eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
263 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای سلامتی امام زمان(عج): بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده مهربان اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن خدایا، ولى ات حضرت حجة بن الحسن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ در این لحظه و در تمام لحظات وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً سرپرست و نگاه‎دار و راه‎بر و یارى‎گر و راه‎نما و دیده‎بان باش حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً تا او را به‌صورتى‌که خوش‎آیند اوست ساکن زمین گردانیده وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" و مدت زمان طولانى در آن بهره‏‌مند سازى کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
روزی که من گم شدم! من و خرسم روی صندلی عقب نشسته بودیم. مامان لبخند می‌زد. بابا ماشین را روشن کرد. ما کمربندهایمان را بستیم و مسافرت شروع شد. مسافرت خیلی قشنگ بود. ما از شهرهای زیبایی گذشتیم. من ماشین‌های زیادی را دیدم که با سرعت از کنارمان رد می‌شدند. اما بابا تند نمی‌رفت، چون می‌گفت کار خطرناکی است. من و خرسم هر کدام ده تا ماشین شمردیم، اما زود چشم‌هایمان خسته شد و خوابیدیم. صبح که بیدار شدیم در شهر مشهد بودیم، شهری بزرگ و زیبا. بابا وارد یک خیابان بزرگ شد. من از دور ساختمان قشنگی را دیدم که مثل مسجد بود. بابا دستش را روی سینه‌اش گذاشت و سلام کرد. مامان هم اشک‌هایش را پاک می‌کرد و زیر لب چیزی می‌گفت. وقتی از لای دو تا صندلی سرم را جلو بردم و به صورت مامان نگاه کردم. او خندید و مرا بوسید. خیالم راحت شد. مامان گفت: «پسرم به امام رضا علیه السلام سلام کردی؟ آن گنبد طلایی قشنگ را ببین، آن جا حرم امام رضا علیه السلام است.» من پرسیدم: «پس خونه خاله‌جون کجاست؟» بابا گفت: «همین نزدیکیا، اول می‌ریم خونه خاله‌جون چمدون‌رو می‌گذاریم، بعد هم می‌ریم حرم، باشه؟» من گفتم: «آخ جون، با سپهر و خاله‌جون؟» مامان گفت: «آره عزیزم» حرم خیلی شلوغ بود. من دست بابا را محکم گرفته بودم. پرسیدم: «بابا امام رضا علیه السلام کجاست؟» بابا گفت: «امام رضا علیه السلام شهید شده» من پرسیدم: «پس چرا مردم میان این جا؟» بابا گفت: «چون امام رضا علیه السلام خیلی خوبه، خدا به اون اجازه می‌ده از آسمون به ما نگاه کنه و به حرفای ما گوش بده. خدا به اونایی که امام رضا علیه السلام رو دوست دارن کمک می‌کنه. تو هم باهاش حرف بزن.» من سرم را بالا گرفتم و به گنبد طلایی بزرگ نگاه کردم. وقتی وارد حرم شدیم عکس خودم را توی آینه‌های کوچک دیوار دیدم. صد تا شده بودم. بعد به سقف نگاه کردم، وای چقدر قشنگ بود، پر از چراغ و آینه. اما وقتی سرم را پایین آوردم مامان و بابا و خاله و سپهر نبودند. خیلی ترسیدم. داشت گریه‌ام می‌گرفت که حرف بابا به یادم آمد یواشکی گفتم: «آقای امام رضا علیه السلام لطفاً از آسمون بیا پایین و مامان وبابامو پیدا کن.» یکی از آقاهای حرم که یک چوب بلند با پرهای نرم سبزرنگ در دستش بود جلو آمد و دستم را گرفت. پرسید: «گم شدی بابا؟» سرم را تکان دادم یعنی: بله. آن آقای مهربان مرا بوسید و بغل کرد. من از آن بالا می‌توانستم همه چیز را ببینم. امام رضا علیه السلام خانه بزرگی داشت و یک عالمه مهمان. یک دفعه مامان و بابا را دیدم که دارند دنبال من می‌گردند. آنها را به آقای حرم نشان دادم. انگار آنها بیشتر از من ترسیده بودند. چون وقتی مرا دیدند آن قدر محکم توی بغلشان فشار دادند که به زور نفس می‌کشیدم. خاله و سپهر هم آمدند و از دیدن من خوشحال شدند. بعد همه کنار هم نشستیم تا دعا بخوانیم. من هم یواشکی توی دلم از امام رضا علیه السلام تشکر کردم. بخش کودک و نوجوان تبیان کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه ۷ سوره زلزال فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ پس هر کس هم‎وزن ذرّه‌ای کار خیر انجام‌دهد آن را می‌بیند! کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه ۵۸ سوره نساء: ۞ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست. کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج خدایا در فرج ولی‎‏ات شتاب‎کن کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
ورود ممنوع⛔️ قرار بود بازی را شروع کنیم پس یکی یکی بچه ها از راه رسیدند. شوت زدن جواد حرف نداشت. همیشه بازیکن خوبی بود برای همین همیشه به عنوان دفاع می ایستاد. این بار دوست داشتم تو دروازه بایستد و چند تا گل بخورد. جواد هم تو دروازه ایستاد. برای دست گرمی توپ را گرفتم و چند تا گل جانانه زدم و کلی خودم را تشویق کردم. جواد توپ را گرفت و گفت: حالا نوبت توست. یالا تو دروازه بایست. خدا خدا کردم اولین توپش به خطا برود چند قدم عقب رفت و جلو آمد و شوت کرد. اتفاقا به خطا رفت و من هورا کشیدم. می دانستنم با دومین شوت تلافی می کند و ممکن است حتی دروازه را از ریشه در بیاورد. دعا کردم این هم به خطا برود عقب و جلو آمد و شوت کرد. توپ از دروازه گذشت و کمانه کرد و آن طرف خیابان تو یک خانه رفت. حسین گفت: دخلمان آمد. حالا باید چی کار کنیم؟ جواد که خودش گل را زده بود گفت: من می روم توپ را بیاورم. حسین گفت: چه طوری؟ گفت: مگر نمی بینی در خانه باز است. گفتم: بی اجازه؟ جوادگفت: اجازه چیه؟ تا متوجه شوند توپ را می آ ورم. گفتم: نه جواد تو حق نداری این کار را بکنی با اجازه تو خانه کسی نباید رفت. سرگرم جر و بحث بودیم که توپ از خانه به بیرون پرتاب شد. حسین گفت: دمت گرم. چه صاحب خانه با معرفتی. به جواد گفتم: که جواد تو واقعا می خواستی بدون اجازه.....؟ یک دفعه صاحب خانه بیرون امد یک مرد هیکل دار بود. چیزی هم در دستش بود. گفتم: الفاتحه باید وصیتمان را بنویسیم. مرد هیکل دار از دور جواد را صدا زد و گفت: پسرم، بیا. برای دوستانت آب ببر. همه با تعجب به جواد نگاه کردیم. چه قدر شبیه پدرش بود. در سوره حجرات آمده است: ای کسانی که ایمان آورده اید در خانه ای غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید. کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز بیست و هفتم.mp3
1.41M
☑️ دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان ☀️ 🔸واعظ: آیت الله مجتهدی تهرانی 💐 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج به حق حضرت زینب (سلام الله علیها) ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ ‌‎‎‎‎•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• کانال استیکر مدرسه @stikermadreseh
نکات جزء روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ ‌‎‎‎‎•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• کانال استیکر مدرسه @stikermadreseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواسته های ما.mp3
4.02M
🎧 | خواسته‌های ما 💌 هیچ دعایی بدون پاسخ و توجه خدا نیست... ‌📻 شنیدنی‌های رسانه نو+جوان 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
📋 | 💎 کتاب خوشبختی ✅ چهار توصیه کاربردی آقا برای انس بیشتر با قرآن 🌊 اقیانوسی که هرچه بیشتر واردش شوید به آن علاقه‌مندتر می‌شوید 💌 سفیر نو+جوان باشید و این جزوه را برای دوستان و آشنایانتان ارسال کنید. 💫 نسخه باکیفیت چاپ را برای نصب و انتشار به آسانی از سایت یا نو+جوان دریافت کنید. 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=19923