eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
262 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👥دو دوست صمیمی👥 🔆 یکی بود یکی نبود. در دهکده‌ای دور از شهر دو دوست صمیمی احمد و محمود بودند که در همسایگی هم زندگی می‌کردند. این دو پسر بچه همسایه دیوار به دیوار بوده و خانواده‌هایشان به کشاورزی مشغول بودند. احمد و محمود هر روز توی کوچه با هم کلی بازی می‌کردند. پدر احمد آرزو داشت که پسرش دکتر شود تا به مردم ده خدمت کند و مادر محمود دعا می‌کرد که پسرش مهندس شود تا خانه‌های ده را محکم و قشنگ بسازد. ❇️ روز اول مهر بود و قرار شد که این دو دوست صمیمی به مدرسه بروند خیلی خوشحال شدند. هر دو کتاب‌هایشان را جلد کردند و مداد‌ها و دفترچه‌هایشان را برداشتند تا به مدرسه بروند و درس معلم را خوب یاد بگیرند. اتفاقا هر سال هر دوتای آنها جزو شاگردان اول و نمونه بودند. احمد که پدرش از بیماری مرموزی رنج می‌برد دلش می‌خواست زودتر بزرگ شود و آرزوی پدرش را برآورده کند و به مردم ده خدمت کند زیرا دهی که احمد و محمود در آنجا زندگی می‌کردند، دکتر نداشت و آن‌ها اگر کوچک‌ترین ناراحتی پیدا می‌کردند باید یک فاصله طولانی تا ده دیگر را که دکتر داشت طی کنند. کانال کودکان علی اصغر http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسخره نكردن امام حسن (علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) در حال بازي بودند كه پير مردي را ديدند كه مشغول وضو گرفتن بود اما وضويش اشتباه بود.آنها دست از بازي كشيدند.كنار آب رفتند بدون اينكه او را مسخره كنند و يا اشتباهش را به رويش بياورند مشغول وضو گرفتن شدند و با صداي بلند (طوري كه پير مرد بشنود)، مي‌گفتند وضوي من كامل‌تر است تا پيرمرد نگاه كند.بچه‌ها به پيرمرد گفتند: وضوي كدام‌يك از ما كامل‌تر است؟ وقتي وضوي بچه ها كامل شد، پيرمرد گفت : عزيزان من وضوي هر دوي شما صحيح است و من اشتباه مي‌كردم. ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️♦️♦️ داستان کوتاه کودکانه در مورد دوستی ♦️♦️♦️ ✅ هنوز چند ماهی از رفتن احمد و محمود به مدرسه نگذشته بود که بیماری پدر احمد بدتر شد و متاسفانه یک روز صبح که احمد آماده رفتن به مدرسه شده بود متوجه شد که پدرش فوت کرده است. احمد پس از مرگ پدرش بسیار گریه کرد. از طرفی او دیگر نمی‌توانست این روز‌ها به مدرسه برود و درس بخواند، چون با همان سن کم باید در کشاورزی به مادرش کمک می‌کرد تا بتواند خرج زندگی خواهر و مادر خود را نیز بدهد. 💓محمود که دوست خوبی برای احمد بود وقتی متوجه جریان شد با معلم او صحبت کرد و معلم هم ماجرا را برای مدیر مدرسه تعریف کرده و قرار شد که معلم مهربان شب‌ها به احمد درس بدهد تا او بتواند هم کار کند و هم درس بخواند. احمد روز‌ها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند و در این راه محمود هم به عنوان دوست او به احمد بسیار کمک می‌کرد و هر چه یاد گرفته بود به او می‌آموخت. احمد و محمود هر سال با نمره‌های خوب قبول می‌شدند و اینگونه سال‌ها را می‌گذراندند. 💪پس از طی سالیان دراز وقتی که احمد و محمود بزرگ شدند توانستند در دانشگاه قبول شوند. احمد با تلاش و کوشش فراوان دکتر شد و به خدمت مردم ده پرداخت و آرزوی دیرینه‌ی پدرش را برآورده کرد و محمود هم همان طور که آرزو می‌کرد مهندس شد و به آباد کردن ده کوچکشان پرداخت. کانال کودکان علی اصغر http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗣كودك خطيب ✔️ امام حسن (علیه السلام) تنها هفت سال داشتند. مادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) او را به مسجد مي فرستادند. امام حسن (علیه السلام) آنچه را از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)مي شنيدند به خاطر مي سپردند و وقتي به خانه باز مي گشتند شنيده هاي خود را براي مادر بازگو مي كردند. در آن روزها هر وقت حضرت علي (علیه السلام) به خانه باز مي گشتند، مي ديدند حضرت زهرا (سلام الله علیها) آياتي از قرآن را كه تازه بر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده بود از حفظ مي خواندند. از او مي پرسيدند اين آيات و علوم را از كجا آموختي؟حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ مي دادند از پسرم حسن (علیه السلام) آموختم. يك روز امام علي (علیه السلام) در خانه مخفي شدند تا ببيند پسرشان حسن (علیه السلام) چگونه سخنان پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را براي حضرت زهرا (سلام الله علیها) بازگو مي كند.امام حسن (علیه السلام) طبق معمول وارد خانه شدند تا آنچه از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيده بودند براي مادر تعريف كنند. ولي اين بار هنگام سخن گفتن زبانشان گير مي كرد.حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تعجب كردند ولي امام حسن (علیه السلام) پرده از راز برداشتند و به مادر گفتند:تعجب نكن!شخص بزرگي سخنم را مي شنود از اينرو زبانم گير مي كند. در همين لحظه حضرت علي (علیه السلام) از مخفيگاه خارج شدند و حسن (علیه السلام) را در آغوش گرفته و بوسيدند. منبع:بحار ج 43 ص 285 سفینه کانال کودکان علی اصغر http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت اول انیمیشن حضرت هود(ع): حضرت هود(ع) اولین پیامبر پس از نوح(ع) است. خداوند در قرآن، او را فردى تلاش گر، در راستاى دعوت به حقّ و مبارزه علیه بتپرستى معرفی می کند. قوم او، به نام «عاد» معروفند... داستان‌های قرآنی و مذهبی ایتا http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca تلگرام @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
doa-narges.mp3
2.04M
دعای نرگس - قصه شنیدنی مذهبی مهدوی درباره امام زمان حضرت مهدی (عج) برای کودکان 📚رادیو کودکان کانال کودکان علی اصغر http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍سلام يعني دوستي، آشنايي و يک عالم خوبي و عشق و محبت💕 . 😘 سلام يعني اينكه من با شما دوستم، تو را دوست دارم و از ديدن تو خوشحال مي‌شوم و 🍎 برايت آرزوي سلامتي مي‌كنم. کانال کودکان علی اصغر http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا