بمناسبت فرارسیدن هفته بسیج باحضور امام جمعه. فرمانده حوزه بسیج شهید کلاهدوز. رئیس هیئت امنا. مسئول فرهنگی هنری سپاه ناحیه. اعضای شورای پایگاه بسیج شهید چمران طی مراسمی معرفی شدند
✅مسجد جامع
✅پایگاه بسیج شهید چمران
✅حوزه بسیج شهید کلاهدوز
✅سپاه ناحیه خرم دره
✅۲اذر
✅http://eitaa.com/joinchat/1316487194C3363ec0a61
آماده سازی غرفه نمایشگاه طرح اسوه در حسینیه ثارالله زنجان توسط پایگاه مقاومت فاطمیه، پایگاه نمونه خواهران شهرستان خرم دره در عملکرد سال 99
✅پایگاه مقاومت فاطمیه
✅حوزه مقاومت بسیج الزهرا (س)
✅ 1 آذر ماه
http://eitaa.com/joinchat/1316487194C3363ec0a61
اقامه ی نماز و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین #زاهدی_پور امام جمعه خرمدره در جمع نماز گزارن و بسیجیان به مناسبت هفته ی بسیج در مسجد جامع شهرستان #خرمدره مورخ ۳۰ آبان ۱۴۰۰
📖 از جوانی استفاده کنید
🔸دوران جوانی بهترین ایام عمر انسان و دارای امتیازاتی است که مهمترین آنها عبارتست از: ۱.صحت و سلامت بدن، ۲.نیرو و قدرت جسمانی برای کار و حرکت و تلاش و فعالیت، ۳.فراغت و عدم ابتلا به مشکلات زندگی، ۴.قدرت و توان روانی برای تحصیل علم و درک مطالب و حفظ آنها، ۵.شور و عشق و امید، ۶.طهارت نفس و عدم یا قلت آلودگی به گناهان و پلیدیهای روح و روان.
🔹جوان دارای نیرو و قدرت و امکاناتی است که اگر درست از آنها استفاده کند میتواند خودش را برای آیندهای درخشان و امیدبخش بسازد و پرورش دهد. جوان باید دوران جوانی و ارزشهای آن را مغتنم بشمارد و به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشد که نیروی جوانی باقی و پایدار نخواهد ماند و تدریجاً کم و کمتر خواهد شد. متأسفانه اکثر جوانان در دوران جوانی از این نعمت بزرگ غفلت دارند و بهطور کامل از آن بهره نمیگیرند، وقتی متوجه میشوند که کار از کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد.
🔸رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله فرمود: «پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار: جوانی قبل از پیری، صحت پیش از بیماری، ثروت قبل از نیازمندی، فراغت پیش از اشتغال، زندگی قبل از مرگ».
🔹جوان عزیز نعمت جوانی را قدر بدان و برای آیندهات خوب از آن استفاده کن. اوقات ارزشمند جوانی را به بطالت و بیهودگی صرف نکن که بعداً پشیمان خواهی شد، در آن زمان که دیگر پشیمانی سودی ندارد.
✂️ #برشی_از_کتاب : انتخاب همسر، ص۶۹
👤 استاد ابراهيم امينی
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
✍️تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنهای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگرچه روزها افق را به دنبال یاریرسانی از نظر میگذراند اما کسی نمیآمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پارهها کلبهای بسازد تا خود را از عوامل زیانبار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.روزی که برای جستوجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت، دید که کلبهاش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان میرود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟صبح روز بعد با صدای بوق کشتیای که به ساحل نزدیک میشد، از خواب پرید. یک کشتی آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجاتدهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود میدادی، شدیم.
به یاد داشته باش:اگر کلبهات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک میخواند.و فراموش نکنید هیچ کار خدا بدون حکمت نیست.
#نشست روشنگری بمناسبت هفته بسیج
با حضور فرماندهی محترم سپاه شهرستان خرم دره جناب سرهنگ امیرخانی و مسئول محترم بسیج دانش آموزی
حکایت
✍️در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه. فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود. مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند. حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد: یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،به آرامی و خونسردی می گوید: " خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.اما مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
🔹تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
🔸که خواجه خود روش بنده پروری داند