فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراًعظیما.
خداوند مجاهدین را به قائدین(غیرمجاهدین) برتری دادهاست.
نساء/۹۵.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | صبر برای خدا
🕯 صبر با یقین بهتر است...
🌷 اما صبر بر امور سخت و ناخوشایند هم منافع بسیاری برای انسان دارد
🍃 #درس_اخلاق_آقا
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🎥#نماهنگ مسافر شام
⭐️سرود مسافر شام برای حضرت رقیه سلام الله علیها
#اربعین
#رقیه سلام الله علیها
🌸🏴✨🌸🏴✨🌸🏴✨
🌼کانال گل نرگس🌼
💠مرکز کودک و نوجوان مسجد مقدس جمکران💠
https://eitaa.com/joinchat/3728081020C9403578433
🥀 پنجشنبه و ياد درگذشتگانمان
هیچ هدیهای شادی بخشتر از طلب
آمرزش و مغفرت برای اموات نیست...
🌹 خدایا
همه اموات و درگذشتگانمان را ببخشا و بیامرز و قرین رحمت الهی ات قرار بده...آمین
🥀اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
💚 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
💚 و علی َآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🥀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم
غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
🥀 بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد
🥀 روحشان شاد یادشان گرامی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
دوستی
✅ روزی روزگاری در روستایی مرد باغدار مهربان و درستكاری زندگی میكرد كه در روستاهای دور و بر، كسی باغی به زیبایی باغ او نداشت. در باغش كلبه كوچكی بود كه مرد تك و تنها در آن زندگی میكرد. او روزها در باغ كار میكرد و گلهای زیبا پرورش میداد. گلهایی چون شب بو، یاسهای زرد و طلایی، بنفشه، گل سرخ، سوسن، اطلسی، زنبق و نرگس و گلهای دیگر. در باغ او چیزهای زیبا برای نگاه كردن و عطرهای خوش برای بوییدن زیاد یافت میشد. باغبان، ماهی یك بار هم گلهایش را كه با سختی پرورش داده بود به بازار میبرد و میفروخت.
در همسایگی باغبان مهربان یك آسیابان زندگی میكرد كه خیلی ثروتمند و بینیاز بود. هر وقت آسیابان به باغ او میرفت، مرد مهربان یك دسته بزرگ از گلهای خوشبو و میوههای تر و تازه به او میداد و جیبهایش را لبریز از خوراكیهای خوشمزه میكرد؛ آخر باغبان مهربان به دوستی خیلی اهمیت میداد.
ولی مرد آسیابان هرگز چیزی برای باغبان نمیآورد و چیزی به او نمیداد؛ تمام همسایگان هم شاهد این موضوع بودند و همیشه به
باغبان میگفتند كه محبت به جای محبت است و تو كه با این سختی كار میكنی تا پول درآوری نباید این طور بخشی از دسترنجات را به آسیابان بدهی. ببین با آن كه او ثروتمند است، ولی تاكنون یك كیسه آرد هم برای تو نیاورده است، ولی مرد باغبان میخندید و میگفت او هم به جایش كمك میكند. دوستی كه این حرفها را ندارد.
فصل بهار و تابستان تمام شد و پاییز فرا رسید؛ بعد هم نوبت زمستان شد. در زمستان مرد باغبان بیپول شد چون دیگر نه گل داشت كه بفروشد و نه میوهای داشت كه از آن تغذیه كند.در سراسر زمستان چیز قابلی برای خوردن نداشت و خیلی ضعیف شد.
همان موقع خانه آسیابان پر از خوراكیهای خوشمزه، نان تازه و غذاهای لذیذ بود. ولی مرد آسیابان در تمام فصل زمستان حتی یك سر هم به باغبان نزد تا از احوال او باخبر شود و میگفت: كه اگر باغبان بیاید و غذاها و خوراك ما را ببیند حسودی میكند. پس بهتر است نیاید و نبیند تا زندگیمان از چشم زخم دور باشد.
باغبان هم تمام فصل زمستان را در سختی فراوان گذراند، اما هرگز به كسی نگفت و از كسی كمك نخواست.
فصل بهار شد و دوباره گلهای باغش رشد كردند و اتفاقا بزرگتر و زیادتر از سال قبل هم شدند تا وقت چیدنشان رسید. مرد آسیابان با دیدن گلهای باغ مرد باغبان سبدش را برداشت و به زنش گفت الان موقع سر زدن به باغبان است چون كه گلهایش درآمده. زن آسیابان گفت یادت باشد سبد را پر از گل كنی و بیاوری. آسیابان خندید و به سمت باغ رفت.
وقتی باغبان را دید، با او سلام و احوالپرسی كرد و گفت: خب دوست عزیز من، زمستان را چگونه گذراندی؟
باغبان گفت: خیلی سخت بود. من حتی یك تكه نان برای خوردن نداشتم و وسایلم را میبردم و گرو میگذاشتم و نان و خوراك میگرفتم و حالا كه گلهایم درآمده میخواهم آنها را ببرم، بفروشم و وسایلم را از گرو درآورم.
باغبان
آسیابان گفت: ولی من آمده بودم از تو گل بگیرم، یعنی به من گل نمیدهی؟
باغبان به گلهایش نگاه كرد و گفت: آخر میخواهم بروم وسایلم را از گرو درآورم چون اجناسم برایم ارزش دارند.
آسیابان ناراحت شد و خواست كه برود. مرد باغبان گفت: باشد دوست عزیز من، بیا و هر مقدار كه میخواهی بردار.
دوستی خیلی بالاتر از مال دنیا است. این را گفت و نصف گلهایش را به او داد و بقیه گلها را برداشت و به سمت شهر رفت. در راه مردی سخاوتمند به او برخورد كرد و گلهای باغبان را با 2 برابر قیمت از او خرید. باغبان خیلی خوشحال شد و با خود گفت، محبت انسانها به دیگران را اگر كسی جبران نكند، خداوند به وسیله فرد دیگری جبران خواهد كرد.
و اما مرد آسیابان وقتی به خانه برگشت، متوجه شد كه چرخ اصلی آسیاب شكسته است و مجبور شد مقدار زیادی از پولهایش را خرج آسیاب كند تا بتواند دوباره آن را راه بیندازد.
بخش کودک و نوجوان تبیان
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ ۚ ...
پس بهاندازهای که برای شما ممکن است از قرآن تلاوت کنید ...
بخشی از سوره مزمل آیه ۲۰
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
زیباییهای ظهور امام مهدی عج الله تعالی فرجه
زمان ظهور امام زمان (علیه السّلام)، همهی شیعیان از تمام شهرها، اطراف او جمع میشوند.
امام کاظم علیه السّلام
نقل از سایت الگو ایرانی
کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طاقت دوریتو نداره دیگ خسته شده 💔 .
#جمعه_های_امام_زمانی💚
#استوری📲
آرتا از کودکی اسم خودشو دوست نداشت. دلش می خواست اسمش محمد باشه. بارها از مادرش پرسیده بود چرا اسم منو آرتا گذاشتید . مادرش می گفت این اسم، خیلی شیکه .خارجیه .
اما آرتا این چیزها رو دوست نداشت و می گفت توی کتاب خوندم که اسم آدمها، روی روح و روان اونها اثر داره . چرا اسم من یه اسم بی معنیه اما اسم دوستام، محمد، علی ، حسین ، جواد و ... است. منم دلم میخواد اسمم محمد باشه .
مامان درباره ی حرفهای آرتا فکر کرد و از طرز فکر خودش خجالت کشید. اون روز مامان یه تصمیم جدید گرفت و تا سالروز تولد آرتا صبر کرد. روز تولد آرتا که رسید مامان مهمونای زیادی رو بیشتر از هر سال از بین دوستای آرتا و اقوامشون دعوت کرد. مهمونا وقتی وارد شدن دیدن روی یه تابلوی بزرگ نوشته بود محمد نقی عزیزم تولدت مبارک.
آرتا قبل از همه متوجه نیت مادرش در مورد تغییر اسمش شد. اما انتظار اضافه شدن اسم نقی رو نداشت. مامان به آرتا گفت نقی به معنی پاک بودن از کارهای بده . ضمنا چون این روزها امام دهم ما که لقبش نقی است مورد ظلم و بی احترامی قرار گرفته، خواستم اسم تو رو محمد نقی بگذارم تا به همه نشون بدم این اسم چقدر زیبا و با معناست. آرتا انقدر از این اسم خوشش اومده بود که دیگه توجهی به کادو ها و مراسم جشن تولد نداشت . فقط بارها گفت که دیگه دوست ندارم کسی منو آرتا صدا بزنه.
همه ی مهمونها از این کار مادر محمد نقی تقدیر کردند و به این فکر احسنت گفتند. آرتا از اون روز به بعد وقتی می خواست خودشو معرفی کنه با غرور و سرافرازی می گفت من محمد نقی هستم.
انسیه نوش آبادی
بخش کودک و نوجوان تبیان
کانال علیاصغر(همراهبامعرفی مطالب کانالهایی درارتباطبا کودک و نوجوان)
هزاران مایل دور از زمین، آنطرف دنیا سیاره كوچكی بنام فلیپتون قرار داشت. این سیاره خیلی تاریك و سرد بود،بخاطر اینكه خیلی از خورشید دور بود و یك سیاره بزرگ هم جلوی نور خورشید را گرفته بود.
در این سیاره موجودات عجیب سبز رنگی زندگی می كردند
آنها برای اینكه بتوانند اطراف خود را ببینند از چراغ قوه استفاده می كردند.
یك روز اتفاق عجیبی افتاد. یكی از این موجودات عجیب كه اسمش نیلا بود، باطری چراغ قوه اش را برعكس درون چراغ قوه گذاشت.
ناگهان نور خیره كننده ای تابید و به آسمان رفت ، از كنار خورشید گذشت و به سیاره ی زمین برخورد كرد.
آن نور در روی سیاره ی زمین به یك پسر بنام بیلی و سگش برخورد كرد. نیلا بلافاصله چراغ قوه اش را خاموش كرد ولی آن دو موجود زمینی بوسیله نور به بالا یعنی سیاره ی فلیپتون كشیده شدند. آنها در فضا به پرواز در آمدند و روی سیاره ی فلیپتون فرود آمدند.
بیلی سلام گفت و نیلا هم دستش را تكان داد.
بیلی گفت: وای، اینجا همه چیز از بستنی درست شده شده است.
سگ بیلی هم پاهایش را كه به بستنی آغشته شده بود ، لیس می زد.
نیلا با ناراحتی گفت: ولی هیچ كس اینجا بستنی نمی خورد چون هوا خیلی سرد است.
نیلا خیلی غمگین به نظر می رسید. او پرسید: آیا شما می توانید به ما كمك كنید، ما به نور خورشید احتیاج داریم تا گیاهان در سیاره ما رشد كنند؟
بیلی گفت: من یك فكری دارم. آیا می توانی ما را به خانه امان برگردانی؟
نیلا گفت: یك دقیقه صبر كن. سپس او باطریهای چراغش را برعكس قرار داد. زووووووووووم.
بیلی و سگش به كره زمین برگشتند
بیلی به حمام رفت و آینه را برداشت. او به حیاط آمد و آینه را طوری قرار داد كه اشعه خورشید كه به آینه می خورد اشعه هایش به سیاره فلیپتون برگردد
با این فكر بیلی، سیاره فلیپتون دیگر سرد نبود. هر روز سگ بیلی آینه را در زیر نور خورشید قرار می داد تا نور و گرمای كافی به سیاره كوچك برسد.
حالا دیگر نیلا و دوستانش می توانستند در زیر نور خورشید از خوردن بستنی لذت ببرند.
بخش کودک و نوجوان تبیان
14-47.Muhammad.04 (1).mp3
3.48M
آيه ۴ سوره محمد ، فلسفه جهاد در اسلام:
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿٤﴾
پس هنگامی که [در میدان جنگ] با کافران روبرو شدید، گردنهایشان را بهشدت بزنید تا آنگاه که بسیاری از آنان را با سختی و غلظت ازپایدرآورید، دراینهنگام [از دشمن اسیر بگیرید و] آنان را محکم ببندید، [پساز اسیرگرفتن] یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [دربرابر آزادکردنشان] فدیه و عوض بگیرید تا آنجا که جنگ بارهای سنگینش را برزمیننهد. این است [فرمان خدا]؛ و اگر خدا میخواست [خود بدون فرمان جنگ] از آنان انتقام میگرفت [ولی به جنگ فرمانداد] تا برخیازشما را بهوسیله برخیدیگر بیازماید، و کسانیکه در راه خدا بهشهادت رسیدهاند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمیکند.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | مرثیهای برای حقوق بشر
🤯 تا حالا میدونستین آمریکا زمانی از بمبهای اتمی استفاده کرده که جنگ جهانی عملا تموم شده بود؟
😏 دلیل اصلی استفاده از این بمبها رو از زبان آقا بشنوید
💥 سالروز حمله اتمی آمریکا به ژاپن
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
🌷 شهید عباس بابایی
🛩 دل همه میلرزید که آیا او میتواند؟
😌 او توانست
🕊 بهمناسبت ۱۵مرداد، سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌱
📽کلیپی زیبا با موضوع بهترین الگو
#امام_مهدی عج
🌱🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌱
🌹کانال گل نرگس🌹
╭━═━⊰🌱🌹🌱⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🌱🌹🌱⊱━═━╯