eitaa logo
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
102.7هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
19 فایل
کپی مطالب فقط برای مربیان مهد و والدین مجاز است. 📚 کتابفروشی ما: @child_book 🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ⬅️ ادمین ارسالی اعضاء: @Admin_koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ زینب حورا خانوم ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با آبسلنگ ( چوب بستنی ) و آبرنگ ماشین درست کنید. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ فاطمه زهرا خانم صنیعی ایرانی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
برای تهیه جعبه میتوانید از مقوای محکم استفاده کنید. ✔️ مناسب کودکان زیر ۲ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موش دانا یه جنگلی بود که درختان آن روز به روز افسرده  می شد، آب چشمه هایش کمتر و کمتر می شد. در این جنگل موشی بود که خیلی جاها سفر کرده بود و چون خیلی باهوش بود هر چه را می دید سعی می کرد آن را به تجربیات خود اضافه کند و آن را یاد بگیرد. به همین دلیل اطلاعات او از همه حیوانات آن جنگل بیشتر بود. این موش بین حیوانات به موش دانا ملقب شده بود و همه آن را موش دانا صدا می زدند. موش دانا به دوستان خود گفت بهتر است به فکر ترک این جنگل باشیم و به جنگل دیگری برویم. دوستان او چون می دانستند موش دانا حرف بی ربطی نمی زند حرف او را قبول کردند و به دستور موش خود را آماده ترک آن جنگل کردند. آنها رفتند تا جایی جدید برای زندگی پیدا کنند. چون هدفشان معلوم بود اتفاقاً به جایی رسیدند که خیلی جای خوبی بود. موش از آنها خواست که در این جا برای خود لانه ای بسازند. دوستان موش دانا که خاله سوسکه، عنکبوت سیاه، هزار پا و مارمولک بودند به حرف موش دانا زیاد اهمیت ندادند و مشغول بازی و تفریح شدند ولی موش بلافاصله شروع به کندن زمین کرد و یکی دو روزی با زحمت فراوان این کار طاقت فرسا را ادامه داد و بلاخره توانست لانه خود را آماده کند دوستان بازی گوش او همیشه در حال تفریح بودند و صدای قهقهه آنها هر روز شنیده می شد. موش دانا بعد از اتمام کار ساخت لانه به فکر جمع کردن آذوقه افتاد و رفت دنبال آذوقه و یکی دو روزی هر چقدر که می توانست آذوقه فراهم کرد و دوستان خود را به میهمانی دعوت کرد در آن روز آنها دور هم خیلی خوشگذراندند و در آخر موش دانا به آنها توصیه کرد دوستان من به فکر فردا هم باشید وضعیت هوا همیشه همین جوری نخواهد بود سعی کنید لانه ای محکم برای خود تهیه کنید. آنها از هم خداحافظی کردند و رفتند چند روزی به همین روال گذشت اما هنوز هیچ یک از دوستان موش لانه ای نساخته بود چند روزی گذشت هوا به طور ناگهانی سرد شد. دوستان موش دانا به فکر لانه ساختن افتادند. آنها به دلیل سردی هوا خیلی سریع لانه ای درست کردند که خیلی هم محکم نبود. بعد از ساعتی هوا طوفانی شد و در اولین ساعات شروع طوفان همه دوستان موش دانا لانه نه چندان محکم خود را از دست دادند و همگی بی پناه شدند. تحمل  این وضعیت برای همه آنها خیلی سخت بود و همه آنها در صحبتهای خود متوجه این نکته شدند که باید برای راه علاج به سراغ موش دانا بروند و از او کمک بگیرند. آنها با هم سراغ موش دانا آمده و مشکل خود را با او در میان گذاشتند. موش دانا از آنها دعوت کرد که به لانه او بیایند و چند روزی را با او زندگی کنند و بعد از پایان طوفان و خوب شدن هوا به فکر سرپناهی محکم و دائمی برای خود باشند. آنها قبول کردند و چند روزی را با هم در کنار هم به خوبی و خوشی سپری کردند و از خاطرات شیرین گذشته خودشان تعریف کردند. خیلی به همه آنها خوش گذشت و بعد از اینکه طوفان فروکش کرد آنها همگی با هم فکری همدیگر و کمک به همدیگر برای ساخت لانه ای محکم برای هم کار را آغاز کردند. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تصاویری از کاردستی که در فیلم بالا آموزش داده شده👆
ایده گیفت هدیه ویژه 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
ایده گیفت هدیه ویژه 😍 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ آسنا خانم ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
ایده کاردستی حیوانات و حشرات با رول دستمال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی خرس با خمیر بازی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
ایده رنگ آمیزی روی نایلون حباب دار 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ مهدیس خانم پورحسینی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐱 گربه ی تنها در يک باغ زيبا و بزرگ ، گربه پشمالويی زندگی می كرد. او تنها بود. هميشه با حسرت به گنجشك ها كه روی درخت با هم بازی می كردند نگاه می كرد. يک بار سعی كرد به پرندگان نزديک شود و با آنها بازی كند ولی پرنده ها پرواز كردند و رفتند. پيش خودش گفت : كاش من هم بال داشتم و مي توانستم پرواز كنم و در آسمان با آنها بازی كنم. ديگر از آن روز به بعد، تنها آرزوی گربه پشمالو پرواز كردن بود. آرزوی گربه پشمالو را فرشته ای كوچک شنيد. شب به كنار گربه آمد و با عصای جادوئی خود به شانه های گربه زد. صبح كه گربه كوچولو از خواب بيدار شد احساس كرد چيزی روی شانه هايش سنگينی می كند. وقتی دو بال قشنگ در دو طرف بدنش ديد خيلی تعجب كرد ولی خوشحال شد. خواست پرواز كند ولی بلد نبود. از آن روز به بعد گربه پشمالو روزهای زيادی تمرين كرد تا پرواز كردن را ياد گرفت البته خيلی هم زمين خورد. روزي كه حسابی پرواز كردن را ياد گرفته بود،‌ در آسمان چرخی زد و روی درختی كنار پرنده ها نشست. وقتی پرنده ها متوجه اين تازه وارد شدند، از وحشت جيغ كشيدند و بر سر گربه ريختند و تا آنجا كه می توانستند به او نوک زدند. گربه كه جا خورده بود و فكر چنين روزی را نمی كرد از بالای درخت محكم به زمين خورد. يكی از بالهايش در اثر اين افتادن شكسته بود و خيلی درد می كرد. شب شده بود ولی گربه پشمالو از درد خوابش نمی برد و مرتب ناله می كرد. فرشته كوچولو ديگر طاقت نياورد، خودش را به گربه رساند. فرشته به او گفت : آخه عزيز دلم هر كسی بايد همانطور كه خلق شده، زندگی كند. معلوم است كه اين پرنده ها از ديدن تو وحشت می كنند و به تو آزار می رسانند. پرواز كردن كار گربه نيست. تو بايد بگردی و دوستانی روی زمين برای خودت پيدا كنی. بعد با عصای خود به بال گربه پشمالو زد و رفت. صبح كه گربه پشمالو از خواب بيدار شد ديگر از بالها خبری نبود. اما ناراحت نشد. ياد حرف فرشته كوچک افتاد. به راه افتاد تا دوستی مناسب برای خود پيدا كند. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ آقا علی وحیدی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
مشابه شکلی که به عنوان نمونه در سمت چپ هر ردیف مشخص شده را در همان ردیف پیدا و رنگ آمیزی کن. ✔️ مناسب ۴ تا ۸ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰