#حب_والدین
از صبح که باباشون رفتن سرکار
محمدرضا جونم دائم بهونه ی بابا میگیرفت... 🥺
هی میگفت بابا کی میان..
بابا رو میخوام
رفتم زینب رو بخوابونم دیدم از تو کشوی باباشون یک لباس برداشت...
گذاشت رو بالشت 🥲
سرشو گذاشت و تخت گرفت خوابید
از ته دل خداروشکر کردم که❤️
بچه ها انقدر باباشونو دوست دارن
خوش بسعادت سردار سلیمانی
که درست و حسابی
از آقا امیر المومنین درس گرفتن و فرزندان #شهدا رو که همیشه دلتنگ دیدار روی پدر بودن
روی چشمانشون میذاشتن... 😇
سلامتی همه باباهای مهربون
صلوات ☘