eitaa logo
کوله بار
305 دنبال‌کننده
825 عکس
633 ویدیو
5 فایل
پاتوقی برای عشقبازی با شهدا ارتباط با ادمین @ali_zahra110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون نگاه امضا زد.... خیلی زیباست ازدست ندینش😭😭😭 |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
خاطرات شهید حاج میرزا سلگی در مسیر گیلانغرب نرسیده به اردوگاه صداهای انفجار پی‌درپی بلند شد. آسمان را نگاه کردم چند فروند هواپیما به سمت عراق برمی‌گشتند. آن روز ۱۶ اسفند ماه سال ۱۳۶۳ بود.    پشت فرمان تویوتا بودم. گاز ماشین را گرفتم اما ده دقیقه بعد، انفجارها با شدت و حجم بیشتری شنیده ‌شد. مسیر صدا از سمت اردوگاه ما و پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب به گوش می‌رسید.     به جایی رسیدیم که از یک بلندی به پادگان ابوذر مشرف بودم. از تمام محوطه پادگان توده‌های عظیم سیاه دود ناشی از بمباران به هوا می‌رفت و لابه‌لای آن شعله‌های آتش دیده می‌شد، ناخواسته فریاد زدم: «یا اباالفضل‌»    هواپیماها گروه گروه می‌رفتند و می‌آمدند و به سمت پادگان شیرجه می‌زدند.     با بی‌سیم با بچه‌های گردان در اردوگاه شهید حاجی‌بابائی تماس گرفتم. آنها نیز در فاصله دو کیلومتری پادگان ابوذر شاهد بمباران بودند ولی هنوز بمبی به سمت آنها رها نشده بود.     در همین حین آقای همدانی با دو نفر از مسئولین پشتیبانی به همان بلندی رسیدند.پادگان ابوذر به قدری بمباران شده بودکه آسمان آبی مثل زمین پادگان سیاه شده بود.     حاج حسین همانجاگریه‌اش گرفت. او ماه‌ها همه چیز را برای یک عملیات درسومار آماده کرده بود و حالا مثل کسی که تمام موجودیش را از دست داده باشد،دانه‌های اشک از گوشه چشمانش می‌سرید.    با هم از بلندی مشرف به پادگان و از ارتفاعات دانه خشک سرازیرشدیم. در قید و بند بمباران و آمدن دوباره هواپیماها نبودیم. بچه‌ها داشتند در آتش می‌سوختند وما نمی‌توانستیم از دورنظاره کنیم. |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
خاطره شهید سلگی    بمباران از ساعت ۱۰ صبح شروع شده بود.  لشگر محمد رسول‌الله قبلاً خارج شده، اما یگان‌هایی از ارتش و سه تیپ نبی‌اکرم و تیپ انصار الحسین و تیپ بیت‌المقدس کردستان و لشگر سیدالشهدا از سپاه در پادگان بودند.    تماسی دوباره با اردوگاه که محل استقرار گردان بود گرفتم. ابروزن بچه‌ها را زیر شیار صخره‌ها برده بود که در صورت حمله هواپیماها به اردوگاه کسی داخل چادر نباشد.    به داخل پادگان رفتیم. گله به گله آسفالت خیابان‌ها، پیکرهای لت و پاره شهید افتاده بود. هیچ ماشینی در حال تردد نبود. حتی کسی جرات نمى‌کرد به مجروحینی که ناله می‌کردند کمک کند. چندتا از ساختمان‌های بتونی چند طبقه مثل درخت صاعقه خورده در حال سوختن بودند. از همه جا فقط بوی سوخته گوشت و دود می‌آمد. گفتند که هواپیماها اول، چند قبضه پدافند هوایی ۲۳ میلی‌متری را زده‌اند و با خیال راحت همه جا را بمباران کرده‌اند، حتی بیمارستان بزرگ پادگان را.    تا این زمان دو مرحله بمباران انجام شده بود و سر ظهر بود که صدای هواپیماهایی که از دور می‌آمدند شنیده شد و ما به سرعت به سمت طبقات زیرین ساختمان‌ها دویدیم. هواپیماها به قدری پایین آمدند که آرم و پرچم عراق در بدنه‌ی آنها به خوبی دیده می‌شد.حالا هم بمب می‌ریختند و هم موشک می‌زدند و هم با کالیبرهواپیما به سمت ساختمان‌ها شلیک می‌کردند.حتم دارم که چشم هیچ رزمنده‌ای شاهد چنین بمباران گسترده‌ای نبود. بمباران تا ساعت ۴ بعد ازظهر ادامه داشت.حتی یک فشنگ به سمت‌شان نمی‌رفت.آخرین بار۸ فروند میگ از میان سیاهی‌ها اوج گرفتندو دور شدند.   |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
خاطره شهید سلگی    دقیقاً وقت اذان مغرب بود چشمم به مسجد قدس پادگان افتاد که در روزهاى قبل، از حجم حضور رزمندگان جای سوزن انداختن نبود تا جایی‌که بچه‌ها بیرون از مسجد می‌نشستند. حالا خاموش و سوخته، دل هر کسی که در آن دو رکعت نماز خوانده بود را می‌سوزاند. کف خیابان به قدری دست و پا و بدن‌های نصف و نیمه سوخته بود که گروه‌های امدادی نمی‌دانستند آنها را جمع کنند.    چشمم به مسجد که افتاد، یاد دسته‌ی ویژه افتادم که به نماز و دعا گره خورده بودند. آنها هم در پادگان بودند اگر چه کسی از آنها به شهادت نرسیده بود. ولی هر چند بیشترشان بر اثر خراب شدن دیوارها و شیشه‌ها، موجی و مجروح شده بودند.    بمباران پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب تلخ‌ترین حادثه‌ی تاریخ جنگ رزمندگان استان همدان تا آن روز بود.    تیپ‌های ما و نبی‌اکرم به قدری شهید داشتند که طراحی عملیات سومار با آن همه دردسر شناسایی تغییر کرد و ما برابر ابلاغ فرمانده تیپ به پادگان شهدا در نزدیکی کرمانشاه برگشتیم.    این مطلب باید در تاریخ ثبت شود که بعد از بمباران، حاج حسین همدانی در جلسه‌ای که با مسئولین گردان‌ها و واحدهای ستادی گذاشت، آنچنان بمباران پادگان ابوذر را طبیعی قلمداد کرد که من یکی باور نمی‌کردم که این همان آدم رئوف و دلسوزی است که لحظه دیدن بمباران، اشک به چشمانش آمد. او با تکیه بر نگاه تکلیف محوری و برداشت‌های جهادی، جلسه را به خوبی مدیریت کرد و همه را هُل داد برای عملیات آینده. از کتاب آب هرگز نمی‌میرد، فصل ششم، شب‌های عاشورایی انصارالحسین، صفحات ۳۰۶ تا ۳۱۰ |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞 لحظه‌ی مرگ... یکبار تصاویر رو ببینید یکبار تصاویر رو با کلام امیرالمؤمنین بشنوید |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا شهید حججی به رفت و پاسدار شد؟! 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت ایام، سالروز تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 💠💠💠 |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای رسیدن به مواظب چشم‌هایت باش |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
💢شهیدی که خرج مزارش را (عج) دادند❗️ ●یک شب خواب دیده بود که توی جمکران بعد از به جا آوردن زیارت و آداب مسجد، گم شده است که امام زمان (عج) را می بیند و آقا راهنمائیش می کنند تا به خانواده اش برسد و بعد می فرمایند: از قول ما به خانواده شهید عارف بگوئید چرا به وصیت نامه حمید عمل نکردید؟ حمید در یکی از وصیتنامه هایش نوشته بود، قبرم را ساده مثل قبور بقیع بسازید! ●همچنین آقا می فرمایند: شما قبر را درست کنید، ما خرج قبر را می دهیم که نشانی محل پول را هم می دهند. در همین حین از خواب بیدار می شود و با خانواده اش به گلزار شهدا می رود، به نیت زیارت و هم پیدا کردن آدرس و نشانی داده شده. ●در مکان مورد نظر، یک دستمال سبز با بوی خاص و عجیبی پیدا می شود که درون آن مبلغ ۳۰۳۰ تومان قرار داشت.پس از این اتفاق، ماجرا را برای خانواده شهید عارف و یکی از علما تعریف می کنند و بعد از تائید، مقداری از مبلغ را جهت باز سازی قبر حمید و ۳۰ تومان باقی مانده را برای انتشار خبر آن هزینه می کنند. 📚ﻣﻨﺒﻊ: ﻛﺘﺎﺏ ﺳﺮﻭﻗﺎﻣﺘﺎﻥ |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگراویڪ‌نفربود، بارفتنش‌یڪ‌مملڪت‌ بھَم‌نمۍریخت! اویڪ‌راه‌بود،یڪ‌نمادبود اویڪ‌دنیا‌ازدنیادوربود وچہ‌زیبا‌فرمودعزیزِما حاج‌قاسم‌یک‌مکتب‌بود . .💔🌿!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی زیبا از شهیدی که با زنگ ساعت نماز شبش، پیدا شد.🌷🌷🌷🌷😭 |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
برای انجام کاری به لپ‌تاپش نیاز داشتم. بین کار، چشمم به پوشه‌ای خورد که نامش باعث تعجبم شد:«عشق من» کنجکاو شدم و با خودم فکر می‌کردم که چه کسی می‌تواند عشق عباس باشد! از سر کنجکاوی برادرانه، پوشه را باز کردم. حجم زیادی از عکس‌ها و فیلم‌های حضرت آقا را در آن پوشه گردآوری کرده بود. خودم در رایانه شخصی‌ام، فیلم‌ها و عکس‌های حضرت آقا را در پوشه‌ای به نام «رهبری» ذخیره کرده بودم اما او رهبری را جور دیگری خطاب کرده بود و این نشان ارادتش بود و برای من درس‌آموز. |عضوشوید👇 🆔 @koolebar313 ┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅