🔻نامه دردناک شهید رستمعلی آقا باباپور
در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت.
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود، نوشته بود :
رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟
از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن،
خندم گرفته بود.
مگه بهشون نگفتی که جبهه ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی،
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده،
همون بهتر که اخراجت کنن.
عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده..
🕊🕊🕊💔🥀🥀🥀
شادی روح شهدا صلوات
#شهادت
#جمعه
#ماه_رجب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷یهبار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس میزد. گفتم: چرا با آسانسور نیومدی؟! گفت: وقتی رفتم سوار بشم دیدم، دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم. گفتم: خب صبر میکردی وقتی پیاده شدن میومدی. گفت: بوی ادکلن این خانمها تو فضای آسانسور پیچیده.... با پله راحتتر بودم و اذیت هم نمیشدم.
#شهید_محمدمهدی_رضوان
راوی: مادر گرامی شهید
#شهادت
#جمعه
#ماه_رجب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#محمد_آژند
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید👌👌👌
معجزهی توسل به شهدا 🥺❤️
#یادشهداباصلوات 🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت نــوزدهــم (دخـتــر من)
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت بــیـسـتــم
(مــرگ خـامـوش یـک زنـدگــے)
ےڪ ماه و نیم طول ڪشید تا اومد دنبالم … در ظاهر ڪلے به پدرش قول داد اما در حیطه عمل، آدم دیگه اے بود …
دیگه رسما به روے من مے آورد ڪه ازدواجش با من اشتباه بوده و چقدر ضرر ڪرده … حق رو به خودش مے داد و حتے یه بار هم به این فڪر نڪرد ڪه چطور من رو بازے داده … چطور با رفتار متظاهرانه اش، من رو فریب داده …
اون تظاهر مے ڪرد ڪه یه مسلمان با اخلاقه … و من، مثل یه احمق، عاشقش شدم و تمام این مدت دوستش داشتم… و همه چیز رو به خاطرش تحمل ڪردم …
اون روزها، تمام حرف هاے پدرم جلوے چشمم مے اومد … روزے ڪه به من گفت …
– اگر با این پسر ازدواج ڪردے، دیگه هرگز پیش من برنگرد …
هر لحظه ڪه مے گذشت، همه چیز بدتر مے شد … دیگه تلاش من هم فایده اے نداشت …
قبلا روابط مشڪوڪش رو حس ڪرده بودم ولے هر بار خودم رو سرزنش مے ڪردم ڪه چرا به شوهرم بدگمانم … اما حالا دیگه رسما جلوے من با اونها حرف مے زد … مے گفت و مے خندید و صداے قهقهه اون دخترها از پاے تلفن شنیده مے شد ...
اون شب سر شام، بعد از مدت ها برگشت بهم گفت …
– یه چیزے رو مے دونے آنیتا … تو از همه اونها برام عزیزتری… واقعا نمے تونے مثل اونها باشے؟ …
خنده ام گرفت … از شدت غم و اندوه، بلند مے خندیدم …
– عزیزترم؟ … خوبه پس من هنوز ملڪه این حرم سرام … چیه؟ … دوباره ڪجا مے خواے پز همسر اروپاییت رو بدے؟ …
به ڪے مے خواے زن خوشگل بورت رو پز بدے؟ …
منتظر جوابش نشدم و از سر میز بلند شدم … ڪمتر از 48 ساعت بعد، پسرم توے هفت ماهگے به دنیا اومد …
ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
و شدیم....
#اللهم_عجل_لولیکـ_الفرج
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
💠خیلی پسرش, محسن را دوست داشت. او را محکم در آغوش گرفته بود, می بوسید و می گفت بیین پسرم چه خوشکله!
ناگهان محسن را انداخت در آغوش پدرش و رویش را چرخواند.
دلم ریخت.
تا زمانی که از خانه خارج شد دیگر نگاهش نکرد. هر دو پسر دیگرمان اصرار داشتند برای پدرشان قرآن بگیرند .
هر دو را در آغوش کشیدم و قرآن را به دستشان دادم.
حاج جواد از زیر قرآن رد شد.
چند قدم رفت و برگشت و در گوشم گفت:
هیچ وقت جلو بچه ها گریه نکن، دور اندیش باش و جنبه های مثبت اتفاقات را ببین، قرآن زیاد بخوان تا تحمل سختی ها را برایت آسان کند.
این را گفت و رفت، دیگر او را ندیدم تا روزی که پیکرش را اوردند، در شب شهادت حضرت زهرا، ترکش پهلویش را شکافته بود...
🌱🌷🍃
#شهید_حاج_محمد_جواد_روزی_طلب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من نمیتونم شب بخوابم، چون دلم برای بابا تنگ میشه!💔
پ.ن:شما صدای دختر شهید صدر زاده رو میشنوید 🙂💔
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
📌 حاج قاسم وقتی شهید عباسی گفت یک وجب از خاک ایران را به تمام جهان نمیدهم، بر دستانش بوسه زد
🔹️ پدر شهید مدافع حرم ستار عباسی نقل میکند: در یکی از عملیاتهای مهم برای مقابله با تروریستها اگر ستّار حضور نداشت،بدون تردید یکی از حساسترین شهرهای سوریه سقوط میکرد و تبعات آن بسیار سنگین میبود.
◇ یکی از ژنرالهای رده بالای ارتش عراق که توانمندیهای ستار را می بیند به او میگوید: « شما اگر به ما بپیوندید، هر مقام و درجه و پولی بخواهید،به شما میدهیم که پیش ما باشید و به نیروهای ما را آموزش دهید»!
◇ ستار هم با بصیرتی عمیق در قبال این پیشنهاد میگوید : «اگر تمام جهان را به من بدهید،یک وجب از خاک ایران را به تمام جهان نمیدهم؛در ضمن من سرباز آقای خامنهای هستم و جز در این لباس نمی توانم خدمت کنم؛ چرا که همهی ایمان و توانایی من در سربازی برای ولایت فقیه است.»
◇ سردار شهید قاسم سلیمانی هم که این را میشنود، ستّار را میبوسد و با شوخی میپرسد: «چرا نرفتی؟»
◇ ستار میگوید: «چطور بروم؟ من ایرانی هستم، سرباز ولایت و رهبر هستم.»
◇ سردار نیز برای همین ایمان او بر دستانش بوسه زده و ستار را تشویق میکند.
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_ستار_عباسی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
در استان اصفهان حسینیهای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار میکرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجفآباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی میکرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شبها آنقدر خسته میشد که وقتی عذرخواهی میکردیم، میگفت برای امام حسین باید فقط سر داد.
#شهید_بیسر_مدافع_حرم_محسن_حججی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
23.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️یکی از این شهدا همین الان بیاید به این دنیا و شروع کند به صحبت کردند ، چی میگوید؟؟
#شهادت
#شهید
#ماه_رجب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بــیـسـتــم (مــرگ خـامـوش
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت بـیـسـت و یـڪـم
(قــدم نــو رســیــده)
اسمش رو گذاشت آرتا ... وقتے فهمیدم آرتا، یه اسم زرتشتیه خیلے ناراحت شدم ...
- چطور تونستے روے پسر مسلمان من، یه اسم زرتشتے بزارے؟ ... یعنے اینقدر بے هویت شدے ڪه براے ابراز وجود، دنبال یه هویت باستانے مے گردے؟ ... یا اینڪه تا این حد از اسلام و خدا جدا شدے ڪه به جاے خدا ... ڪه به جاے افتخار به چیزهایے ڪه دارے ... یه مشت سنگ باستانے، هویت تو شده؟ ...
دلم مے خواست تک تک این حرف ها رو بهش بزنم و اعتراض ڪنم اما فایده اے داشت؟ ... عشقے ڪه در قلبم نسبت بهش داشتم، به خشم و نفرت تبدیل مے شد ... و فقط آرتا بود ڪه من رو توے زندگے نگه مے داشت ...
غرےب و تنها ... در ڪشورے ڪه هیچ آشنا و مونسے نداشتم ... هر روز، تنها توے خونه ... همدم من، ڪتاب هام و یه بچه یه ساله بود ... ڪم ڪم داشتم با همه چیز غریبه مے شدم... و حسے ڪه بهم مے گفت ... ایران دیگه ڪشور من نیست ...
و انتخابات 88، تیر خلاص رو توے زندگے ما زد ... اون به شدت از موسوے حمایت مے ڪرد ... رویاهایے رو در سر داشت ڪه به چشم من ڪابوس بود ...
اواےل سعے مے ڪردم سڪوت ڪنم ... تحمل مے ڪردم اما فایده نداشت ... آخر، یه روز بهش گفتم ...
- متین تو واقعا متوجه نمیشے یا این چیزهایے ڪه میگے انتخاب توئه؟ ...
ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯