فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ماجرای شهیدی معروف که سردار بی سر شد
🔹️ حاج حسین یکتا در روایتی می گوید: شهید معروفی که چشمان قشنگی دارد در شکم مادرش مرده بود و مادرش از ماجرای شهید می گوید...
#شهید_سر_جدا
#ما_ملت_امام_حسینیم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
📌 شهیدی که در آخرین وداع گفت که باید سرش در راه زینب برود
🔹️ شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش، میخواست بره تهران و چند روز بعدش پرواز داشت به سمت سوریه دلم بدجور گرفته بود؛
◇ دیدم دوش گرفته و یک حوله انداخته روی دوشش؛ خیلی زیبا شده بود، مثل ماه شب چهارده میدرخشید
◇ جلو آینه ایستاده بود و به سینهاش میزد و میگفت:
منم باید بــــرم آره برم سرم بــــره
◇ گفتم : مهدی خواهشاً بس کن ! دمِ رفتنی چه شعریه که میخونی؟
◇ مقابلم ایستاد و به سینهاش زد و گفت: خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها سپــر بشه، فردای قیامت باید بتونم، جواب امام حسین رو بدهم!!
◇ وقتی این حرف رو گفت، تمام بدنم لرزید و فهمیدم مهــــدی دیگه زمینی نیست
◇ راوے: خواهر شهید
#مهدی_موحدنیا
#مدافع_حرم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
📌 روضه و گریه بر حضرت سیدالشهدا(ع) در ترک موتور
🔹️ تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان ...
◇ هرچه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام ، پشت ماشین ، سنگر، حسینیه ؛ فقط مانده پشت موتور ..!
◇ با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد.
◇ رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب
هنوز گریه می کرد ...
◇ چند شب بعد عازم مهمانی حضرت سیدالشهدا(ع) شد ...
📚 راوی: حاج حسین کاجی
کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی،
انتشارات حماسه یاران، ص ۴۳٫
#تخریب_چی
#لشکر17_علیبنابیطالب
#شهید_حسین_نیکوصحبت
#شهادت_عملیات_کربلای_چهار
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به تن ز پیش تو دورم، ولی دلم با توست
نگاه دار دلم را، که سوختی جگرم...
.
.
#امام_حسین #بین_الحرمین #دلتنگی #غم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت هـجـدهــم (دل شـڪـسـته)
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت نــوزدهــم
(دخـتــر من)
پدر و مادرش سراسیمه اومدن … با زحمت ڪمڪم ڪردن لباس ، پوشیدم و رفتیم بیمارستان …
بعد از معانیه … دڪتر با لبخند گفت …
– ماه هاے اول باردارے واقعا مهمه … باید خیلے مراقبش باشید … استرس و ناراحتے اصلا خوب نیست … البته همین شوک و فشار باعث شده زودتر متوجه باردارے بشیم… پس از این فرصت استفاده ڪنید و …
پدر و مادر متین خیلے خوشحال شدن … اما من، نه … بهتره بگم بیشتر گیج بودم … من عاشق بچه بودم ولے اضافه شدن یه بچه به زندگے ما فقط شرایط رو بدتر مے ڪرد …
حدود ساعت 1 بود ڪه رسیدیم خونه … در رو ڪه باز ڪردم، متین با صداے بلند گفت …
– وقتے مودبانه میگم فاحشه اے بهت برمے خوره …
جمله اش تمام نشده بود ڪه چشمش به پدر و مادرش افتاد… مثل فنر از جاش
پرید … تمام خوشحالے اون شب پدر و مادرش ڪور شد … پدرش چند لحظه مڪث ڪرد و محڪم زد توے گوشش …
– چند لحظه صبر ڪردم ڪه عذرخواهے ڪنے یا حداقل تاسف رو توے صورتت ببینم … تو ڪے اینقدر وقیح شدے ڪه من نفهمیدم؟ … نون حروم خوردے ڪه به زن پاڪدامنت چنین حرفے میزنے؟ …
بعد هم رو ڪرد به مادر متین …
– خانم برو وسایل آنیتا رو جمع ڪن … این بے غیرت عرضه نگهدارے از این دختر و بچه رو نداره …
مادرش چنان بهت زده شده بود ڪه حتے پلک نمے زد …
– بچه؟ … ڪدوم بچه؟ …
و با چشم هاے مبهوتش به من نگاه ڪرد …
– نوه ے من بدبخت ڪه پسرے مثل تو رو بزرگ ڪردم … به خداوندے خدا … زنت تا امروز عروسم بود … از امروز دخترمه… صورتش سرخ و ورم ڪرده بود ولے به روے ما نیاورد … و لام تا ڪام حرف نزد … فڪر نڪن غریب گیر آوردے … سر به سرش بزارے نفست رو مے برم … الان هم مے برمش … آدم شدے برگرد دنبالش …
ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
📌 شهیدی که حامی کودکان بی سرپرست بود
🔹️ «هادي از نیکوکارانی بود كه هر ساله اجناس مختلفی را برای بچههای بی سرپرست تهيه ميكرد.
◇ قبل از شهادتش آن قدر هديه مناسب دختر بچهها خريده بود كه هر چه توزيع ميكردند، تمام نمی شد.»
◇ ماه ها بعد از شهادت هادی هم گلسرها، تلها،انگشترها و ساعتهای دخترانهای كه ایشان برای دختربچههای يتيم يا بی سرپرست تهيه كرده بودند با نام هدیه شهید بين آنها توزيع می شد.
◇ شهيد هادی زاهد وصيت كرده است ثلث اموالش را مصروف محصلان و دانشآموزان مستمند كنند.
🔹️ شهید هادی زاهد متولد 1357 در 16 آبان ماه 95 براثر انفجار مین در حلب به شهادت رسید.
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_هادی_زاهد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
خوابش را دیدم، گفتم:
_چگونه توفیق
شهادت پیدا کردی؟!
گفت: از آنچه
دلم میخواست، گذشتم!
نگذارید حب دنیا شما را فریب دهد..
#شهـــــــــید_مهدی_زینالدین
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
. 🕊 تلاوت آیات #قرآن_ڪریم ؛
💠 ۩ بــِہ نـیّـت
#شهید_حمید_قاسم_پور
#صفـ۱۴۶ـفحه 📚
🍀|شبتون شهدایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهیدی که کوملهها او را مُثلِه کردند(گوش، بینی و لب او را بریدند) و بعد از شهادت رفیقش از او خواست تا او را به سمت مزارش راهنمایی کند.
🔸روایتی از شهید صادق کَلهُر از شهدای قزوین
🎙راوی: آقای کاشی، دوست و همرزم شهید
😭🥀
#روایتگری_شهدا
#شهادت
#جمعه
#ماه_رجب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🔻نامه دردناک شهید رستمعلی آقا باباپور
در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت.
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود، نوشته بود :
رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟
از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن،
خندم گرفته بود.
مگه بهشون نگفتی که جبهه ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی،
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده،
همون بهتر که اخراجت کنن.
عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده..
🕊🕊🕊💔🥀🥀🥀
شادی روح شهدا صلوات
#شهادت
#جمعه
#ماه_رجب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷یهبار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس میزد. گفتم: چرا با آسانسور نیومدی؟! گفت: وقتی رفتم سوار بشم دیدم، دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم. گفتم: خب صبر میکردی وقتی پیاده شدن میومدی. گفت: بوی ادکلن این خانمها تو فضای آسانسور پیچیده.... با پله راحتتر بودم و اذیت هم نمیشدم.
#شهید_محمدمهدی_رضوان
راوی: مادر گرامی شهید
#شهادت
#جمعه
#ماه_رجب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#محمد_آژند
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯