📗کتاب صدای دل پیر بابا
🔆 جدیدترین کتاب خانم ژوبرت که امسال توی نمایشگاه کتاب ازش رونمایی شد یه کتاب پراحساس #امام_رضاییِ
📖 داستان مربوط میشه به سفر #امام_رضا (ع) از مدینه به خراسان و رسیدنشون به نیشابور؛ جایی که خیلی از شیعیان منتظر رسیدن #امام_هشتم و دیدنش هستن.
👨🦳 پیربابا همراه با نوه اش #خدیجه، خونه کوچیکش رو آب و جارو میکنه و بزرگترین آرزوش اینه که یک شب امام رضا (ع) مهمونشون بشه، آرزویی که با کمک پرنده های #نیشابور از رویا به واقعیت تبدیل میشه...
🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
👫🏻 رده سنی : ۶ تا ۱۱ سال
✍🏻 نویسنده : #کلر_ژوبرت
▪️انتشارات: رود آبی
💰 قیمت: ۶۰.۰۰۰ تومان
🎁 با تخفیف: ۵۷.۰۰۰ تومان
🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/9357608
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@clairejobert_book
📗کتاب خاطرات یک فرشته
👌(دفتر رئوف به سبک رمان و داستان به شرح زندگانی امام رضا (ع) پرداخته است.)
📌تمامی رویدادهای زندگی #امام_رضا (ع) در این کتاب انعکاس یافته است، به گونه ای که می توان گفت یک دوره از زندگانی امام بیان شد است.
👌نکته حائز اهمیت این است که برای ارائه مطالب در این کتاب از منابع معتبر استفاده شده است.
📌بهخاطر حفظ جنبه تخیلی داستان برای شخصیتهای داستان از اسامی غیر مشهور استفاده شده، مثلا نام امام کاظم با استناد به روایات، «صالح» شده و نام امام رضا «رئوف» است که برگرفته از زیارتنامههاست و برای مادر حضرت بهجای نجمه از نام غیر مشهورِ سمان استفاده شده و نام مأمون در داستان عبدل است که نام فشرده عبدالله مامون است که عرب به همین شکل هم استعمال میکرده است.
🔸روایتگر زندگی حضرت، فرشتهای است که از آغاز در مقام موکل با حضرت همراه میشود و کارش مراقبت از حضرت است که در روایات معتبر به چنین نقشی برای معصومین اشاره شده است. حضور فرشتگان در برگ برگ کتاب پررنگ است. کتاب با یک پیشگویی آغاز میشود و همین پیشگویی از گام اول مخاطب را با متن همراه کرده و او را به مطالعه صفحاتِ بعدی تشویق میکند.
🔺نوجوان و بزرگسال
👃نجمه شریفی دوست
▪️ناشر: معارف
💰قیمت: ۳۰هزار تومان
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/17294038
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@Noketab
✂️در بخشی از کتاب خاطرات یک فرشته :
دفتر رئوف ، فرشته راوی چنین روایت می کند: نزدیک دامغان به کوهی رسیدیم که روستایی در دامنه آن قرار داشت. جلود دستور توقف داد، رئوف از اسب پیاده شد، از کاروان فاصله گرفت و به سمت دامنه کوه رفت. به ناگاه حیوانی از بالای تپه نمایان شد و با شتاب به طرف کاروان آمد. آن حیوان تیزرو بچه آهویی بود که به رئوف پناه آورده بود، رئوف همین که پوزه آهو را بر کفش خود حس کرد خم شد و دست بر سر آهو کشید. هنوز دست نوازش رئوف بر سر آهو بود که صیادی در تعقیب آهو به کاروان نزدیک شد و با مشاهده آن صحنه انگشت به دهن ماند. طولی نکشید که صیاد هم به جمع شیفتگان رئوف پیوست. بعدها فرشتگان خبر آوردند که ساکنان روستا به یاد بچه آهو آن سرزمین را “آهوان” نامیده اند.
🆔@noketab