⭕️ نبایدهای #مداحی از زبان رهبر معظم انقلاب
➕ به مناسبت ماه عزای حسینی
#دیوارنگاره | مرا دریاب ارباب
◽️فرارسیدن ایام ماه محرم و عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تسلیت باد.
◽️ای آفتاب دین مرا دریاب ارباب
🚨 زیارت عاشورا بر پشت بام مدرسه نوّاب
🔘 آیت الله سید جعفر شبیری زنجانی، هم درس و هممباحثهی رهبر انقلاب در دوران طلبگی میگوید:
💠 در ایام #طلبگی، #آقا حالات خوبی داشتند. یادم میآید تنها سالی که دههی اول #محرم، هر روز زیارت عاشورا خواندم، همان سال ۱۳۳۵ بود. هر روز صبح با آقا میرفتیم بالای پشت بام #مدرسه_نواب که گنبد #امام_رضا علیهالسلام هم پیدا بود، آنجا مینشستیم و #زیارت_عاشورا میخواندیم بعد که تمام میشد، با هم میرفتیم #روضه.
📙 حدیث آفتاب، ص ۳۱۳
#اینفوگرافیک l برنامه های عقیم کننده
❌تاکتیک های شبکه های ماهواره ای برای جلوگیری از افزایش جمعیت
https://eitaa.com/kongere_shohada
🌼روضه های که قبول نشدن
✍️ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
📚منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
https://eitaa.com/kongere_shohada
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت و تعزیت باد
#محرم
https://eitaa.com/kongere_shohada