فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رشادت های امام علی علیه السلام در جنگ خندق به زبانی ساده برای کودکان
کانال کودکان علی اصغر
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قضاوت های حضرت علی علیه السلام - تقسیم عالمانه
چطور میتوان 17شتر را بین سه نفر تقسیم کرد به طوری که به اولی نیمی از شترها و به دومی یک سوم و به سومی یک نهم برسد؟
کانال کودکان علی اصغر
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
سخن خوب بگویید تا سخن خوب بشنوید
#ميلاد_امام_علي مبارک
@koodakAliAsghar
کسی که دانا شود، راه را پیدا کند.
#ميلاد_امام_علي مبارک
@koodakAliAsghar
فتح خیبر (1)
پیامبر گفتن:«فردا پرچم را به دست مردی میدم که خدا و رسول خدا را دوست داره وخدا و رسول خدا هم او را دوست دارند. این مرد از جنگ برنمیگرده تا وقتی که خدا این قلعه را به دست اون باز کنه. اون کسیه که حمله میکنه اما فرار نمیکنه»
شب تا صبح همه به فکر این بودند که اون کسی که بناست پرچم لشکر را بدست بگیره و درب قلعه را باز کنه کیه؟! بعضی ها پیش خودشون می گفتن شاید من باشم که پیغمبر این افتخار را میخواد نصیبم کنه. و باهمین خیال خوش تا صبح منتظر موندن.
صبح شد دوباره خورشید خانم از پشت کوهها بیرون اومد. یارای پیامبر زودتر از همیشه اومدن پیش ایشون و منتظر نشستن که پیامبر پرچم را دست مردی بده که دیشب حرفشو میزد. هر کسی دوست داشت پیامبر انگشت اشارشو به سمت اون بگیره و پرچم لشکر را به دست اون بده. پیامبر حرفی نمی زد.همه منتظر بودن. پیامبر با نگاهش بین یارانش دنبال کسی می گشت اما اونو پیدا نمیکرد.
اما همه شنیدن که پیامبر میگه علی کجاست؟ یاران پیامبر گفتند؛ یارسول الله علی چشمدرد سختی گرفته جوری که حتی پیش پای خودش را هم نمیتونه ببینه. پیامبر فرمود؛ اونو پیش من بیارید. دیگه همه فهمیده بودند کسی که بناست قلعه خیبر را از دست یهودیا بگیره کیه. بعضی ها رفتند و علی مولا را پیش پیامبر آوردن. پیامبر یکَم از آب دهانش را بادستای خودش به چشمای علی مولا کشیدن. علی مولا چشم هاشو باز کرد و دیگه هیچ وقت چشم درد نگرفت.
#ميلاد_امام_علي مبارک
@koodakAliAsghar
فتح خیبر (2)
پیامبر پرچم را به دست علی مولا دادن وبراش دعا کردن و اونو فرستادن به سمت قلعه ی یهودیا. چشم همه به دست علی مولا بود و دیگه همه امیدوار بودن که امروز روز آخر جنگه.
تا اون روز هروقت مسلمونا به سمت قلعه میومدن و یهودیا بیرون میریختن مسلمونا فرار میکردن. اون روز هم تا یهودیا دیدن مسلمونا اومدن به سمت قلعه در قلعه را باز کردن و بیرون ریختن.
یکی از پهلوونای یهودی کسی بود به اسم مرحب. اون هم بیرون اومد بعضی از مسلمونا هیکلش را که دیدن ترسیدن. «چه هیکل بزرگی، چقدر شمشیر وخنجر همراه خودش آورده» مرحب با صدای کلفتی که داشت فریاد زد و گفت:«همه ی اهالی خیبر میدونن که من مرحب هستم مرحب. شمشیر من میبُره دست و پا و سر هر کسی را که به جنگ من بیاد. من یک پهلوانم که تو جنگها امتحان خودمو پس دادم کیه که به جنگ من بیاد کی؟»
صدای مرحب تن مسلمون ها را لرزاند یهودیا وقتی دیدن مرحب اینجوری داد و بیداد میکند خوشحال شدند و امیدوار وپیش خودشون گفتند امروز هم مثل روزای دیگه مسلمونا میترسن و فرار میکنن.
اما علی مولا رفت جلو وگفت:«منم که مادرم اسم منو حیدر گذاشت.عصبانیت من مثل عصبانیت یک شیر خطرناکه. وقتی بجنگم یه عالمه از شما را میکشم.»این را گفت و به جنگ با مرحب رفت.
#ميلاد_امام_علي مبارک
@koodakAliAsghar
فتح خیبر (3)
حالا مرحب و علی مولا روبروی هم بودن. یهودیا مرحب را می شناختن و میدونستن که تا امروز پهلوانهای زیادی با شمشیر مرحب به زمین افتادن و کشته شدن.اونا فکر میکردن که مرحب همین الان علی مولا را با یه ضربه میکشه اما علی مولا حتی نداشت مرحب یه زخم کوچیک به تن علی مولا بندازه. علی مولا شمشیرش را برد بالا و مردم فقط صدای هوا را شنیدن که دو بار با شمشیر علی مولا شکافته شد. همین که مرحب روی زمین افتاد یهودیا ترسیدن و پا به فرار گذاشتن.
اونا خیلی زود خودشون را به قلعه رسوندن و در را بستن. قلبشون میخواست وایسه. اونا تا الان کسی را ندیده بودن که بتونه مرحب را اینطور شکست بده در قلعه خیلی بزرگ بود. چهل نفر از این مردای قوی باید میومدن تا اون در را ببندند یا باز کنند.
یهودیا وقتی وارد قلعه شدن نفس راحتی کشیدن اونا خیالشون راحت بود که کسی از مسلمونا نه میتونه از دیوار قلعه ها بیاد بالا نه میتونه در قلعه را باز کنه اما چند دقیقه بیشتر نگذشت که دیدند در قلعه داره تکون میخوره آره علی مولا دست انداخته بود به دسته ی در قلعه و بایک حرکت در را از جا کند.
علی مولا با یک دست در به اون بزرگی را گرفته بود و تو یه دست دیگش هم شمشیر بود که داشت میجنگید. همینکه علی مولا در قلعه را کند مسلمونا هم وارد قلعه شدن وبایهودیا شروع کردن به جنگیدن. یهودیا که دیدند در حال شکست خوردن اند و الانه که دیگه کارشون تموم بشه تسلیم شدن و مسلمونا تو جنگ پیروز شدن.علی مولا هم همون طورکه در را دستش گرفته بود اونو پرت کرد ودر چند متر اون طرف افتاد رو زمین.
#ميلاد_امام_علي مبارک
@koodakAliAsghar
#زینب سلام اللهعلیها
مراقبتکننده از امام زینالعابدین علیهالسلام و
سرپرست کاروان اسیران اهلبیت بودند.
📚الگو ایرانی
@koodakAliAsghar
✅ حضرت زینب خواهر کوچکترِ امام حسین بود و از بچگی عاشق برادرش حسین بود. کوچکتر که بود، حضرت زهرا توی خونه به بچهها درس میداد. امام علی هم توی مسجد به مردم درس میداد.
خیلی وقتها که مجلس مسجد مردونه بود و دخترها نمیتونستن برن، حضرت حسین و حسن به اونجا میرفتن و حرفهای باباشون امام علی رو گوش میدادن. بعدش هم میاومدن برای #حضرت_زینب تعریف میکردن تا اون هم یاد بگیره. حضرت زینب اونقدر خوب یاد گرفت و اونقدر خوب حرف میزد که بعد از یه مدت، خودش برای زنها و بچهها، کلاسِ درس میذاشت و بهشون درس دین میداد.
#ولادت_حضرت_زینب سلاماللهعلیها مبارک باد!
📚راسخون
@koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن خطبه حضرت زینب سلام الله علیها
کانال کودکان علی اصغر
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
30.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم خطبه حضرت زینب و امام سجاد در شام
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/3578658829C1f72395f25
تلگرام
@besharat_ir
عید نوروز که میشود، من لباس و کفشهای نو میپوشم و همراه خانواده برای دیدن فامیل به خانهی آنها میرویم و شیرینی و میوه میخوریم. امیدوارم همهی بچههای دنیا، لباس و کفش نو داشتهباشند و عید به همهی آنها خوش بگذرد.
امام زمان (علیه السلام) که بیاید، دیگر کسی فقیر نیست.
#امام_زمان (علیه السلام) که بیاید… محمد یوسفیان
#دعاي_فرج
@koodakAliAsghar
بعضی روزها صبح که از خواب بیدار می شوم، خیلی گرسنه ام و احساس می کنم شکمم خالی خالی است. برای صبحانه، نان و شیر را خیلی دوست دارم. امیدوارم همه ی بچه های دنیا هم برای صبحانه، نان و شیر داشته باشند.
امام زمان (علیه السلام) که بیاید، بچه های دنیا، برای صبحانه خوردن مشکلی ندارند.
#امام_زمان (علیه السلام) که بیاید… محمد یوسفیان
@koodakAliAsghar
اولین باری که می خواستم کلمه ی «بابا» را بنویسم، خیلی خوشحال بودم و خیلی تلاش کردم که الفِ بابا را کج ننویسم. چقدر باسواد شدن و یاد گرفتن خوب است.
امام زمان (علیه السلام) که بیاید، خیلی چیزها به ما یاد میدهد و زندگی، بسیار زیبا میشود.
#امام_زمان (علیه السلام) که بیاید… محمد یوسفیان
@koodakAliAsghar
بچه که بودیم، بازی با دوستان و بچه های محله و مدرسه مان را خیلی دوست داشتیم. به همدیگر محبت می کردیم، و اگر بعضی وقتها دعوایمان می شد، زود آشتی می کردیم. بابا، مامان و معلم های خود را خیلی دوست داشتیم و آنها هم ما را دوست داشتند. اگر قولی به آنها می دادیم، به آن عمل می کردیم و اگر از آنها کمک می خواستیم، به ما کمک می کردند. خلاصه، دوران خیلی خوبی بود.
الآن که بزرگ شده ام، می فهمم امام زمان علیه السلام کارهایی را که در بالا گفتم چقدر دوست دارد؛ پس بیایید روز به روز به آن کارهای خوب ادامه دهید و هر چه بیشتر با امام مهربانی ها و خوبیها آشنا شوید و با او حرف بزنید، و این را بدانید که:
امام زمان علیه السلام همه ی شما بچه ها و کارهای خوبتان را دوست دارد…
#امام_زمان (علیه السلام) که بیاید… محمد یوسفیان
@koodakAliAsghar