37.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/SoVJG
زندگی امام سجاد (ع) در کلام رهبری
#شهادت_امام_سجاد
کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
کانال علیاصغر(همراهبامعرفی مطالب کانالهایی درارتباطبا کودک و نوجوان)
دعای ۴ صحیفه سجادیه به زبان کودکانه - برداشت آزاد
امام سجاد علیه السلام در دعای چهارم صحیفه سجادیه برای چهار گروه دعا می کنند و میفرمایند خداوندا! لطف و رحمت خودت را شامل این چهار گروه بکن.
اولین گروه؛ یاران پیامبران :
همان کسانی که وقتی از سوی خدا، برای هدایتشان، پیامبری فرستاده میشد، به پیام های آن پیامبر، ایمان آورده و با همراهی کردنش، او را در میان خود می پذیرفتند. آنها با وجود مخالفت و مقابلهی دشمنان با دین خدا، با اشتیاق قلبی به سمت پیامبران حرکت میکردند.
گروه دوم؛ اصحاب پیامبر :
همان کسانی که همراه خیلی خوبی برای پیامبر بودند و از ایشان حمایت کرده و دعوت ایشان را پذیرفته بودند. آنها از امتحانات و آزمایشات سخت الهی، سربلند بیرون آمده و در این راه از عزیزان خود جدا شده و با دل و جان، به یاری پیامبر خدا شتافته بودند و اگر نیاز به مبارزه با دشمنان خدا، پیدا می شد، به جهاد میپرداختند و به برکت وجود آنها دین خدا به پیروزی رسیده بود.
سومین گروه؛ تابعان :
همان کسانی که پیامبر را ندیده بودند، ولی اصحاب پیامبر را درک کرده و پیروی از آنها را انتخاب کرده و همیشه یار و یاور آنها بوده و به روش آنها عمل می کردند و هرگز در انتخاب راهشان، مردد نشده و برای موفقیّت دین خدا، تمام تلاش خود را انجام میدادند.
چهارمین گروه؛ پیروان دین خاتم :
همان کسانی که پس از صحابه پیامبر آمده و تا روز قیامت از پیامبر اطاعت کرده و برای پیشرفت و سربلندی دین اسلام از هیچ کمکی کوتاهی نمیکنند.
وقت دعا رسیده است، دستها را بالا میبریم و میگوییم:
خدایا! اصحاب پیامبر را به خاطر فداکاریهایی که انجام دادند، فراموش نکن.
خدایا! اصحاب پیامبر را به این علّت که به خاطر تو، پیامبرت را همراهی کردند، خشنود کن.
خدایا! اصحاب پیامبر را به خاطر اینکه از زندگی راحت دست کشیدند و به سختی افتادند، تا دین تو را به گوش جهانیان برسانند، پاداش نیکو بده.
خدایا! لطف و پاداشت را شامل حال اصحاب پیامبر بکن، به خاطر اینکه با تلاشهایشان باعث زیاد شدن تعداد دینداران شدند.
خدایا! پیروان دین خاتم را از نافرمانی از دستورات و افتادن در دام شیطان حفظ کن.
خدایا! پیروان دین خاتم را از آتش جهنّم حفظ کن و باغهای بهشت را روزی آنها بفرما.
خدایا! پیروان دین خاتم را از حوادث و اتّفاقات بد در امان نگه دار و اشتیاق آمدن به سوی خودت را روزی آنها بکن.
📚الگو ایرانی
#شهادت_امام_سجاد
کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
کانال دعا در ایتا👇
eitaa.com/joinchat/1727266827C5fd712b4d4
کانال علیاصغر(همراهبامعرفی مطالب کانالهایی درارتباطبا کودک و نوجوان)
آنوقت هر دو، هم مادر و هم مادربزرگ دستبهکار شدند تا چادر سارا را بدوزند. آنها میخواستند سارا نماز مغرب را با همین چادرنماز بخواند.
مادربزرگ درحال دوختن چادرنماز سارار کوچولو بود.
سارا در کنار چرخخیاطی مادر نشسته بود و به سوزنِ چرخ خیره شده بود که تند و تند از روی بال پروانهها میپرید تا چادرنماز سارا دوخته شود.
***
کانال علیاصغر(همراهبامعرفی مطالب کانالهایی درارتباطبا کودک و نوجوان)
چادری برای سارا
مادربزرگ همیشه بعدازاینکه نماز ظهر را میخواند، کنار پنجره، میخوابید و چادر سفیدش را رویش میکشید. کنار پنجره همیشه آفتاب میافتاد. مادربزرگ گفت:
– آفتاب استخوانهایم را گرم میکند.
این بار هم مادربزرگ مثل همیشه بعدازاینکه نمازش را خواند، کنار پنجره دراز کشید و به سارا گفت:
– سارا جان تو هم بیا اینجا کنار من دراز بکش. عصر باهم به بازار میرویم و پارچه چادری میخریم.
سارا درحالیکه در کنار مادربزرگ میخوابید، گفت:
– مادربزرگ نمیشود حالا برویم؟
مادربزرگ لبخندی زد. دستی به موهای سارا کشید و گفت:
– الآن همه برای ناهار و نماز به خانههایشان رفتهاند. فروشندهها هم مثل ما به استراحت احتیاج دارند. ظهر که شد میروند نماز میخوانند، ناهار میخورند و کمی هم میخوابند؛ اما عصر دوباره مغازهها را باز میکنند.
بعد مادربزرگ چشمهایش را بست و زیر لب آهسته گفت:
– هر پارچهای را که خودت انتخاب کنی میخریم، باشد.
سارا سرش را روی دست مادربزرگ گذاشت و گفت: دلم میخواهد چادرنمازم مثل چادرنماز شما باشد، مادربزرگ!
مادربزرگ گفت:
– چه میگویی سارا جان؟! چادر من، برای من که پیر هستم خوب است! تو یک دختر کوچولو هستی. باید بگردیم پارچهای را پیدا کنیم که برای دختر کوچولویی مثل تو مناسب باشد.
سارا چشمهایش را بست. میخواست به تمام چادرهایی که تابهحال دیده بود، فکر کند. به چادر مادرش، به چادر خاله نرگس، به چادر مادرِ زهره، اما مادربزرگ گفته بود: «چادری که مناسب یک دختر کوچولو باشد.»
سارا فکر کرد و با خودش گفت: «پارچهای پُر از پروانههای صورتی و آبی، یا نه، پارچهای پر از گلهای بنفش و زرد و قرمز… نه، نه، اینطوری خیلی شلوغ میشود.»
سارا همینطور که به پارچهها و چادرها فکر میکرد، در آغوش مادربزرگ خوابش برد.
صدایی از دور میگفت: «سارا جان، سارا جان، بیدار شو، دیگر خواب بس است! بیدار شو، دختر کوچولوی من!»
سارا همانطور که خواب بود، دستهایش را دراز کرد تا مادربزرگ، او را در آغوش بگیرد. مادربزرگ دستهای سارا را به دست گرفت و گفت:
– بیدار شو سارا جان! مگر قرار نیست برویم پارچه چادری بخریم؟
سارا با شنیدن این حرف چشمهایش را باز کرد. هنوز دستهایش در دستهای مادربزرگ بود. مادربزرگ کمک کرد تا سارا بلند شود و گفت:
– اول برو آبی به دست و صورتت بزن تا خواب، حسابی از سرت بپرد!
سارا باعجله دست و صورتش را شست و به اتاق برگشت. مادربزرگ آماده شده بود و به سارا هم کمک کرد تا لباسش را عوض کند. آنوقت سارا با یک دست، زنبیل و با دست دیگر، دست مادربزرگ را گرفت. از مادر خداحافظی کردند و هر دو باهم به راه افتادند.
در بازار، سارا و مادربزرگ جلوی مغازههای پارچهفروشی میایستاد.
در بازار، سارا و مادربزرگ جلوی مغازههای پارچهفروشی میایستادند و پارچهها را تماشا میکردند. مادربزرگ یکییکی پارچهها را به سارا نشان میداد؛ اما سارا دلش آن پارچهای را میخواست که پروانههای صورتی و آبی داشته باشد.
مادربزرگ پرسید:
– سارا جان تو چطور پارچهای میخواهی؟ من دارم خسته میشوم. ببین تابهحال چقدر راه آمدهایم؟ اما تو هنوز از هیچ پارچهای خوشت نیامده است.
سارا سرش را پایین انداخت و گفت که دنبال چطور پارچهای میگردد. مادربزرگ گفت:
– خوب، این را از اول به من میگفتی سارا جان، آنوقت من میفهمیدم که باید به کجا برویم تا پارچهای را که تو میخواهی داشته باشد.
بعد دست سارا را گرفت و هر دو به راه افتادند. مادربزرگ، سارا را به مغازهای برد که پارچههای خیلی قشنگی داشت. پارچههایی که در آنها خرسها و خرگوشهای کوچولوی رنگارنگ در لابهلای چمنها به دنبال هم میدویدند. پارچههایی که در آنها دخترهای همقد سارا سبد به دست داشتند و گل میچیدند. مادربزرگ به آقای فروشنده گفت:
– ببخشید آقا، دختر کوچولوی من پارچهای میخواهد که پروانههای صورتی و آبی داشته باشد.
دختر کوچولوی من پارچهای میخواهد که پروانههای صورتی و آبی داشته باشد.
آقای فروشنده به سارا نگاه کرد، لبخندی زد و رفت از یکی از قفسهها پارچهای را که مادربزرگ گفته بود، آورد. پارچه را باز کرد. سارا و مادربزرگ به پارچه دست کشیدند و گفتند:
– وای چقدر قشنگ است!
سارا از اینکه توانسته بود پارچهای به این قشنگی برای چادرنمازش بخرد، خیلی خوشحال بود.
مادربزرگ و سارا بعد از خریدن پارچه باعجله به خانه برگشتند. مادر هم با دیدن پارچهی چادرنماز سارا گفت:
– وای چقدر قشنگ است!
سارا پارچهای به این قشنگی برای چادرنمازش خرید👇
آیه ۲۵ سوره بقره، نعمتهای بهشتی:
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ ۖ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
به کسانیکه ایمانآورده، و کارهای شایسته انجامدادهاند، بشارتده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریاست. هرزمان که میوهای از آن، بهآنان دادهشود، میگویند: «این همان است که قبلا بهما روزیداده شدهبود. (ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوههایی که برای آنها آوردهمیشود، همه (ازنظر خوبی و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهندبود.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
سوره الرحمن آیه ۳ تا ۴ / قدرت بیان و سخنگفتن ، هدیه الهی:
خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾
انسان را آفريد
عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿۴﴾
به او بيان آموخت
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی
🤔 اگه تحریم نبودید، چیکار میکردید؟
📲 نسخه مناسب اشتراک در شبکههای اجتماعی
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
🪢 گره گشا
😌 هر جایی که جوونا وارد بشن، گرههای سخت رو باز میکنن
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
انفاق و کودکان
📌 هرگز به نیکوکاری نمیرسین مگه اینکه از چیزایی
که دوست دارین در راه خدا انفاق کنین و هرچی
که انفاق کنین خداونـد اون رو می بینه.
آیه ۹۲ سوره آل عمران
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
موضوع : پاداش تشکر
آیه :لئن شکرتم لازیدنکم (سوره ابراهیم آیه ۷)
ترجمه: اگر تشکر کنید حتما زیاد میکنم شما را(نعمتهای شما را)
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علیاصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حجت اللّه بقیة اللّه
از این غم از این عزا آجرک اللّه
#اللهمعجللولیکالفرج
@bynolharamyn