eitaa logo
کنگره شهدای شهرستان خرمدره
262 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
269 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دعای برای اموات 💠تاثیر دعا و فاتحه برای اموات در برزخ ▪️تجربه‌گر: آقای علی گرجی پور https://eitaa.com/kongere_shohada
💠اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به مردم باز کند و شب های ماه مبارک رمضان، که مجالس شب نشینی گرم و دایر بوده وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت، و به مسلمانان به سحر انجامد، چیزی عاید او نمی‏ شود و اثری بر آن مترتب نمی‏ گردد. 📚کتاب جهاد اکبر، صفحه ۴٣ https://eitaa.com/kongere_shohada
✅ رسیدگی به همسر و فرزندان: 🔹یکی از توصیه‌هایی که حضرت آیت الله بهجت (ره) داشتند این بود که می فرمودند: ⬅️به خانه که می‌رسید کتاب‌ها را بگذارید پشت در، ولی مراقب باشید که ندزدند! 👌🏻یعنی طوری نشود که وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند کتاب و کامپیوتر و ... بشوید. اشتباه است، دیگر الان باید یک وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه،و حقوق ایشان را ادا کنید. https://eitaa.com/kongere_shohada
💥دوره‌ی تکاوری، بین شیراز و پل خان به سمت مرودشت، دانش‌جوها را برده بودم راه‌پیمایی استقامت. از آسمان آتش می‌بارید. ❇️ خیلی‌ها خسته شده بودند. نگاهم افتاد به صیاد، عرق بدنش بخار می‌شد و می‌رفت هوا، یک لحظه حس کردم دارد آب می‌شود، آتش می‌گیرد و ذوب می‌شود! 💬 شنیده بودم که قدرت بدنی بالایی دارد، با خودم گفتم اینم که داره می‌بره!" 👥 رفتم نزدیکش و گفتم: اگه برات مقدور نیست می‌تونی آروم‌تر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی از دانش‌جویان خودش را رساند به ما. 🗣 استاد ببخشید! ایشون روزه‌‌ِ هستن شونزده -هفده روز - روزه است؟ - بله. - مگه ماه رمضونه صیاد روزه می‌گیره؟! 👤 ایستادم، جا ماندم... صیاد رفت، ازم فاصله گرفت... 📚 منبع: یادگاران، ج۱۱، کتاب صیاد، ص۱۰ https://eitaa.com/kongere_shohada
پس از والفجر مقدماتی، در روز ۱۱ اسفند ۶۱ همت در شرایطی که ۳۹ روز به عملیات بعدی (والفجر یک) مانده بود، در جلسه هماهنگی بین واحدهای لشکر ۲۷ سخنرانی کرد که این سخنرانی هم فرازهای جالبی دارد: «پی‌گیر مسائل باشید. این انقلاب به حمال نیاز دارد. این انقلاب آقا بالاسر نمی‌خواهد.» همت در این سخنرانی گفت: «این انقلاب حمال می‌خواهد و همه ما باید حمال بشویم.😳 خیلی عذر می‌خواهیم، آدم تیتش‌مامانی و دست به کار نزن نمی‌خواهد. مسئول ما باید توالت! بشوید تا آن غروری که در درون او هست، بریزد که مواظب باشد پتویی که روی بسیجی می‌اندازد، در توالت آویزان نکند.» https://eitaa.com/kongere_shohada
به یاد دارم یک روز بعد از آمار شب که یکی دو ساعت مانده به غروب انجام می‌گرفت نگهبانان آسایشگاه‌ها را تفتیش کردند و چند قاشق برنج سهمیه ظهر را که عزیزان روزه‌دار برای افطار خود نگهداشته بودند، با بی‌رحمی و بی حرمتی تمام به سطل آشغال ریختند. یکی از نگهبانان با تمسّک به این گفته بی‌ربط که «خداوند در تمام سال ، فقط ماه مبارک رمضان را برای روزه قرار داده است؟» سعی داشت سرپوشی بر عمل خلاف دین و مروّت خودشان بگذارد. آزادگان ، برای گریز از اینگونه برخوردها و مقابله با موانع احتمالی تدابیری را اتّخاذ می‌کردند آن‌ها از مسئول نان می‌گرفتند و همینطور که زیر پتو دراز کشیده بودند با یک لیوان آب به عنوان خورشت نوش جان می‌کردند. و دوستانی که وضع مالی آنان خوب بود با خورش، روغن و شکر تهیه شده از آشپزخانه ، صرف می‌کردند و آن را اگر به قدر کافی بود، بین دیگران تقسیم می‌کردند. گاهی اوقات که نگهبان از پشت پنجره عبور می‌کرد و متوجّه قضیّه می‌شد همین که سروصدایش در می‌آمد کلیّه برادران پتو را به روی خود کشیده و مثل کسی که ساعت‌ها خواب است هیچگونه پاسخی نمی‌دادند و سرباز بیچاره را با ناکامی از آنجا دور می‌کردند. روش دیگری که بعضی از روزه داران اتّخاذ می‌کردند این بود که برنج خود را به یکی از دوستان خود می‌دادند و به جای آن نان شب او را می‌گرفتند. تا علاوه بر جلوگیری از فاسد شدن غذا در آن هوای گرم تابستانی در برابر اشکال تراشی‌ها و برخوردهای مغرضانه سربازان بعثی چاره‌ای باشد. عزیزانی دیگر بودند که به هیچ مانع و مشکلی اعتنایی نمی‌کردند و با توکّل بر خدا غذای خود را در یک ظرفی می‌ریختند و پس از مخفی کردن در یک جای خنک و مطمئن هنگام افطار، یک سفره صمیمانه و با صفایی از آن ترتیب می‌دادند. البته در مورد اصطلاح «سحری»، باید توضیح بدهم که این واژه به معنای حقیقی خود استعمال نمی‌شود. زیرا در طول اسارت، هیچ کس را ندیدم که در سحر، به معنای واقعی خود، قوت ناچیز خود را تناول کند، بلکه در اصطلاح «اردوگاه دوازده»، هرگاه که برای روزه فردا نان با خورشِ آب ، صرف می شد، اطلاق می‌شد. راوی : https://eitaa.com/kongere_shohada
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 که همه زندگی‌اش با گره خورد ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد. در عملیات رمضان و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت. ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر ، خواب می‌بیند که ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده. و می‌گوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم. خیلی باید نیت‌هایمان را خالص کنیم. نیت اگر برای خدا نباشد، آن وقت ما پیش مردم و نزد خدا نیستیم. پس حواسمان باشد نیت و عمل و رفتار و گفتارمان فقط برای رضای خدا باشد تا راه خدا محسوب شویم. https://eitaa.com/kongere_shohada
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 ماه رمضان سال ۷۷ هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براےسحرےبلند شدیم اما را بیدار نڪردم . خودش موقع اذان بیدار شد ، وقتي دید اذان مے گویند . بغض ڪرد و با ناراحتے گفت : « چرا منو بیدار نڪردید؟ » دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: « عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے » ‌اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت : « از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره ، آشغال ها رو بذاره دم در ، من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم » ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام براےسحر بیدارش ڪنم . https://eitaa.com/kongere_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی یک تجربه‌گر مرگ در عالم برزخ به برادر خانم خود که مبتلا به اوتیسم بوده کمک می‌کند تا به خانه برگردد ▪️نکته جالب اینجاست که برادر خانمش تنها کسی بوده که میتونسته روحش رو ببینه و حتی بعد سال‌ها این ماجرا رو فراموش نکرده ! https://eitaa.com/kongere_shohada