eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
266 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
7.1هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴این جامه سیاه فلک در عزای کیست؟ 🎙یکی از خاطره‌ انگیزترین نوحه هایی که به مناسبت رحلت امام خمینی (ره) توسط گروه سرود بچه های آباده اجرا شد.
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍قصه شب 💠 قصه سید روح الله و مسابقات ورزشی ✍️ نویسنده: مصطفی قاسمی 🎤 با اجرای: ناهید هاشم ‌نژاد، محمد علی حکیمی و راحیل سادات موسوی 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: آشنایی کودکان با زندگی امام خمینی (ره) ❇️لینک قصه در سایت اندیشه برتر... https://btid.org/fa/video/210547 📎 📎 📎 🆔 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/85983330C7210d6f841
20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | رژیم رو به نیستی! 🥴 هشداری که حتی موسسین رژیم غاصب داده بودن! 📝 «یک مورخ اسرائیلی می‌گوید: «پروژه‌ صهیونیستی، نفس‌های آخر خود را می‌کِشد و ما در آغازِ پایان رژیم صهیونیستی هستیم؛ ارتش در حفاظت از جامعه‌ یهودی در جنوب و شمال اسرائیل شکست خورده است». از چه کسی شکست خورده؟ از یک دولت قوی؟ نه، از گروه‌های مقاومت، از حماس، از حزب‌الله. طوفان‌الاقصیٰ این است.» ۱۴۰۳/۳/۱۴ 🕌 📲 نسخه مناسب اشتراک در شبکه‌های اجتماعی 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
✌️ امام پیروز 💎 خیلی از آرزوهای امام بعد از رحلت ایشان محقق شد 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
29.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌷وقتی روشن‌بینی و آینده‌نگری امام، پیش چشم همه محقق شد 😎 شما می‌مانید... ✂️ بخشی از سخنان آقا در حرم امام خمینی (ره) | ۱۴۰۳/۳/۱۴ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
◖💔🕊◗ عروج ملکوتی روح خدا، مردی از جنس ایمان، معمار کبیر انقلاب اسلامی، پدر تمام شهیدان کشور حضرت امام خمینی(رحمة الله علیه) را تسلیت میگوییم. ‹ ❤️⇢
••• تو به ما یاد دادی میشود دست خالی جنگید! میشود یک نفر یک دنیا را تکان بدهد! +امام خمینیِ جان [] ۱۴ خرداد🖤🖤
🦋 داستان🦋 پیرمرد باغبان و امام خمینی رحمه الله علیه ✅آن وقت ها،توی شهر کوچکی ،امام ما در خانه ای کوچک زندگی می کرد. خانه ی او یک باغچه داشت.باغچه ای بی گل .بچه های امام آن باغچه را دوست داشتند.دلشان میخواست توی آن گل بکارند.گل های سفید وصورتی ،گل اطلسی،لاله عباسی،یاس سفید وخوشبو . اماخاک باغچه خوب نبود،باید عوض میشد.قرار شد که برای باغچه خاک تازه بیاورند.یک روز سرظهر ،وقتی مادر سفره نهار ،صدای در خانه که بلند شدیکی از بچه ها دویدو در باز کرد.پشت در پیرمردی بود که کیسه بزرگی را بر روی شانه اش انداخته بود .توی آن کیسه خاک بود پیرمرد پیرمرد برای باغچه کوچک خانه خاک آورده بود او نفس نفس میزد و زیر ان بار سنگین عرق میریخت با دست های پیر وخاکی پیشانی اش را پاک می کرد بازبان لبهای خشکش را خیس می کرد . امام وبچه ها دور سفره نهار نشسته بودند بوی غذا در اتاق پیچیده بود بچه های کوچک گرسنه بودند بوی غذا گرسنه ترشان کرده بود مادر برایشان غذا می کشید بچه ها میگفتند بیشتر یکم بیشتر!.... و مادر می گفت:بس است !غذا کم است با نان بخورید تاسیر شوید.مادر برای خودش وامام هم غذا کشید .بعد همه آماده غذا خوردن شدندیک مرتبه چشم امام از پنجره باز به حیاط افتاد.پیرمرد را دید.او داشت کیسه خاک را توی باغچه خالی می کرد .امام فهمید او خسته است .تشنه است.فهمید که حتما گرسنه هم هست . با خودش گفت:باید برای او هم غذا ببریم اما توی قابلمه غذایی باقی نمانده بود .. مادر همه را کشیده بود.امام فکر کرد یک بشقاب خالی برداشت چند قاشق از غذای خودش را در آن بشقاب ریخت بعد بشقاب را جلوی بچه ها گرفت وگفت:بچه ها شما هم چند قاشق از غذایتان را توی این بشقاب بریزیدتا برای آن پیرمرد ببریم او هم مثل شما گرسنه است. بچه ها ومادر هرکدام چند قاشق از غذایشان را توی بشقاب ریختند.بشقاب پرشدیکی از پسرها بشقاب غذا را برای پیرمرد برد .پیرمرد خوشحال شد خندید وتشکر کرد . بعد دستهای خاکی اش را شست وبعد شروع کرد به خوردن .با چه لذتی می خورد!....غذای ان روز برای بچه ها با همیشه فرق داشت ازهمیشه خوشمزه تر وبهتر بود .آن روز بچه ها خیلی خوشحال بودند.آن ها یک درس خوب از پدرشان یاد گرفته بودند. به نقل از دختر امام خمینی رحمت الله علیه