هدایت شده از خیریه جهادی حضرت زینب سلام الله علیها
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیستمین روز کاری 👆
جهاد همچنان ادامه دارد👆
رفقای جهادی با کمک شما عزیزان در حال ساخت 100 عدد سرویس بهداشتی هستن، برای مناطق محروم کشور👆
ممنون از تمام عزیزانی که در این پویش مارو دارن کمک میکنن✅
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
💳6273817010138661
شماره کارت حاج آقا محمود محمودی 👇
6037997578188303
حاج آقا محمودی مسول خیریه👇
@mahmode110
09130125204
#ببینید_خدمات_خیریه_جهادی_حضرت_زینب_س
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2894332609C5ed809a508
24.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 برشی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی
🔸مبادا که غافل شویم!
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
📌 روایتی از شهدای کانال کمیل
🔹️ .. داشتم میگفتم که در تیررس دشمن هستیم و هنوز حرفهایم پشت بیسیم تمام نشده بود که یکی از همان تیـرها به آصفی خورد و او را در کنارم به زمین انداخت.
◇ آصـفی با صورتی نورانی به من نگاه میکرد و حرف میزد؛ ولی سر و صدا آن قدر زیاد بود که نمی شنیدم.
◇ یالای سرش رسیدم ، بعد با دست مرا کنـار زد؛ گویــا به جـایی خیـره شـده بود؛ بعد تمــام کرد و چه زیبــا هم تمــام کرد.
◇ در حالی که صحنه جان دادن آصفی ذهنم را مشغول کرده بود، پیـکر پاکـش را به گوشه ای کشیدم تا سر راه نباشد.
🔹 حالم خیلی گرفته بود؛ همه اش فکر بابایی، صابری، فروزانفر و آصفی بودم اما چه میشد کرد، فعلا وقت این حرفها نبود؛ شاید هم بود و من غافـل بودم.
◇ رفتم داخل کانال؛ تیر قناسه و تیربار تانکها فضای بالای کانال را پوشش داده بود
◇ جنازه بچه ها کنار هم لاله زاری را به تماشا گذاشته بودند.
◇ به زحمت پیکر بابایی را پیدا کردم آنهم از روی کلاه آهنی او که رویش نوشته بود: «میخواهـم زنـده بمــانم»
◇ موقعی که این را مینوشت فکر میکردم که ترس از دنیا دارد ولی الان که دقت کردم دیدم نگاه به زنده ماندن ابدی دارد، واقعا هم زندگی جاوید و ابدی را به دست آورده بود.
◇ نیروهای کمکی رسید و آتشی بر سر بعثی ها فرود آمد، به بیرون کانال سر کشیدم؛ چند عراقی در دشت فرار میکردند. پشت دژ هم، جنازه عراقیها روی هم ریخته بود.
📚 زنده باد کمیل/ محسن مطلق
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
اذان گفته بودند. زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز.
مصطفی هنوز نیامده بود. برگشتم
مثل همیشه کله اش را کرده بود داخل جا مهری و مهرها رو زیر و رو می کرد.
فوت کرد و یکی را داد دستم.
گفتم«این چیه؟»
بشکن زد، گفت: «مهر کربلاست. بگیر حالشو ببر!
خیلی وقت ها روی مهرها ننوشته تربت کربلا.
گفتم «از کجا فهمیدی مهر کربلاست؟»
گفت «مهر کربلا از قیافش پیداست.....
📚منبع: یادگاران 22 (کتاب احمدی روشن)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دلتنگ سلیمانی|«قاسم سلیمانی» پای ثابت سخنان رهبری
▪️رهبر انقلاب پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی در اکثر سخنرانیهای خود یاد ایشان را زنده نگه داشته است.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
📚رویای نیمه شب 1⃣قسمت اول از چند پله سنگی پایین رفتم. فقط همین . و در کمتر از یک ماه، ماجرایی را ا
📚رویای نیمه شب
2⃣ قسمت دوم
می گفت: «من دیگر ناتوان و کندذهن شده ام. تو باید کارها را به دست بگیری تا مطمئن شوم بعد از من از عهده اداره کارگاه و مغازه برمی آیی.»
در جوابش می گفتم:《 اجازه بده زرگری را طوری یاد بگیرم که دست کم در شهر حله، کسی به استادی من نباشد. اگر در کارم مهارت کامل نداشته باشم، شاگردان و مشتریها روی حرفم حسابی باز نمی کنند.》
با تحسین به طرحها و ساخته هایم نگاه می کرد و می گفت:《 تو همین حالا هم استادی و خبر نداری.》
می گفتم: 《نمی خواهم برای ثروت و موقعیت شما به من احترام بگذارند. آرزویم این است که همۀ مردم حله و عراق، غبطه شما را بخورند و بگویند: این ابونعیم عجب نوه ای تربیت کرده!》
به حرف هایم می خندید و در آغوشم می کشید. گاهی هم آه می کشید، اشک در چشمانش حلقه می زد و می گفت:《 وقتی پدرِ خدا بیامرزت در جوانی از دنیا رفت ،دیگر فکر نمی کردم امیدی به زندگی داشته باشم. خدا مرا ببخشد! چقدر کفر می گفتم و از خدا گله و شکایت می کردم. کسب و کار را به شاگردان سپرده بودم و توی مغازه و کارگاه بند نمی شدم. بیشتر وقتم را در حمام «ابو راجح» می گذراندم. اگر دلداری های ابوراجح نبود کسب و کار از دستم رفته بود و دق کرده بودم. او مرا با خود به نماز جماعت
و جمعه می برد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
زمانی که کار آزاد داشت و بنایی میکرد، کمتر کارگری بود که باهاش دووم بیاره، میگفت:
من نونی که میخورم باید حلال باشه.
معتقد بود که روز قیامت باید، من از این صاحب کار طلب داشته باشم نه بدهکارش باشم.
کارش واقعا عالی بود و یه ذره از کارش نمیدزدید.
هر خونه ای که میساخت فرض می کرد برای خودش میسازه، بناها که تعطیل میکردن، اون صبر میکرد و مثلا پانزده یا بیست دقیقه بیشتر کار میکرد تا احیانا کم کاری نکرده باشه..
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
فرمانده تیپ جواد الائمه (ع)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
📌شهیدی که دوست اراذل بود
با پول تو جیبیش اراذل محل رو میبرد استخر،
میگفتن مصطفی چرا اینکارو میکنی؟
میگفت دوساعت کمتر دیگران رو اذیت کنن
پ.ن🖇حالا رفقا ما با این اخلاق هامون کارفرهنگیمیکنیم یا اوقات فراغت میگذرونیم؟😏
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🔖منبر کوتاه 🔖
♦️نماز با فضیلت ماه ذی القعده ♦️
#نماز_یکشنبه_ذی_القعده
💎«انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در #یکشنبه_ماه_ذی_القعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم.
🔖سپس فرمود: هیچ بنده ای از امت من نیست که این عمل را انجام دهد،مگر آنکه از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.»
🔰 و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!»
🔺 و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
👌و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مۆمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»
✍ و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.»
🔺 و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
👈 و آن عمل بسیار پر فضیلت «نماز یکشنبه_ذی_القعده» است و کیفیت آن چنان است که :
🔗 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد ( ۲ نماز دو رکعتی)
در هر رکعت حمد یک مرتبه
و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه،
و معوذتین (سوره ی فلق و ناس)یک مرتبه،
و بعد از اتمام چهار رکعت هفتاد مرتبه #استغفار کند (بگوید استغفر الله)
و بعد یک مرتبه بگوید لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
و بعد از آن بگوید یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ
📚 اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ترجمه محمد روحی، جلد ۲، صفحه ۱۳ 📚 مفاتیح الجنان
#توبه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#محمد_شیخ_شعاعی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهید نادر دیرین
✅ این نوای جان سوز شهید است که
نه داد زد نه بالا پایین پرید نه دستی تکان داد فقط تمام عشق و ارادت پاک خود را از نای حزین خود سر داد.
ببینید مجلس چگونه محو نوای جانسوز اوست.
پیوند زیبای انقلاب خمینی با حماسه حسینی در مجالس شهیدان دیدنیست.
#شهید_نادر_دیرین
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل چهارم: گردان سوارزرهی وشغل آزاد
🔸صفحه: ۱۹۳-۱۹۴
🔻 قسمت: ۱۰۷
همرزم شهید: احمد نخعی
بعد از جنگ، ارتباطمان بیشتر شده بود.من مسئول برگزاری جلسات بچه های اطلاعات عملیات بودم.
هر وقت جلسه ای بود،با بچه ها تماس می گرفتم و هماهنگی های لازم را می کردم.
از سال۱۳۶۹، جلسات مان تقریبا مرتب با بچه های اطلاعات عملیات تا امروز برگزار شده واز حال و احوال همدیگر با خبریم.
جلسات بیشتر برای این بود که اگر یکی از این بچه ها مشکلی دارد،بتوانیم با همکاری هم بر طرف کنیم.
حسین به برگزاری این جلسات خیلی اهمیت می داد.البته گاهی ممکن بود یکی از بچه ها مشکلی داشته باشد و خجالت بکشد طرح کند؛ اما حسین به هر طریقی که بود، از مشکلش با خبر می شد ومثلا به من می گفت«پی گیر باش که فلانی، دخترش می خواد عروس بشه؛ وضعیت مالی اش خوب نیست». سعی می کرد کسی متوجه نشود.مشکلات بچه ها،یکی از دغدغه های حسین بود.
🔻قسمت: ۱۰۸
همرزم شهید: احمد نخعی
پنج سال قبل، بچه های اطلاعات وتخریب را برای بازدید و تجدید خاطره،به مناطق جنوب بردیم.از کرمان با قطار حرکت کردیم.
دو روز قم ماندیم.در این دو روز،هم به زیارت حضرت معصومه(ع) رفتیم هم با علما دیدار کردیم.از قم با قطار به اهواز رفتیم.
از اهواز هم با اتوبوس رفتیم سمت خرمشهر واروند.کنار اروند،محلی را برای نشستن مردم درست کرده اند.رفتیم آنجا نشستیم و صبحانه خوردیم.بعد هم عکس دسته جمعی زیادی گرفتیم.کنارمان یک نخل بود.حسین رفت کنار نخل.
گفت «می خوام
اینجا یه عکس تنهایی بگیرم».
بچه ها، همین که این حرف را از دهن حسین شنیدند،آمدند کنارش ایستادند وباز هم عکس گروهی گرفتند.البته با آن همه شیطانی که بچه ها کردند،حسین توانست
یک عکس تنهایی کنار نخل بگیرد.یکی از بچه ها به شوخی گفت«حسین،این عکس را برای بعد از شهادتش می خواد!».حسین فقط تبسم کرد و هیچ نگفت.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯