eitaa logo
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
102.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
19 فایل
کپی مطالب فقط برای مربیان مهد و والدین مجاز است. 📚 کتابفروشی ما: @child_book 🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ⬅️ ادمین ارسالی اعضاء: @Admin_koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 مهارتهای زندگی این داستان : غذای دریایی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ملکه گل ها 🌸 روزی روزگاری، دختری مهربان در کنار باغ زیبا و پرگل زندگی می کرد، که به ملکه گل ها شهرت یافته بود. چند سالی بود که او هر صبح به گل ها سر می زد، آن ها را نوازش می کرد و سپس به آبیاری آن ها مشغول می شد. مدتی بعد ، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود. دلش برای گل ها تنگ شده بود و هر روز از غم دوری گل ها گریه می کرد. گل ها هم خیلی دلشان برای ملکه گل ها تنگ شده بود، دیگر کسی نبود آن ها را نوازش کند یا برایشان آواز بخواند. روزی از همان روزها، کبوتر سفیدی کنار پنجره اتاق ملکه گل ها نشست. وقتی چشمش به ملکه افتاد فهمید، دختر مهربانی که کبوتر ها از او حرف می زنند، همین ملکه است، پس به سرعت به باغ رفت و به گل ها خبر داد که ملکه سخت بیمار شده است. گل ها که از شنیدن این خبر بسیار غمگین شده بودند، به دنبال چاره ای می گشتند. یکی از آن ها گفت : «کاش می توانستیم به دیدن او برویم ولی می دانم که این امکان ندارد! » کبوتر گفت : « این که کاری ندارد ، من می توانم هر روز یکی از شما را با نوکم بچینم و پیش او ببرم. » گل ها با شنیدن این پیشنهاد کبوتر خوشحال شدند و از همان روز به بعد ، کبوتر ، هر روز یکی از آن ها را به نوک می گرفت و برای ملکه می برد و او با دیدن و بوییدن گل ها، حالش بهتر می شد. یک شب، که ملکه در خواب بود، ناگهان با شنیدن صدای گریه ای از خواب بیدار شد. دستش را به دیوار گرفت و آرام و آهسته به سمت باغ رفت، وقتی داخل باغ شد فهمید که صدای گریه مربوط به کیست، این صدای گریه غنچه های کوچولوی باغ بود. آن ها نتوانسته بودند پیش ملکه بروند، چون اگر از ساقه جدا می شدند نمی توانستند بشکفند، در ضمن با رفتن گل ها، آن ها احساس تنهایی می کردند. ملکه مدتی آن ها را نوازش کرد و گریه آن ها را آرام کرد و سپس به آن ها قول داد که هر چه زودتر گل ها را به باغ برگرداند. صبح فردا ، گل ها را به دست گرفت و خیلی آهسته و آرام قدم برداشت و به طرف باغ رفت، وقتی که وارد باغ شد، نسیم خنک صبحگاهی صورتش را نوازش داد و حال بهتر پیدا کرد، سپس شروع کرد به کاشتن گل ها در خاک با این کار حالش کم کم بهتر می شد، تا اینکه بعد از چند روز توانست راه برود و حتی برای گل ها آواز بخواند. گل ها و غنچه ها از اینکه باز هم کنار هم از دیدار ملکه و مهربانی های او، لذت می بردند خوشحال بودند و همگی به هم قول دادند که سال های سال در کنار هم، همچون گذشته مهربان و دوست باقی بمانند و در هیچ حالی، همدیگر را فراموش نکنند و تنها نگذارند. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصویری از کاردستی گل که در فیلم بالا آموزش داده شده👆 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ سوگند خانم خرّم ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
ایده ی زیبا مناسب کارت پستال ویژه هدیه ❤️ 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
ایده ی زیبا مناسب کارت پستال ویژه هدیه ❤️ 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه دنبال طرح مذهبی و فرهنگی با کیفیت عالی هستید به ما پیام بدین. 👇 🆔 @clerk2 این پازل ها دارای دو سایز متوسط و بزرگ هستند. پشت پازل، تخته وایت برده که بچه ها علاوه بر بازی میتونن از تخته استفاده کنند. بقیه محصولاتمون هم اینجاست👇 https://eitaa.com/joinchat/703660361C0554c8d5cc 👆👆👆 فروشگاه رضوان تحت مدیریت کانالهای مادرانه و کودک خلاق است.
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
. انواع محصولات فرهنگی و دفتر و کیف و جامدادی+ کتاب کودک و نوجوان داریم. تخفیف ۱۰ درصدی مون تا ۵ اسفند تمدید شده از دست ندین😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ زمستان 🌨 داره میاد یواش یواش زمستون با سرماهاش شما بپوش شال و کلاه آماده باشیم سر راهش آخرین فصل زمستونه سه ماه داره همیشه اولین ماهش دی میشه بهمن و اسفند ماه های بعد میشه داره میاد یواش یواش زمستون با سرماهاش باد میاد بارون میاد آب از توی ناودون میاد یخ میزنه رودخونه ها سرما میاد تو خونه ها برف می باره دونه دونه رو پشت بوم هر خونه با هم می سازن بچه ها آدم برفی تو کوچه ها پرنده‌ها میرن سفر میرن به جای گرمتر کوه و کمر سفید میشه به رنگ مروارید میشه 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده ی کارت پستال زمستانی آدم برفی و کاج برفی که با مقوای رنگی، شانه تخم مرغ و درب بطری و پوم پوم درست میشه 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تصویری از کارت پستال زمستانی فیلم بالا 👆 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نوع ماز خونگی که میتونید با مقوا و نی درست کنید.😍 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب یلدا طاها کوچولو وقتی از مهدکودک اومد خونه دید مامانش کلی خوراکی های خوشمزه ( آجیل، هندوانه، انار و ... ) آماده کرده از مامانش پرسید مامان جون عیده؟ مامانش خندید و گفت نه، طاها کوچولو تعجب کرد گفت مهمون داریم؟ مامانش دوباره خندید و گفت: نه، طاها بیشتر تعجب کرد گفت پس چه خبره این همه خوراکی خوشمزه دارید آماده میکنید. مامان طاها کوچولو گفت این ها را میخوایم ببریم خونه مادرجون اونجا قراره با خاله ها و دایی ها دور هم باشیم و بخوریم. طاها کوچولو گفت مگه چه خبره؟ ما که همیشه میریم خونه مادرجون ولی هیچ وقت اینقدر خوراکی ها خوشمزه نمیبریم. مامانش گفت عزیزم امشب " " یا "شب چله" است. طاها کوچولو دوباره تعجب کرد و گفت شب یلدا ، شب یلدا چه شبی هست مگه؟ مامان طاها کوچولو گفت: شب یلدا یا شب چله، اولین شب زمستان و بلندترین شب سال هست. از قدیم مردم ایران رسم داشتند که درازترین شب سال را که همان آخرین شب پاییز است را جشن بگیرند و بیشتر به خونه بزرگ‌تر‌ها می‌رن و دور هم جمع می‌شن و هم خوراکی‌های خوشمزه می‌خورن و هم مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها برای بچه‌ها قصه می‌گن و یا شاهنامه میخونند و اینکه فال حافظ میگیرند و دور هم کلی شاد هستند و میخندند. طاها کوچولو که تازه متوجه شده بود خندید و کلی ذوق کرد به مامان گفت آخ جون پس خیلی بهمون قراره خوش بگذره. مامان طاها کوچولو گفت: درسته امشب میتونه بهمون خیلی خوش بگذره در صورتی که در خوردن این تنقلات و خوراکی های خوشمزه زیاده روی نکنید تا یه موقع دلمون درد نگیره. طاها کوچولو هم گفت: چشم مامان جونم حواسم هست. بعد طاها کوچولو با کلی ذوق و شوق رفت کاراش را انجام داد و با مامان رفتند خونه مادر جون، اونجا با بچه های همسن خودش بازی کردند بعد رفتند کنار مادرجونشون زیر کرسی نشستند تا مادرجون براشون قصه بگه. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی ارسالی اعضای کانال به مناسبت 😊🌸 ❤️ نگار خانم خواجه معصوم ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
کاردستی ارسالی اعضای کانال به مناسبت 😊🌸 ❤️ پریسا خانم اسدی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا