🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#او_میتوانست....#اما...!
🌷شب عملیات پاوه، احتمال میرفت که پاوه سقوط کند، اصغر یک تعداد لباس کردی به پاسگاه آورد. خطاب به نیروهایش گفت: «هر کسی که میخواهد میتواند لباس کردی بپوشد و برود.» یکی از نیروها از دانشجویان فیزیک دانشگاه تهران بود. اصغر اصرار کرد که او برود و میگفت «در آینده، ما به افراد متخصصی همچون تو نیاز داریم.» آن دانشجو قبول نکرد و در عملیات شرکت کرد و به شهادت رسید.
🌷تمام نیروهای وصالی کنارش ماندند و اکثرشان هم شهید شدند. حدود ۲۰ نفر از نیروهای سپاه و باقی از مردم کرد بودند. از این جمع حدود هشت نفر زنده ماندند. شب عملیات پاوه همچون شب عاشورا شده بود. بعد از ازدواج، من و اصغر بسیار به مزار شهدا میرفتیم و او برایم از رشادت نیروهایش در عملیات میگفت. اصغر وصالی اهل پشت میز نشستن و عافیتطلبی نبود.
🌷او میتوانست در تهران بماند و در امنیت باشد، اما وقتی شرایط کردستان را شنید، به کردستان رفت. او و گروهش دومین گروهی بودند که وارد کردستان شدند. زمانی هم که جنگ شروع شد، بنابر نیاز و شرایط در منطقه ماند. جنگ در مناطق عملیاتی کردستان، بسیار دشوار بود. در آن شرایط هم راضی نشد از کردستان به مناطق عملیاتی جنوب برود تا کمی از مسئولیتهایی که بر دوش داشت، کاسته شود.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید علیاصغر وصالی طهرانیفرد فرمانده دستمال سرخهای پاوه که در چهلمین روز شهادت برادرش شهید اسماعیل وصالی طهرانیفرد کبوتر آسمانها شد.
#راوی: خانم مریم کاظمزاده (تنها خبرنگار خانمی که سال ۵۸ برای تهیه گزارش از استان کردستان و شهر پاوه به آن منطقه رفته بود.)
منبع: سایت خبر آنلاین
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
اگر لایق شهادت شدم و بنا شد تصویری از من منتشر کنی این جمله را کنار تصویر من بنویس: یا محسن قد اتاک المسی، وقد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسی انت المحسن و انا المسی بحق محمد وال محمد صل علی محمد و آل محمد وتجاوز عن قبیح ما تعلم منی
ای خدایی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو امده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد. تو نیکوکاری و من گناهکار به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر
#شهید_نادر_حمید
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی
🎥 وداع جانسوز مادر شهید علی رشیدی در معراج شهدا
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_دوم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ اسم معلمش را با غیظ آو
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_سوم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
سید کاظم حسینی:
یک بار خاطره ای برام تعریف کرد از دوران سربازی اش، خاطره ای تلخ و شیرین که منشأ آن ،روحیه الهی خودش
بود،می گفت:«
اول سربازی که اعزام شدیم رفتیم «صفر چهار »بیرجند "۱". بعد از تمام شدن دوره آموزش نظامی، صحبت تقسیم و این حرف ها پیش آمد یک روز تمام سربازها را به خط کردند تو میدان صبحگاه
هنوز کار تقسیم شروع نشده بود که فرمانده پادگان خودش آمد ما بین بچه ها. قدم ها را آهسته بر می داشت و با طمأنینه به قیافه ها با دقت نگاه می کرد و می آمد جلو تو یکی از ستون ها یکدفعه ایستاد به صورت سربازی خیره شد. سرتا پای اندامش را قشنگ نگاه کرد. آمرانه گفت: «بیرون»
همین طور دو سه نفر دیگر را هم انتخاب کرد من قد بلندی داشتم.
پاورقی
۱ پادگان آموزشی ارتش؛ همان طور که شهید برونسی می گوید، این پادگان در جنوب استان خراسان در
شهرستان بیرجند واقع شده است.
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
با یکـے از دوستان قدیم در مورد کار هاے ابراهیم صحبت مـےکردیم. ایشان گفت: قبل از انقلاب. یک روز ظهر آقا ابراهیم آمد دنبال ما.
من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلو کبابـے، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد.
خیلے خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایـے نخورده بودم. بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: چطور بود؟
گفتم: خیلے عالے بود. دستت درد نکنه، گفت: امروز صبح تا حالا توی بازار باربرے کردم. خوشمزگـے این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!!
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#حتماببینید👌👌
شهید مدافع حرم #جواد_محمدی
۱۶ خرداد به وقت پرکشیدنت🕊🥀
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_سوم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ سید کاظم حسینی: یک ب
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_چهارم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
و به قول بچه ها هیکل ورزیده و در عوض قیافه روستایی و مظلومی داشتم
فرمانده پادگان هنوز لابلای بچه ها می گشت و می آمد .جلو نزدیک من یکهو ایستاد..،سعی کردم خونسرد باشم. توی چهره ام دقیق شد و بعد هم از آن نگاه های سر تا پایی
«توأم بروبيرون.»
یکی آهسته از پشت سرم گفت: «خوش به حالت!
تا از صف برم بیرون دو سه تا جمله دیگر هم از همین دست :شنیدم دیگه افتادی تو ناز و نعمت.»
تا آخر خدمتت کیف می کنی...
بیرون صف یک درجه دار اسمم را نوشت و فرستاد پهلوی بقیه
حسابی کنجکاو شده بودم از خود پرسیدم چه نعمتی به من می خوان بدن که این بچه شهری ها دارن افسوسش
رو می خورن؟!»
خیلی ها با حسرت نگاهم می کردند. بالاخره از بین آن ،همه چهار پنج نفر انتخاب شدیم. یک استوار بردمان دم آسایشگاه گفت سریع برین لوازمتون رو بردارین و بیاین بیرون، لفتش ندین ها.
باز کنجکاوی ام بیشتر شد برام سؤال شده بود که کجا می خوان ببرن ما رو؟
با آنهای دیگر هم رفاقت نداشتم که موضوع را ازشان بپرسم لوازمم را ریختند تو کیسه ی انفرادی و آمدم بیرون. یک جیپ منتظر بود. کیسه ها را گذاشتیم عقبش و پریدیم بالا.
همراه آن استوار رفتیم تو شهر بیرجند چند دقیقه بعد جلوی یک خانه بزرگ ویلایی، ماشین ایستاد. استوار پیاده شد. رو کرد به من و گفت: کیسه ات رو بردار بیا
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از خیریه جهادی حضرت زینب سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رعنا از اتاق عمل بیرون آمد 😍
#گزارش_کار
به لطف خدا و کمک شما عزیزان عمل پای رعنا با موفقیت انجام شد و این دختر عزیزمون از اتاق عمل بیرون آمدن 🌹✅
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
💳6273817010138661
شماره کارت حاج آقا محمود محمودی 👇
6037997578188303
حاج آقا محمودی مسول خیریه👇
@mahmode110
09130125204
#ببینید_خدمات_خیریه_جهادی_حضرت_زینب_س
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2894332609C5ed809a508
هیچ وقت مانع اعزامش نشدم و فقط می گفتم: «مراقب خودت باش!» همسرم همیشه می گفت هنگامی که به منطقه می روند حاج قاسم به آنها اجازه نمی دهد که جلودار باشند و خودش جلوتر از همه راه می رود. حاجی بیشتر محافظ آنها بود تا آنها محافظ حاجی! البته آنها این را دوست نداشتند ولی با اخلاق حاجی آشنا بودند و تمام سعی شان این بود که به بهترین نحو از حاج قاسم محافظت کنند.
#شهید_رضا_خرمی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷ماجرای اذان گفتن شهید ابراهیم هادی و اسارت چند عراقی
🎙#استاد_پناهیان
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
*سه درس ولایت پذیری از سه شهید*
*🌹شهیـد حاج قاسم سلیمانی:*
*«اگـر کسی صدای رهبـر خود را نشنود به طور یقین صدای امامزمانِ (عج)خود را هم نمیشنود؛و امروز خط قرمز بایدتوجه تمام واطاعت از ولی خود،رهبریِنظام باشد.»*
*🌹شهید مصطفی صدرزاده :*
✔️ *سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد.*
*🌹شهید حسین معز غلامی :*
✔️ *در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید...*
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#شهید_علی_سیفی_علی_بلاغی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند!
نیایش داشتند، نمایش نداشتند!
حیا داشتند، ریا نداشتند!
رسم داشتند، اسم نداشتند!
و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم...
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه در کار حکومت جلو میروم ، مظلومیت علی (ع) برایم ملموس تر میشود😔
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیشهدا
یکینیستدستماروبگیره
ماهمازگناهخستهایم..چهکنیم؟
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هر وقت در نمـاز عجله کردی
خواستی زودتـر تمومش کنی
به یاد بیار
همـه ی آنچـه که می خواهی
بعداز نماز بروی به آن برسی؛
و همـه ی آنچه که می ترسی
در این مـدت از دسـت بدهی
به دست همان کسۍاست که
در مقابلش ایستاده ای....!💚
پس برای حرف زدن با خـدا
بیشتر وقت بزار(:
#حـاجقاسمسلیمانی💔
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع جانسوز مادر شهید علی رشیدی در معراج شهدا
#شهید_علی_رشیدی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#واژه_قساوت_قلب_کم_میآورد!!
🌷اولین ماه مبارک رمضان در اسارت آغاز شده بود با هوایی بسیار گرم و طاقت فرسا. نه خبری از آب خنک در سحر و افطار بود و نه وسیله خنککنندهای برای روزهای گرم ماه رمضان وجود داشت. باید آفتاب داغ و گرمای شدید را با زبان تشنه و شکم گرسنه تحمل کرد. چند روزی از ماه رمضان به این ترتیب گذشت بعد از آن اسرا از فرمانده عراقی خواستند به خاطر ماه رمضان غذای ظهر را نصف کنند، نصفش را سحر و نصفش را افطار بدهند و اگر ممکن است، چند قالب هم یخ بیاورند. فرمانده عراقی چیزی نگفت و رفت. یادم میآید....
🌷یادم میآید روزهایی که برادران روزهدار بعد از ظهرها از شدت گرما بدنهایشان را بر روی زمین نمدار آسایشگاه میچسباندند تا شاید عطش آنها کمتر شود، بعد از نماز مغرب بود که بعثیها آمدند و گفتند ۱۰ نفر بیایند برای گرفتن غذا. مدتی طول کشید اما از غذا خبری نشد. یکدفعه متوجه شدیم که آن نامردها به جای دادن غذا، آن ۱۰ نفر را برده و در گل قرار داده و داخل گوش و دهان آنها را لجن کردهاند. وقتی برادران را با آن وضع به آسایشگاه برگرداندند، سربازها درحالیکه میخندیدند، گفتند: همه غذاها را اینها خوردهاند! اگر کس دیگری هم هوس غذا خوردن کرده خبر بدهد!
🌷....با وجود این، ماه رمضان با تمام مشکلات سپری شد....
#راوی: آزاده سرافراز ارسلان ساجدی سابق
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
#برشی_از_خاطرات 📜
زیر باران گلوله به نماز ایستاد رکعت اول را با سرعت خواند، اما رکعت دوم را خیلی آهسته و با طمانینه. نماز که تمام شد، پرسیدم: چرا رکعت دوم نماز رو اینقدر اروم خوندی؟ جواب نداد اصرار که کردم، گفت: چنان گلوله می آمد که رکعت اول را با عجله خوندم، برای یک لحظه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم، ولی از ترس تیر و ترکش فقط به جون خودم فکر میکنم به همین دلیل استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم
#شهید_احمد_عبدالهی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی شهیدمدافع حرم محمد اسدی در فراق شهید کوهساری
لحظاتی با شهید محمد اسدی (غلامعباس)
محمد» برای اینکه به سوریه برود 40 روز نذر روزه کرده بود. حتی بیشتر از این 40 روز را روزه گرفت، سه روز هم در حرم امام رضا(علیه السلام) معتکف شد.
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_چهارم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ و به قول بچه ها هیک
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_پنجم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
خودش رفت زنگ آن خانه را زد من هم رفتم .کنارش به ام :گفت:«از این به بعد در اختیار صاحب این خونه هستی هر چی بهت ،گفتن بی چون و چرا گوش می کنی».
مات و مبهوت نگاهش می کردم آمدم چیزی بگویم در باز شد یک زن تقریبا مسن و ساده وضعی، بین دو لنگه ی در ایستاده بود چادر گلدار و رنگ و رو رفته اش را رو سرش جابجا کرد. استوار به اش مهلت حرف زندن نداد. به من اشاره کرد و گفت:«این سرباز رو خدمت خانم (!) معرفی کنید.»
آمدبرود گفتم:« من اینجا اسلحه ندارم هیچی ندارم نگهبانی می خوام بدم چکار می خوام بکنم».
خنده ناشیانه ای کرد و گفت: «برو بابا دلت خوشه از فردا همین لباس هات رو هم باید در بیاری و لباس شخصی بپوشی.»
تو دوره آمورشی به قول معروف تمسه از گرده مان کشیده بودند یاد داده بودند به مان که اگر مافوق گفت بمیر بی چون و چرا باید بمیری رو همین حساب حرف او را گوش کردم و دنبال زنه رفتم تو. ولی هنوز در تب و تاب
این بودم که تو خانه یک خانم می خواهم چکار کنم؟!
روبروی در ورودی آن طرف حیات یک ساختمان مجلل چشم را خیره می کرد،ـ.وسعت حیات و گلهای رنگارنگ و
درخت های سربه فلک کشده هم زیبایی دیگری داشت.
زن گفت:«دنبالم بیا»
گونه به دست دنبالش راه افتادم رفتیم تو ساختمان جلوی راه پله ها زن ایستاد, اتاقی را تو طبقه دوم نشانم داد
و گفت: «خانم اونجا هستن.»
به اعتراض گفتم:«معلوم هست می خوام چکار کنم؟ این نشدسربازی که برم پیش یک خانم.»
ترس نگاهش را گرفت به حالت التماس گفت:« صدات رو بیارپایین پسرم!»
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
.
▪️تونل مرگ درست کرده بودند.شروع کردند شلاق زدند.سرباز بعثی حین شلاق زدن به ابوترابی کابل از دستش افتاد.حاجی خم شد و کابل و داد به دستش...با این حرکت حاجی اون افسر بعثی متحول شد و توبه کرد و دیگه هیچ یک از اسرا را شکنجه نمیکرد...( راوی اسداله جلیلی)
.
💢 بیاد سیدآزادگان سیدعلی اکبر ابوترابی_مدت اسارت : ده سال_محل دفن : صحن آزادی حرم آقا امام رضا...
.
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امام_جواد(ع)
🌴اگه از خاک حجره سر برنداشتی آقا
🌴خداروشکر که دیگه خواهر نداشتی
🎙 #حسن_عطایی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_پنجم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ خودش رفت زنگ آن خ
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
ویلای جناب سرهنگ
#قسمت_ششم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
با اضطراب نگاهی به بالا انداخت و ادامه داد«برو بالا، خانم بهت میگن چکار باید بکنی زیاد بد اخلاق نیست.» باز پرسیدم: «آخه باید چکار کنم؟»
انگار ترسید جواب بدهد تا تکلیفم را یکسره کنم از پله ها بالا.رفتم، در اتاق قشنگ باز بود جوری که نمی توانستم در بزنم نگاهی به فرش های دستباف و قیمتی کف اتاق انداختم،بندپوتین هام را باز کرده و بیرونشان آوردم با احتیاط ،یکی دو قدم رفتم جلوتر.
«یا الله.»
صدایی نیامد. دوباره گفتم: «یا الله یا الله!»
این بار صدای زن جوانی بلند شد:«سرت رو بخوره یا الله گفتنت دیگه چیه؟ بیا تو!»
مردد و دو دل بودم زیر لب گفتم :«خدایا توکل برخودت.»
رفتم تو از چیزی که دیدم چشمام یکهو سیاهی رفت کم مانده بود پخش زمین شوم فکر می کنی چه دیدم گوشه اتاق روی مبل یک زن بی حجاب و به اصطلاح آن زمان «مینی ژوپ» نشسته بود با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن پاهاش را هم خیلی عادی و طبیعی انداخته روی هم تمام تنم خیس عرق شد.
چند لحظه ماتم برد زنیکه هم انگار حال و هوای مرا درک کرده بود چون هیچی نگفت وقتی به خودم آمدم، دنده عقب گرفتم و نفهمیدم چطور از اتاق زدم بیرون پوتین ها را پام کردم بندها را بسته نبسته گونی را برداشتم.
«آهای بزمجه کجا داری میری؟ بر گرد!»
گوشم بدهکار هارت و پورت زن بی حجاب نشد پله ها را دو تا یکی آمدم پایین رنگ از صورت زن چادری پریده بود. زیاد به اش توجهی نکردم و رفتم توی حیات دنبالم دوید بیرون دستپاچه گفت:« خانم داره صدات میزنه.»
اینقدر صدا بزنه تا جونش در بیاد!
گفت: «اگر نری می کشنتها!
عصبی گفتم به جهنم!»
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
دست محمد حسین را گرفت و او را در مدرسهی ارباب زاده که خودش مدیر آن بود ثبت نام کرد.
ظهر، محمدرضا و محمد حسین خسته و کوفته به خانه آمدند.
محمدحسین پرسید: پدر! چرا امروز ما را با ماشین به خانه نیاوردی؟ مسیر طولانی است. ما خسته شدیم.
پدر او را در آغوش کشید، بوسید و گفت:
به خاطر اینکه شاید در بین بچهها کسانی باشند که پدر نداشته باشند. این کار خوبی نیست که جلوی آنها شما هر لحظه با پدر باشید.
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯