🔸️شعر شب یلدا
شب یلدا در و دشت
رختِ سرما میپوشه
ازدلای مهربون
لطف و گرما میجوشه
همه توو دور همی
خوشحالند وخندونند
واسمون بزرگترا
فال حافظ میخونند
سبد سیب وانار
داره چشمک میزنه
بعد میوه شیرینی
وقت آجیل خوردنه
بچه ها دارم سوال
کی زرنگ وباهوشه
بگه اون ظرف بزرگ
چند رقم آجیل توشه
بابایی چی خریده؟
که بزرگ وسنگینه
وقتی قاچش میکنه
هم پر آب و شیرینه
سوال دومی رو
جوابش کی میدونه
هندونه آی هندونه
هندونه آی هندونه
بچه ها شادی کنید
شادیه که می مونه
همه رو بخندونید
هر که هرچی میتونه
آجیلِای امشبم
چه لذیذ و خوشمزه!!
باز داره مادر بزرگ
لبو امشب می پزه
همه دور کرسی اند
شب یلدا که میشه
همگی دور همیم
بهتر ازاین نمیشه
وقتی ازراه میرسه
این شب سرد وبلند
همه شاد و خرمند
مثل گُل می شِکُفند
ننه جون کنار ما
شاد وخندون میشینه
قصه های قدیمیش
به دلامون می شینه
حیف که یلدا یک شبه
میره تا سالِ دیگه
کاشکی بود دورِهمی
ساده و کم هزینه
بیش ازین باهم بودیم
با دلای بی کینه
خوشیِ زندگیها
تویِ دنیا همینه
شادبودن خندون بودن
حق هر بچه ایه
شادی و خنده همش
توی دورِ همیه
همگی با هم باشیم
واس حل مشکلات
شیرینه با هم بودن
مث طعم شوکولات
شاعر : آتشی
#مناسبت_ملی
#یلدا
#زمستان
🌼«_آدم برفی_»🌼
امروز که برف باریده
فردا زمینها سُره
آی بچه ها شاد باشین
که برفِ امروز پُره
سراشیبی ها همه
شدن مثِ سُرسُره
با احتیاط باشیم چون
آدم زمین میخوره
دلم میخواد بِرم من
سُر بخورم تو برفا
آدمکایِ برفی
باهم بسازیم اونجا
مامان جونِ عزیزم
آخه ما هم دل داریم
بذار با دوستا بریم
برفو روو هم بذاریم
قول میدهم که اونجا
کاپشن و شال بپوشم
با این کلاهِ پشمی
بپوشونم دو گوشم
با دستکشای پشمی
رفتیم میون برفا
مامان جونم قبول کرد
کمک کنه به ماها
تووی حیاط خونه
آدمِ برفی ساختیم
یه شال قرمزی رو
به گردنش انداختیم
وقتی میریم هویج و
دوتا ذغال میاریم
یعنی چشاش ذغاله
دماغ هویج میذاریم
چنتا دونه اَنار و
اگر به جایِ دندون
بذاریمش رو لبهاش
حسابی میشه خندون
سِلفی گرفتن امروز
کاری نداره آری
گُلم میدیم به دستش
برایِ یادِگاری
🌸🌼🌱🌸🌼🌸
🌸🍃🌺☘️🌻🍃
@koodakaneh3_12
شعر ازآتشی
#زمستان
#برف_آدم_برفی
#شادی
#سلمان_آتشی