eitaa logo
کوله بار
301 دنبال‌کننده
828 عکس
639 ویدیو
5 فایل
پاتوقی برای عشقبازی با شهدا ارتباط با ادمین @ali_zahra110
مشاهده در ایتا
دانلود
تا آنجا که به یاد دارم هیچوقت ندیدم ایشان کنار سفره ای که پدر و مادرش نشسته اند دستش را زودتر از آنها به سفره برده باشد.✨ شبهایی که در منزل پدری حاجی میهمان بودیم ، بنا بر شرایط شغلی پدرش دیرتر به خانه می آمد اما حاج مهدی را می دیدم که همینطور با لباس بیرون نشسته است می گفتم چرا نمی خوابی؟ می گفت می ترسم پدرم بیاید و در حالت دراز کش خواب باشم ، آن وقت جواب این بی احترامی را چه طور بدهم؟ بعد صبر می کرد و وقتی پدرش می آمد چراغ را خاموش می کرد ایشان هم می رفت بخوابد. صبح هم قبل از همه بیدار می شد و به نماز می ایستاد .👣📿 [راوی : همسر شهید زهرا سلطان زاده] |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
در فتح المبین مجروح شد. به یک بیمارستان در تهران منتقل شد. روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز امام زمان عج الله روز جمعه بود. به آقا متوسل شد‌... جمعیت برای ملاقات با جانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند. یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او هدیه داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند و بلافاصله رفت! مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند. وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود. وقتی به جبهه رسید، پول ها هم تمام شده بود! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
به یاد شهدای و تمامِ شهدایی که با زبان روزه و با لبانی تشنه، بال در بال ملائک گشودند ... 🌷 |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂روایتگری شهدا🍂 🥀از ما حاجت بخواهید ما دستمون بازه... |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
حال هوای چایخانه‌ی حضرت رضای رشت که تو ماه رمضان در میدان شهرداری رشت برپاشده بود و پرچم حرم امام حسین که حال خوبی به شهروندان داده بود چه ایده خوبی. اگه همه شهرها یکی دوتا از این چایخونه‌ها به اسم چایخونه امام رضا تو سطح شهر بگذارن، خیلی اثرگذاره کاش بتونیم ائمه رو از گوشه مساجد و هیات ها خارج کنیم بیاریم تو دل مردم |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
دختر کاپشن صورتی.mp3
14.6M
🎙تقدیم به ترانه، ملودی و میکس و مستر: سید صادق آتشی با صدای: با هنرمندی فاطمه‌زینب کرمی‌مقدم در نقش ریحانه سلطانی‌نژاد (دختر کاپشن صورتی با گوشواره‌های قلبی) و سرکار خانم سمیه فرخنده در نقش مادر ریحانه |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🔰خاطره‌ای از مادر شهیدی که از سال ۱۳۴۹ می دانسته که فرزندش شهید می شود. 🌹آن مادر شهید کیست و راز چندین ساله چطوری بوده؟ داستان از این قرار است که او مادر شهید والامقام جعفر مرادی و من عاصی مرتضی مرادی خشنود می باشد و این راز، رازی بود بین من و مادرم(قزل گل مشکینی). مادر در سال ۱۳۴۹ طبق آیین صالح آباد در منزل مشغول فرش بافی بودن البته قبل از سال‌های ۱۳۴۹، تا اینکه سال ۱۳۴۹ فرا می رسد چشمهای مادرم خیلی کم سو و دیگر قادر به فرش بافتن نمی شود که حدود یکماه شب و روز کارش می شود گریه کردن و آقا حضرت امام رضا صلوات الله علیه السلام را صدا می زند، در آن زمان هم برای همه مقدور نبود بروند برای زیارت به مشهد تا اینکه یک شب آقا قربانش برم(امام رضا علیه السلام) دورش بگردم به خواب مادرم می آید و می گویند؛ «مادر شما خیلی ما را صدا می زنی مشکلت چیست؟» مادر می گوید؛ آقا جان دورت بگردم چشمم کم سو شده و دیگر نمی توانم فرش ببافم آقا می فرمایند؛ «دو مشت دو دستی(حتی دستهایش بهم چسبیده نشان می دهد) پر از نمک لای پارچه ای بریزید آن را گرمای ولرم دهید و شب موقع خواب به پیشانی ات ببند صبح که از خواب بلند شی چشمهات خوب است.» و مادرم مجدداً عبای آقا را می گیرند و التماس می کنند. آقاجان عاقبت فرزندانم چطوری می شود؟ آقا می فرمایند؛«دو تا از بچه هات شهید می شوند.» مادر می گوید؛ آقا متوجه نمی شم. دوباره آقا می‌فرمایند؛ « یعنی در راه خدا، اسلام وطن می میرند.» مادرصبح که از خواب بیدار می شود، داستان را بیان می کند و دوباره شب که فرا می رسد مادر می گوید ‌که گفته آقا را اجرا کنم و همان گفته عمل می کند و شب موقع خواب نمک را لای پارچه به پیشانی می بندد، فردا ‌‌که از خواب بیدار می شود، می بیند ‌که چشم هایش خیلی عالی شده، انگار دوران جوانیش نور دارد و خدا را شکر می‌کند ولی از راز شهید شدن فرزندان حیرت زده می ماند تا اینکه انقلاب می‌شود و جنگ شروع می‌شود و من (مرتضی مرادی خشنود) سال ۱۳۶۰ به جبهه می رفتم، مادر هی به من سفارش می کرد: مرتضی مواظب خودت باش، زیاد جلو نری، حلالت نمی کنم ها، من نمی‌دانم دعای گریبانگیر مادر باعث شد که بنده چیزیم نشه، بنده فقط ۴۸ عملیات سنگین در کردستان داشتم که ابوالفتح طبی صمد پیش من شهید شدند و شهدای دیگر از جمله شهید ناصر کاظمی فرمانده تیپ ویژه شهدا و بعد از آن جنوب تا اینکه سال ۱۳۶۵ فرا رسید علیرضا برزچلویی در جزیره مجنون و برادرم جعفر مرادی در شلمچه به درجه شهادت رسیدند و من عاصی سالم ماندم و این را بگویم مادرم از حکمت آقا امام رضا علیه السلام تا موقع از دنیا رفتنش حتی بدون عینک سوزن نخ می‌کرد... قربان تمام امامان برم، دورشان بگردم چه حکمتی... ✍ راوی مرتضی مرادی خشنود فرزند مادر شهید قزل گل مشکینی |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 انگار که آوینی این جملات را فقط برای صبح شهادت خود در ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲ گفته بود! 🌹شهید آوینی: «صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا! چگونه ممکن است تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی‌الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده‌اند و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ آنان را می‌گویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ کره ارض است. هیهات ما ذلک‌الظن بک؛ ما را از فضل تو گمان دیگری است. ▫️پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد، راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می‌خیزد. اگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و اندی سال به کدام دعوت است که لبیک گفته‌اند؟!» 🔸منبع: کتاب «فتح خون» |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🔰خاطره ای از شهید والامقام ابوالفتح طبی صمد 🌹شهید ابوالفتح طبی صمد؛ «قول می‌دهید که اگر از عملیات اخیر سالم برگشتیم منو شما و پدر و مادرمان با هم بریم پابوس امام رضا(علیه السلام)؟...» در تاریخ ۱۳۶۱/٠۶/٠۴ در تیپ ویژه شهدا، در آن وقت از صالح آباد ۳ نفر در تیپ بودیم؛ ۱_شهید ابوالفتح طبی صمد ۲_سید جعفر موسوی فرزند سیدرضا ۳_بنده مرتضی مرادی خشنود، شهید طبی صمد به بنده گفتند؛ یک چیزی بگم قبول، می کنید و گفتم؛ بفرمایید، گفتند؛ قول می‌دهید که اگر از عملیات اخیر سالم برگشتیم منو شما و پدر و مادرمان با هم بریم پابوس امام رضا(علیه السلام) و بنده نیز قبول نمودم و حتی ایشان از شهر پیرانشهر یک حلقه فیلم دوربین عکاسی گرفتند و توی کمد شخصی خود در پادگان پیرانشهر گذاشتند که با آن فیلم عکاسی در مشهد عکس یادگاری بگیریم، شهیدطبی صمد در تیپ ویژه شهدا از گروهان یک بودند و بنده مرتضی مرادی خشنود در گروهان دو در این تیپ خدمت می کردیم، در ساعت ۹صبح روز ۱۳۶۱/۰۶/۰۶ گروهان یک که گروهان ابوالفتح طبی صمد بود، در جاده پیرانشهر به سردشت در روستای باشین آباد وارد عملیات شدند و تا ساعت ۱ بعدازظهر همانروز با منافقین کومله و دمکرات درگیر شده بودند و احتیاج به کمک زیاد داشتند، گروهان دو از تیپ ویژه شهدا که بنده حقیر مرتضی مرادی خشنود عضوی از گروهان دو بودم، وارد عملیات شدیم، در طی عملیات بنده اول جویای احوال ابوالفتح طبی صمد شدم و همرزمانش گفتند؛ طبی صمد شهید شد...🕊 در اینجا کرامات خداوند را ببینید چونکه شهید عهد کرده بود در حیات خود به مشهد مقدس به زیارت امام رضا (علیه السلام) برود، خداوند چقدر به این شهید گرانقدر علاقه دارد؟ حتی خواسته دنیوی آن شهید را برآورده کرد، چطور؟ یعنی شهید عزیز وقتی که به درجه شهادت نائل می گردد، روی تابوت یا جنازه او می نویسند شهید ابوالفضل طبی صمد(اشتباهی) اسم شهید در واقع نام ابوالفتح است و شهید را به همدان می آورند و می گویند این شهید متعلق به همدان نیست؟! و پیکر مطهر شهید ابوالفتح طبی صمد راهی در بین شهرها می‌شود... حدود ۲۱ روز شهر ها را می چرخد تا اینکه پیکر مطهر را به مشهد مقدس می برند و در حرم آقا امام رضا (علیه السلام) طواف می‌شوند و در معراج شهدای مشهد می خواستند به گلزار شهدا ببرند تا خاک سپاری کنند و در این حین می گویند این شهید مطلق به همدان می باشد!، دوباره پیکر مطهر شهید عزیز را به زادگاهش یعنی صالح آباد، استان همدان برگشت می‌خورد و در جوار مزار شهدای والامقام صالح آباد به خاک سپرده می شود . ✍ راوی همرزم شهید مرتضی مرادی خشنود |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅