کد شرکت کننده در پویش:
#۷۰
نام داستانک:
حسرت
_الو حلما... برا فواد کفش خریدم.نمی دونی با کفش، چقدر پاهاش خوشکل شده. دارم می برمش پارک.
از آسمان آتش بارید.
مادر هیچ وقت پای کفش دار پسرکش را ندید.
#کودک فلسطینی
🎤پویش بزرگ #کودکانفلسطینی
🇵🇸@koodakgaza
▶️ مینی مال یا داستانک چیست؟!
✅ گونه ای داستان کوتاه است که مختصر بودن حجم و کلیت اثر ویژگی اصلی آن است.
❎ ویژگی مهم دیگر داستانک؛
کوتاه بودن عبارات و جمله بندی های آن است.
_گزینش واژه ها که از لحاظ معنایی بار مضمون داستانک را بر عهده دارند باید وسواس گونه باشند.
_فشرده بودن و پرهیز کردن از شاخ و برگ دادن به موضوع اهمیت بسیار زیادی دارد.
_ داستانک دارای شخصیت پردازی نیست و شخصیت های آن کم و ساده و محدود هستند.
_ داستانک دارای توصیف نیست.
_ فضا سازی ندارد.
_شاخصه ی مهم داستانک تعلیق است.
☑ ضربه ی نهایی در داستانک با سرانجام گرفتن عملی که در اثر جاری ست وارد می شود؛ و با بروز یک کشف به مخاطب تلنگر می زند؛ که تازه با پایان پذیرفتن روایت در ذهن مخاطب شروع می شود.
تدوین: نسترن حاتمی
#کودک فلسطینی
🎤پویش بزرگ #کودکانفلسطینی
🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۳
نام داستانک:
پسرفت
هنوز هم صدای پیشرفت علم می آید.
صدایش گوش مردم جهان را کر کرده است.
چشمان عده ای را کور کرده است.
دستان عده ای را هم برای وحشیگری باز کرده است.
و یتیمان فلسطین را هم شهیدکرده است...
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۳
نام داستانک:
باران موشک
آن روز از آسمان چه بارانی بارید
خون ها را به جوی ها سپرد
سر ها را به دست ها سپرد
تن ها را در تنهایی به آتش سپرد
نام داران سرزمین را هم گمنام به خاک سپرد
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۳
نام داستانک:
پیغام
سرنوشت بار غم را بر دوش آن کودکی گذاشت
که با نفسش دشمنان را حرکت داد
با سنگ هایش تانک ها را هدف قرار داد
با فریادش موشک ها را به مبارزه خواند
و با خونش پیغامش را به گوش فلک رساند
کد شرکت کننده در پویش:
#۸۵
نام داستانک:
"انکوباتور "
انگشتان دستش را روی هوا تکان داد.نفس حبس شده اش را بیرون داد وزیر لب گفت:چند ساعته صدای مادر رو نشنیدم خدا کنه اسیر نشده باشه"چراغ یکی یکی خاموش شدند،نوزاد نارس فلسطینی را ملائک گذاشتند.توی اولین گهواره خالی در برزخ ...!
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۲
نام داستانک:
؟
شهیدان معصوم و
کودکان غزه
باشماگریستیم،،زخمی شدیم
وپروازتان راتاملکوت دیدیم.
ولی راه بسته بود جلوی رویمان دیواررفح
چون سدی مانع آمدنمان بود.
آه 😭
اگربالی داشتیم چون ابابیل برای نجاتتان ،
میپریدیم
افسوس که بال پروازمان بسته بود.
هیهات من الذله
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۱
داستانک
کفشهای نگرانی
بابا برایش یک جفت کفش خریده بود.پسر بچه با خوشحالی آنها را پوشید و چند بار دور خودش چرخید.کفشها اندازه اش نبودند و بدجوری پاهایش را میزدند.در حالی که نگران کوچکی کفشهایش بود، چشمش به کودک فلسطینی در تلویزیون افتاد که پا نداشت.
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۱
نام داستانک:
پرواز نقاشی ها
عکس مادر و برادر کوچکش را توی دفتر نقاشی اش کشیده بود.هنوز کشیدن بالهای مادرش را تمام نکرده بود که از بیرون صدای مهیبی به گوشش رسید.مادر در حالی که کودک خردشالش را محکم در آغوش گرفته بود نگاهش را به پنجره دوخت و به کودک نوجوانش گفت: نترس پسرم،بقیشو خودم برات می کشم.در همین لحظه روحشان از بالای دفتر نقاشی پر کشید!
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۱
نام داستانک:
فریاد سکوت
کیلومترها حرف برای گفتن داشت.اما با سکوتش رکورد پیام ها را زده بودکودک کشته شده فلسطینی.
کد شرکت کننده در پویش:
#۱۰۱
نام داستانک:
خنجرهای زخمی
از روییدن خنجر در سرزمینش ایمان داشت.چون به هر چه تکیه میزد زخمی می شد.کودک فلسطینی اما خوشحال بود که هنوز در رگهای غزه خون در جریان است!
کد شرکت کننده در پویش:
#۸۸
نام داستانک:
" روش ساخت موشک ضد زره"
از تمام خانه، فقط اتاق و وسایل بچه سالم مانده بود. پدر چند پیمانه شیرخشک توی آب گرم ریخت و شیشه را محکم تکان داد:"آماده س! به همین راحتی ، مثل ترکوندن یه مرکاوا!"