماسوی الله را لاشیء محض تصور میکند، بلکه غیر از حق چیزی نمیبینند و بعضی از علما گفتهاند که مراد از وحدت آن است که عارف از جمیع مرادات و هوی نفس برخاسته جمیع خواهش و مطالب خود را در رضای حق تعالی محو ساخته غیر ذات او دیگر هیچ چیز منظور او نباشد، بلکه وجود خودش هم در خواطر نیاید، برخلاف جمعی که هزار آرزو و خواهش را خدای خود ساخته، کل معبود و مقصود درباره ایشان متحقق است.»(همان:ص75-76)
وارد کردن رساله "ردّ مذهب حکما" در مناقشه سنجش اعتبار رساله تشویقالسالکین، اتفاقا این انتساب را تایید میکند؛ چه این رساله به وضوح در تایید عرفا است و حتی با تایید و تفسیر پرمناقشهترین عقیده ایشان (که همان وحدت وجود باشد) خاتمه یافته است.
#مجلسی_اول
#تشویق_السالکین
@konashmirrokni
🔺روزی که گذشت مصادف بود با سالروز شهادت نابغهدهر شهیدمحمدباقر صدر؛
دوستان ما در موسسه تحقیقاتی شهیدصدر زحمت کشیدهاند و طرح تخفیفی(۲۰ درصد) برای خرید آثار شهیدصدر در ایام شهادت ایشان در نظر گرفتهاند.
در این میان کدتخفیفی هم بهطور خاص برای مخاطبین صفحات مجازی بنده(و تعداد دیگری از دوستان) در نظر گرفته شده است.
با وارد کردن کدتخفیف ( mirrokni ) در سایت موسسه به نشانی http://mbsadr.ir میتوانید از ۳۰ درصد تخفیف استفاده کنید.
@konashmirrokni
🔺|حکایت پرچمهای سیاه|
[نقدی بر کتاب "تحلیل و بررسی روایات رایت سود"]
✍حمیدرضا میررکنیبنادکی
متن کامل در 👇
http://bookroom.ir/mag/content/308
@konashmirrokni
🔺|نکاتی درباره انتساب رساله تشویق السالکین به مرحوم مجلسی اول(ره) 2|
🔹[نظر مرحوم مجلسی اول(ره) درباره مذهب ابنعربی ] در دو فرسته
یکی دیگر از دلائلی که مخالفین انتساب این رساله به مرحوم مجلسی اظهار کردهاند، تعارضات متن این رساله با مفاد کتاب لوامعصاحبقرانی مرحوم مجلسی است. مقایسه این متن با کتاب لوامع میتواند راه درستی برای سنجش انتساب این رساله باشد، چه انتساب کتاب لوامعصاحبقرانی به جناب مجلسی ثابت است و تعدد نسخههای موجود از این کتاب هم اتقان این سنجش را بیشتر میکند. اما آنچه از لوامع به عنوان معارض در قبال رساله مذکور طرح شده است، تعارض آشکاری با رساله تشویق السالکین ندارد، بلکه موضع مولف آن را تقویت هم میکند؛
- ادعا آن است که مولف تشویقالسالکین به شیعه بودنِ جناب ابنعربی حکم کردهاست. درحالی که مرحوم مجلسی در لوامع صراحتا او را از علمای عامّه معرفی کردهاست.
این ادّعا در حالتی درست خواهد بود که: اولا در متن رساله تشویقالسالکین واقعا حکم به شیعه بودن ابنعربی آمده باشد، و ثانیا در کتاب لوامع جملهای آمده باشد که کاشف از عامی دانستن محیالدین از سوی مجلسی اول باشد.
▪️ سنجش استدلال:
اولا ما در دو نسخهای که از تشویق السالکین در دست داشتیم، ذکری از ابنعربی نیافتیم. در تصحیح انتقادی این رساله ( که از سوی دو محقق ارجمند آقایان محمدعلی طاوسی و محمودرضا اسفندیاری منتشر شده است) و نیز در تصحیح قدیمیِ آقای عبدالمجید عدل (که به سال 1375 منتشر شده است) هم ذکری از ابنعربی به میان نیامده است. لذا معلوم نیست که اصل این ادّعا از کجا سربرآورده است؟ (ممکن است هواداران این استدلال به تحریرهای دیگری از رساله استناد کردهباشند.)
بنابراین اصل این ادعا که مولّف تشویقالسّالکین ذکری از ابنعربی به میان آورده باشد
محلّ بحث و خدشه است.
با اینحال فرض میگیریم که در تشویقالسالکین چنین حکمی به میان آمده باشد. با این فرض عبارت مورد استناد در لوامع را از نظر بگذرانیم:
"شيخ محيى الدين عربى در رساله انشاء الدوائر نقل كرده است كه مرا به بركت متابعت آن حضرت معراج روحانى شد و در بيت المعمور بلكه در جميع سماوات و بر كرسى و عرش ديدم كه نوشته بود اسامى چهارده معصوم و همه را نام برده است و در چند جا از فتوحات مكى نيز اشاره به آن كرده است با آن كه از رؤساى علماى اهل سنّت است بحسب ظاهر و سابقا مذكور شد(لوامع صاحبقرانی . ج3 : 523)."
ما معتقدیم که خود این عبارت کاملا گویای آن است که نمیتوان سنی بودن ابنعربی را از آن استفاده کرد و این جمله هیچ کاشفیتی از عقیده جناب مجلسی درباره ابنعربی ندارد. کافی است یکبار این عبارت در زمینه اصلیاش خوانده شود. برای درک بهتر مطلب این نقل را با آوردن پیش و پسش تکمیل میکنیم:
" و در روايات متواتره وارد است كه اول است چون در جواب أ لست بربّكم اول آن حضرت گفت بلى و اوّل است چون نور مقدس آن حضرت را پيش از جميع اشياء آفريده و اول است به اعتبار آن كه افضل از همه خلايق است و آخر است يعنى خاتم پيغمبرانست و بعد از او پيغمبرى نخواهد بود و حاشر و ناشر است يعنى متصل است زمان آن حضرت به حشر و نشر و پيغمبرى ديگر نخواهد بود با آن كه خلق عالم به سبب وجود آن حضرت بود پس گويا او سبب خلق اشيا شد چنانكه متواتر است كه «لولاك لما خلقت الافلاك » و امثال اين لفظ پس حضرت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند كه فرشتگان آسمان سيم مىآمدند فوج فوج و سلام بر من مىكردند و احوال برادرم على را مىپرسيدند و من مىگفتم كه او در زمين است و خليفه منست آيا شما او را مىشناسيد ايشان گفتند چگونه او را نشناسيم و حال آن كه هر سال حج مىكنيم بيت المعمور را و بر صحيفه سفيد نوشته است در آنجا اسامى محمّد و على و حسن و حسين و باقى ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم و اسامى شيعيان ايشان تا روز قيامت.
و لفظ فاطمه زهرا ظاهرا از نساخ سهو شده است چون در احاديث متواتره اسم آن حضرت نيز هست و شيخ محيى الدين عربى در رساله انشاء الدوائر نقل كرده است كه مرا به بركت متابعت آن حضرت معراج روحانى شد و در بيت المعمور بلكه در جميع سماوات و بر كرسى و عرش ديدم كه نوشته بود اسامى چهارده معصوم و همه را نام برده است و در چند جا از فتوحات مكى نيز اشاره به آن كرده است با آن كه از رؤساى علماى اهل سنّت است بحسب ظاهر، و سابقا مذكور شد كه در صحاح سته خصوصا در صحيحين عامه مصرح است ائمه اثنى عشر و آن كه ايشان خليفه سيّد المرسليناند و فاطمه سيّده نساء عالميان است پس فرشتگان گفتند كه ما هر روز پنجم رتبه صلوات بر تو و بر امامان ذريّت تو مىفرستيم و از جهة شيعيان ايشان استغفار مىكنيم در وقت هر نمازى و دست بر سر ايشان مىكشيم تيمنا و تبركا"
@konashmirrokni
[نظر مرحوم مجلسی اول(ره) درباره مذهب ابنعربی] فرسته دوم
سخن در این است که در حدیث مدّنظر مولّف ذکری از نام حضرت صدیقه طاهره(س) به میان نیامده است؛ و ایشان در مرتبه اول میگویند در احادیث دیگر که به تواتر هم نقل شده است نام حضرت زهرا(س) ذکر شده است فلذا اگر در این حدیث ذکری از حضرت نیامده، حکما باید از سهو نسّاخ باشد. در تایید این مطلب و بیان جلالتقدر حضرت زهرا(س)، ایشان به اهلسنت استناد کرده است و کوشیده است با ذکر مقامات حضرت صدیقه از لسان ایشان، بر قضاوت خود تاییدی بیاورد. همین مطلب نشان میدهد که آنچه در ادامه میخوانیم یک مطلب برهانی نباید باشد، ایشان در مقام آوردن دلیلی از مشهورات است تا سخنش را عندالمشهور به تایید برساند. یعنی اسلوب این بیان ماهیتاً جدلی است و در جدل گوینده لزوما از عقاید خود تایید نمیآورد، بلکه عمدتا از مشهورات بهره میگیرد.
از همین رو است که ایشان درباره ابنعربی نمینویسد "از روسای علمای اهلسنت است"، بلکه مینویسند: «از روسای علمای اهلسنت است بحسب ظاهر.». این تعبیر بحسب ظاهر در لوامع صاحبقرانی بسیار تعبیر پرتکراری است و دو افاده متفاوت دارد؛
1. وقتی در خصوص روایات بهکار میرود، مراد معنای ظاهری است که از روایات قابل استفاده است؛ و معمولا ایشان – مطابق مشی عمده علمای امامیه- همین ظهور ظاهری روایات را حجّت میگیرد و قضاوت نخستین نسبت به روایات بحسب ظاهر آنها است.
2. اما این تعبیر را جناب مجلسی درباره اشخاص هم بهکار میبرند(چنانکه در متن مدنظر ما هم میبینیم)؛ به این نحو که وقتی قضاوتی درباره یکی از روات حدیث یا هر شخص دیگری عندالمشهور پذیرفته است، و ایشان نقد و خدشهای به این حکم و قضاوت مشهور دارد، یا دستکم به آن قضاوت مشهور خوشبین و مطمئن نیست، با این تعبیر جازم نبودنِ خود را در آن رای میرساند. به نمونهای از بکارگیری تعبیر «بحسب ظاهر» در لوامع توجه کنیم:
"از آن جمله حديث صحيحى است كه بطرق متكثره مرويست از سعيد بن مسيب و او اگر چه بحسب ظاهر از علماى عامه است اما بحسب واقع از مخصوصان و ثقات سيد الساجدين صلوات اللَّه عليه است"(لوامعصاحبقرانی . ج2 :456)
از این تعبیر بهوضوح پیدا است که در قلم جناب مجلسیِ اول(ره) تعبیر «بحسب ظاهر» در مقابل «بحسب واقع» قرار میگیرد. ابنعربی شاید بحسب ظاهر از علمای اهلسنت باشد، اما تواند بود که بحسب واقع شیعه باشد، چنانکه سعید بن مسیب چنین بوده است. لذا وقتی ایشان قضاوتی را بحسب ظاهر مطرح میکند، به این معنا است که ایشان خود به این قضاوت جازم نیست و آن را یک حکم واقعی و درست قلمداد نمیکند.
با تکیه بر آنچه دیدیم آشکار میشود که نه تنها مجلسی اول(ره) ابنعربی را سنی نمیدانسته، بلکه اتفاقا نسبت به رای مشهور در سنی دانستن او مشکوک هم بودهاست. با این حال به اقتضای سیاق جدلی آن نوشته، رای مشهور را مفروض گرفته است.
پس این استدلال هم در رد انتساب رساله تشویق السالکین به جناب مجلسی اول از اساس غلط و مردود است.
(با مروری بر لوامع صاحبقرانی خواهیم دید که اتفاقا مرحوم مجلسی اول نظر چندان بدی نسبت به صوفیه نداشته است. مواردی از متن لوامع را به مرور همینجا منتشر خواهم کرد. بعون الله)
@konashmirrokni
▪️چندی است در جلسات برای گفتوگو حول کتاب کافی جناب کلینی تدارک کردهایم، نکاتی درباب مشایخ جناب کلینی(علیهم صلوات الله) عرض میکنم. در خصوص بعضی از ایشان به نکات بدیعی توجه پیدا کردهایم و در خصوص سایرین دستکم خلاصهای از پژوهشهای موجود را پیش چشم میآوریم. در خصوص شق اول لازم است نوشتههایی تدارک شود، در خصوص سایرین مقالات موجود هم قابل استفاده است.
ان شاءالله به مرور مطالبی در خصوص مشایخ جناب کلینی(ره) در همین کانال منتشر خواهد شد.
@konashmirrokni
🔺|نکاتی درباره انتساب رساله تشویق السالکین به مرحوم مجلسی اول(ره) 3|
[نسبت تصوف و اهلبیت (ع) در سطوری از لوامع صاحبقرانی]
چنانکه پیش از این وعده کردیم مواردی در لوامع صاحبقرانی که مناسبت دارد با جریان صوفیه را به مرور نقل خواهیم کرد.
مجلسی اول(ره) در لوامع در توضیح شئون علم ائمه هدی علیهمالسلام میفرماید:
«و از آن جمله علم الهام است كه اعظم علوم ايشان است و ليكن عامه اين علم را تجويز مىكنند نسبت به بايزيد، و ابراهيم ادهم، و حسن بصرى، و امثال ايشان و انكار مىنمايند در ائمّه معصومين صلوات اللَّه عليهم با آن كه خود نقل نمودهاند كه صوفيه منسوب به ايشانند، و ابو يزيد بسطامى كه معظم ايشان است اين رتبه را از سقايى خانه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه يافت و معروف كرخى از دربانى حضرت ابى الحسن على بن موسى الرّضا صلوات اللَّه عليهما يافت، و هر كه تفصيل آن خواهد بايد كه رجوع نمايد به تذكرة الأولياء شيخ عطار و شواهد النبوّة مولانا جامى بلكه روضة الصفا و حبيب السير و ساير كتب تواريخ ايشان مشحون است از معجزات و كرامات ائمه اهل البيت سلام اللَّه عليهم و بعضى از انواع علوم ايشان در اثناى اخبار اين كتاب خواهد آمد مجملا و مفصلا إن شاء اللَّه تعالى .»(لوامعصاحبقرانی . ج۱ : ۴۱ )
چنانکه میبینیم اولا مجلسی اول(ره) به این مناسبت تصریح کردهاست. ممکن است گفته شود که اینجا هم لحن مولف جدلی است و لزومی ندارد ایشان عقاید خود را آشکار کرده باشد. این البته سخن قابل تاملی است. باید در نظر داشت که :
- اولا نظیر آنچه در یادداشت دوم درباره تشویقالسالکین دیدیم، در آنجا غیر از موضع بحث که موضع جدل بود، قرینه دیگری نیز (تعبیر بحسب ظاهر) در کار بود. اما در اینجا چنین قرینهای در میان نیست.
-ثانیا بعید است که جریان پرمناقشه و پرحاشیهای مثل صوفیه را شخصی نظیر مجلسی اول(ره) منسوب به اهلبیت کند صرفاً به اقتضا جدل. خصوصا که در ادامه هم تصوف را یک امرغلط و مذموم معرفی نکرده تا اهلبیت علیهمالسلام را از آن مبری کند. در حالی که شیعه ولو به اقتضا جدل نسبت امرمذمومی به معصوم را بپذیرد دست آخر توضیح خواهد داد که این از باب تن دادن به عقاید طرف مقابل بوده و دامن عصمت ائمه هدی (ع) از این مطالب پاک است.
نکته جالب توجه دیگر آنکه این انتساب را جناب مجلسی به صوفیه نسبت میدهد و نه علمای عامّه؛ یعنی وقتی مینویسد که «خود ایشان صوفیه را منتسب به اهل بیت (ع) کردهاند» مرادشان علمای عامه نیست، بلکه خود صوفیه است. نشانش این است که در ادامه به کتبی نظیر تذکره الاولیا شیخ عطار و شواهدالنبوه مولانا جامی استناد میکنند. این مطلب حاکی از آن است که چهبسا اصلا لحن این نوشته را نباید جدلی خواند، چه اگر روی سخن ایشان با عامّه بود، باید به تواریخ ایشان استناد میفرمودند و نه کتب اهل تصوف.
دستآخر معلوم میشود که این جملات تاحد زیادی گویای عقیده خود مرحوم مجلسی اول(ره) درباب تصوف است.
درآخر باید در نظر داشته باشیم که مضمون این مطالب مسطور در کتاب لوامع صاحبقرانی مناسبتی تمام با مضمون فرازهایی از تشویقالسالکین دارد:
" شیخ ابویزید بسطامی فخر میکرد به آنکه سقّا بود در خانه حضرت صادق(ع) و شیخ معروف کرخی قدّس سرّه العزیز شیعه خالص و دربان حضرت رضا(ع) بود تا از دنیا رحلت کرد."(ص93 -تصحیح انتقادی رساله تشویق السالکین)
#مجلسی_اول ره
#تشویق_السالکین
#لوامع_صاحبقرانی
#تصوف
@konashmirrokni
شرح-دعای-خلخالی-قسمت-اول-برای-سایت_NoCopy-2-1.pdf
1.51M
🔺شرح دعای سحر
▪️به قلم عارف و محققی گمنام با نام فاضل خلخالی
[دیروز موسسه توسعه دانش و پژوهش ایران فایل این متن را که بهدست دکتر نجفقلی حبیبی تصحیح و تحقیق شدهاست، منتشر کرد. متن آنقدری که بنده دیدهام یکی از مفصلترین و دقیقترین شروح دعای سحر است.]
@konashmirrokni
🔺|تفاوت در علائم؛ قیام و ظهور|
[جستاری درباره کتاب "بررسی تحلیلی روایات نشانههای ظهور"]
✍حمیدرضا میررکنیبنادکی
http://bookroom.ir/mag/content/311
#یادداشت
#نقد_کتاب
@konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺|تفاوت در علائم؛ قیام و ظهور| [جستاری درباره کتاب "بررسی تحلیلی روایات نشانههای ظهور"] ✍حمیدرضا م
▪️کتابی که در این یادداشت به بررسی آن پرداختهام، از بهترین کتابهایی است که در این زمینه خواندهام. آنچه به عنوان نقد بر کتاب نوشته شده، از ارزش این کار نمیکاهد. به زعم بنده مطالعه چنین کتابی برای عموم کسانی که تعلق خاطری به حوزه مهدویت دارند حتما ضروری است.
🔺|نکاتی درباره مشایخ کافی|
[۱. محمد بن اسماعیل]
یکی از مشایخ مهم جناب کلینی در کتاب کافی محمد بن اسماعیل است. بیش از 600 حدیث از او در کافی موجود است و البته این عدد ممکن است در مجموع حدود17000 حدیث کافی چندان به چشم نیاید. اما باید در نظر داشت محمد بن اسماعیل حامل سنت فضل بن شاذان نیشابوری است و هر سندی که با محمد بن اسماعیل ابتدا شده، در طبقه بعدی به فضل بن شاذان رسیده است. از این رو قول به عدم وثاقت او ما را به کلی از طریقی که جناب کلینی به فضل بن شاذان و سنت حدیثی او دارد، محروم میکند.
در جلسات گفتوگو درباره کتاب کافی در هفته گذشته توضیحاتی درباب محمد بن اسماعیل دادم که اینجا قصد تکرار آن ها را ندارم. اما ذیلا مواردی را جهت مطالعه علاقمندان در اختیار میگذارم؛
#مشایخ_جناب_کلینی
#محمد_بن_اسماعیل
@konashmirrokni