#مامانا_یاعلی😁 بازی سرعتی و هیجانی دو نفره هر رنگی که مادر پرتاپ میکنه باید توپش رو برداری و در ستون خودت بزاری #بازی کانال ❤️مادرانه 👩‍👧‍👧کودکانه❤️ https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4

🥎یه بازی تحرکی عالی و ساده باچی؟ 🎯توپ رنگی 🎯کیسه زباله به جای توپ میتوان از هر وسیله سبک دیگری استفاده کرد #بازی کانال ❤️مادرانه 👩‍👧‍👧کودکانه❤️ https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4

#کارتون 🌷#حضرت_علی (ع)💐 🔰داستانی مصور از کمک امام علی(ع) به کودکان یتیم کانال ❤️مادرانه 👩‍👧‍👧کودکانه❤️ https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4

#تخم_مرغ_خانگی🐓 این دومین تخم مرغیه که توسط سه تا مرغمون به تولید رسیده😁😍 البته که وقتی گرفتیمشون نوجوون بودن طفلیا تازه به قدقد افتادن 😂 کسایی که منو می‌شناسن میدونن که عییییییین چیییییی از حیوونا هرررچی باشن حتی پرنده های خوشگل موشگل وحشت دارمممم😱 حالا چیشد که تصمیم گرفتم سه تا مرغ و یه خروس رو بزرگ کنم عجیبه😂 همسرم علاقه شدیدی به #طبیعت دارن از گل و گیاه بگیر تا حیوان خانگی🐓🪴 دیدم یه مدت خیلیییی دارن از مرغ و خروس حرف میزنن و هی میگن خانوم میدونی اگه تخم کنه چه خاصیتی داره و... منم هی میگفتم نهههههههه من میترسم😰 آخرش تو همین هیاهو یاد حرف استاد #پناهیان افتادم😅 سختیای دنیاییتو خودت انتخاب کن و از سختی فرار نکن🏃‍♂ شاید بگین سختیش کجا بوده ولی واسه من سخته ها سخت😬🙈 حالا بیاین یکم از خاطره هام با این مرغای تازه به دوران رسیده بگمممم 🤣 خودش داستانیه هاااااا... .

🐔💔 وقتی میخوام بهشون #غذا بدم ابتدا اقدامات لازم رو انجام میدم👇 1⃣ یه جاروی دسته بلندددددد 2⃣ یه جوراب ساق بلندددددددددد 3⃣ و یه بسم الله بلند و جووون دار حالا نوبت میرسه به غذا دادن🥲 در حیاط رو یه کوچولو که باز میکنم همشون به سمت در میدون 😱 ابتدا جارو رو از در میدم بیرون یه تیکه غذا پرت میکنم اون سره حیاط تا دور بشن و سریع غذا رو میذارم جلو در تا نوش جاااان کنن😎 مورد داشتیم تو اتاقک شون بودن در نداره و با یک موکت بسته شده از ترس اینکه چجوری غذا بدم تا خدایی نکرده به دستم نخورن 😖 از بالا موکت رو باز کردم و از همونجا غذا هارو ریختم تو اتاقشون🤣🤣🤣🤣 طفلکا چنان پریدن که فرداش به تخم افتادن..🥚🙈🥚

. اینا که خوبه اولاش پسر بزرگه مو جان فدا میکردم😂 میگفتم تو قوی هستی تا میرفت بیرون اونام دنبالش میکردن اونم جیغ جیغ که مامان سریع غذارو بذار منم غذارو میذاشتم علیرضا که نبود عزا میگرفتم حالا تنهایی چیکار کنم یبار درو باز کردیم و همشون هجوم آوردن طرف در و علیرضا نتونست بره بجاش دوتاشون اومدن تو اتاق منم بجای اینکه بندازمشون بیرون داد میزدم و گریه میکردم🤣🤣🤣 همون جا به شوهرم زنگ زدم عین چی زار میزدم که زود بیاین من میترسممممم 😭 .

. آقا دیدم خیلیییی داره به روح و روانم فشار میاد...🥺 همسر جان گفتن شما غذاشونو آماده کن خودم میبرم براشون از خوشحالی اشک شووووووق تو چشمام حلقه زد🥺 گفتم یره این آزمایشی که واسه خودت انتخاب کردی خدایم واست انتخاب نمیکنه🥸 چون خطر جانی دره مفهمی خدایا شکرت که منو از خودم نجات دادی🥲 .

#طنز وای تابحال اتفاق افتاده براتون ؟؟؟🤣 واقعاااا سخته🥲 کانال ❤️مادرانه 👩‍👧‍👧کودکانه❤️ https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4